اجازه دهید این بار تا به عنوان یکی از منتقدین رئیسی که گاهی از انصاف هم خارج میشد، چندکلامی بنویسم. من راستش اگر میخواستم عاقبتی برای سید ابراهیم متصور شوم، تصورم جز عاقبتی بود که پیش آمد. به این که رئیسی را روزی در تابوتی پوشیده با پرچم ایران و آن هم روی دستان خیل انبوه مردم ببینم فکر نمیکردم. بیشتر تصورم این بود که رئیسی، یک جایی به دلیل برخی از طرفدارانش که اجازه نقد نمیدادند، روزگار را در یک انزوا خواهند گذراند و شهادت حین خدمت و این مسائل را اصلا فکرش را هم نمیکردم. برای نقد دولتش، برای این که از خیل توهین برخی از طرفدارانش خلاصی یابیم و پتک آن اراذل قبلی هم توی سرمان نخورد، باید قبلش حتما تاکید میکردیم که خودمان هم به او رای دادهایم و کم و بیش توی ستادش فعال بودیم و اگر این گونه هم نباشد حالا چه شرعی و چه قانونی حق نقد داریم. قسمت قابل توجهی از خروجمان از انصاف هم همین بود حقیقتش. کم فحش نخورده بودیم از برخی از هوادارانش به خاطر نقدهایمان.
حقیقتش، خبر مفقود شدنش توی جنگلهای آذربایجان را هم با شوخی و خنده شنیدم. دروغ چرا، به برخی از آن شوخیها در همان یک ساعت اولیه اعلام خبر مفقود شدنش هم خندیدم. راستش خیلی برایم دور بود که رئیسی را به این راحتی از دست بدهیم، عین همین الان که هنوز باورم نمیشود باید یک شهید کنار اسمش بیاوریم و شهید رئیسی صدایش کنیم. عین همین الان که برایم سخت است باور کنم این جمعه سفر استانی در کار نیست. عین این که باورش برایم محال است که دیگر انتظار این که کسی امسال در مجمع عمومی سازمان ملل، عکس کودکان غزه را نشان دهد.
اما با تمام اینها، رئیسی برای منِ هیچ که طرفداری خاصی از او نداشتم، رئیسی یک امید بود. امید به این که یک نفر هست که یک جا سر صبح، مچ فلان استاندار با فلان مدیر یا فلان وزیر را بگیرد که حداقل چرا سر صبح توی ادارهات، پاسخگوی خلق الله نیستی. حداقل امید به این که یک نفر هست که این را حتی در ظاهر (که حالا فهمیدیم ظاهری هم نبوده) به ما میرساند که حواسم هست، حرف بزن و….
حالا علاوه بر مایی که گاهی از انصاف خارج شدیم، برخیهای دیگر هم باید از این سید عزیز حلالیت بطلبند. همانهایی که بیشتر از آن که دستاوردهای سفر روسیهاش را بگویند، روی عکس نمازخواندنش توی کرملین مانور دادند. همانهایی که ریزهخوار برخی از بیکفایتان اطرافش بودند و با آبروی او بازی میکردند و اجازه نقد نمیدادند. همانها که حالا هم کاسب خاطرات او شدند. آدمهایی که برایمان از رئیسی چیزی ساختند که فقط شهادت او توانست این ذهنیت را بزداید…