در این آسمانِ صبح می درخشد آفتاب
می پاشد نور بر روی بامِ خانه ها
در این صبح گاهِ روشن
می گذرم از میان کوچه ها
نسیمِ آرام،می کند نوازش موهایم را
می گذرم از دل این کوچه های باریک
کوچه هایی با غبار های سرد و تاریک
ردِ آفتاب می ماند بر روی دیوارهای آجری
می پیچد بوی گلابیِ درخت های قدیمی
خورشید از اینجا سرک می کشد
سیاهیِ غم های دلم پر می کشد
من می روم خرامان در این راهِ دراز
آرام و بی صدا در این تابستان
گلِ زردی می خندد به روی آفتاب
کنارِ جویباری خروشان و پرآب
در هر خانه ی این شهر هست صفا
با لبِ خندان و چشم های درخشان
دلی روشن و دست هایم رو به آسمان
می دَوَم به سوی روشنایی ها
می تابد نورِ روشن آفتاب
دوست داشتنی است این تابستان
تابستانی دوباره در شهرِ آفتاب...
#سودا_رشیدایی
شهریور ماه ۱۴۰۲
