اول. لئا حدودا ۲ سالاش بود که همینطور وقت نماز آلت تاب و سرسرهاش شدم. از گردنم آویزان میشود و تمام ارکان نماز را به چالش میکشد. با یک دست سر و ته قنوت و رکوع و سجود را هم میآورم و با دست دیگرم لئا را نگه میدارم که هم خفهام نکند هم نیوفتد.
دوم. آدمیزاد وقتی میشکند به تکههای کوچکتری با لبههای تیز و بُرّان تبدیل میشود. یک جسد است اما وقتی میشکند مُتجسدِ هزار هزار تکه میشود. نزدیکاش بشوی دستت را میبُرد. در آغوشش بکشی تیز است. شکستهی هر آدمی خطرناک است. چه برای آنکه شکسته چه برای آنکه شکسته شده و حتی برای دیگرانی که نه در شکستن و نه در شکسته شدن نقشی نداشتند. زیستن در سرزمینی پر از خرده شیشه دشوار است. همهی اهالی غزه، همهی فلسطین و همهی خاورمیانه تکه شیشههای شکستهای هستند که دست و بال و شکم هرکس که قصدی به آنان دارد را پاره میکند.
سوم. برادرم، به نماز ایستادی و آن بقچهی حدودا یک متری مقابلت را که شاید عصایی میشد برای دوران پیرسالیات تقدیم گور کردی به رسم عادت آباء و اجدادیات که ۷۷سال است میزایند و نابالغ خاک میکنند.
اللّٰهُمَّ اجْعَلْهُ لِأَبَوَيْهِ وَلَنَا... را که خواندی، پاره تنت را گوشهی جگرت را، حاصل عمرت را دادی، عوضش چه به دست آوردی؟ چه به دست آوردید؟ معنای مرگ برایتان با چیزی که ما میدانیم فرق دارد؟ این چه معاملهایست که چهرهی تکتکتان را که میبینیم امیدی به اندازهی کهکشان درش موج میزند؟
آخر. اضطرار
آیهی شریفهی «امن یجیب...» میگوید انسان باید به حالت اضطرار برسد تا خداوند دعایش را استجابت کند. یعنی از همه چیز و همهکس قطع امید کند.
آدمی اگر از غسل و تدفین فرزندش به اضطرار نرسد؟، اگر از جمع کردن تکهپارههای همسرش با جنین شش ماههاش که روی هم در یک نایلون دستهدار جا شدهاند به اضطرار نرسد؟، اگر از مفقود شدن پدر و مادرش در زیر آوار پس از حملهی هوایی به اضطرار نرسد؟، اگر از تغییر چهره ۱۸۰درجهای فرزندش بر اثر سوءتغذیه به اضطرار نرسد؟ پس کی به اضطرار میرسد؟
شاید معنای اضطرار را نمیفهمم.
برایام بنویسید که مستحقترین افراد برای رسیدن به اضطرار غیر از مردمان غظه هستند؟ برایم از اضطرار بنویسید.
همین.