•.°☆...A silent painter☆°•.
دنیای عادی...
گاهی این دنیا....
دنیای عادی....
زیادی عادی می شود...
دنیای زیبایی ست ولی...
گاه خیال این زیبایی را برمی گرداند...
شاید هم واقعیت این کار را کند... کسی چه می داند...
شاید هردو...
شاید هیچ کدام...
شاید در خیال یا واقعیت...
با یک ماشین قهوه ای قدیمی....
با یک گربه ی سفیدِ آرام...
با کلاهی ساده...
درجنگل، صحرا، دشت، شاید هم یک جای آشنا...
با ضبط صوتی پر از آهنگ...
به موسیقی آرامی گوش می دهیم...
من و گربه ی خیالی ام...
نشسته ایم روی سپرِ ماشین...
در جایی شبیه به جنگلی بیکران...
خالی از هَر فکری...
خالی از هَر دَغدَغه ای...
زُل زده ایم به ستاره های درخشانِ آسمان...

◇پایان◇
🍃🌟🌌🌟🍃
مطلبی دیگر از این نویسنده
نقاشی جدیدم: تاب خوردن در میان ابرها....
مطلبی دیگر در همین موضوع
محسن نامجو
بر اساس علایق شما
فقط آچار پیچگوشتی، میخها و سایر ابزار را بشمارید، نیازی به شمارش کُشتهها نیست!