حساسیت بیش از حد زن و شوهری به کارنامه تحصیلی فرزندشان، به مشاجره با کودک منتهی میشود. در واقع فرزند آنها اصلا نمرههای بدی ندارد و تنها یکی دو نمره، آن هم در بعضی از دروس خاص، کمتر از گذشته بدست آورده است که مسئلهای کاملا طبیعی و رایج است که میتواند دلایل مختلف و کم اهمیتی مانند بیخوابی یا ناخوشی کودک در شب قبل از امتحان داشته باشد.
این زن و شوهر برای حل مشکل به سراغ روانشناس میروند و از شانس خوب، مشاور خوبی نصیبشان میشود. مشاور از آنها میخواهد این مسئله را برای حداقل دو هفته فراموش کنند و اینطور تصورکنند که اصلا کودکی ندارند یا کودکی دارند که همه کارنامهاش پر از نمرههای عالی است. سپس دوباره به مطبش مراجعه کنند.
زن و شوهر نه دوهفته بلکه یک هفته بعد در حالی دوباره به مطب مشاور برمیگردند که دلیل مراجعهشان نمرههای کارنامه کودک نیست و موضوع، اختلاف میان خودشان است. اختلافی که به صورت خودآگاه متوجه آن نبودند.
در واقع کارنامه تحصیلی فرزندشان راه فراری برای مسائل و اختلافات رابطه خودشان بود. آنها با بحث پیرامون نمرهها، حواسشان را از مسئله اصلی پرت میکردند و با نادیده گرفتن واقعیترین احساساتی که از ناخودآگاه وجودشان برمیخواست، از اختلاف موجود در رابطه عاطفی خود فرار میکردند.
فرار از مسئله موضوع گستردهای است و دلیل اصلی آن عدم خودشناسی ما و عدم توجه کافی نسبت به واقعیترین احساساتمان است. البته فرار، حالت بدتری هم دارد که کاملا آگاهانه انجام میشود.
مثلا بعضی از کسانی که در مهمانیها و جمعهای دوستانه یا خانوادگی بیش از حد معاشرت و شوخی میکنند و به اصطلاح گل سرسبد جمع هستند اگرچه در نظر دیگران آدمهایی برونگرا، اجتماعی، خوش مشرب و با عزت نفس تلقی میشوند ولی در واقع بسیاری از آنها افرادی بدون عزت نفساند که خود را از هر لحاظ پائینتر از دیگران در نظر میگیرند. این افراد برای فرار از احساس واقعیشان، فرار رو به جلو میکنند تا مسئله اصلی یعنی عدم عزت نفس درونیشان را فراموش و پنهان کنند.
دسته دیگری هم وجود دارند که حتما با آنها برخورد داشتهاید. کسانی که وقتی با آنها در مورد دستاوردهایتان مانند معدل بالای مدرک دانشگاهی یا شغل خوبی که به تازگی یافتهاید صحبت میکنید با گفتن عباراتی مثل: «این روزها گرفتن مدرک دانشگاهی کار راحتی است یا این شغلی که پیدا کردی حقوق کمی دارد» سعی در بیاهمیت جلوه دادن مسئله میکنند.
این آدمها که تعداشان خیلی کم نیست هم در حال فرار هستند. فرار از اقرار به اینکه در زمینههایی مختلفی در زندگی شکست خوردهاند یا هیچ دستاورد قابل ارائهای کسب نکردهاند، از اقرار به اینکه خودشیفتهاند و از اقرار به اینکه دیگرانی وجود دارند که از آنها خیلی بهترند.
آگاهی از فرارهایمان در موقعیتها و رفتارهای مختلف کار سخت و پیچیدهای است که نیاز به فراگیری مهارتهایی نظیر خودشناسی دارد.
باید سعی کنیم روی نظرات، افکار، اهداف و عقایدمان تعصب نداشته باشیم و یادبگیریم عقاید مخالف را هم خیلی خوب بشنویم. باید بتوانیم بدترین عیوب و نقصهای شخصیتیمان، رابطهای که در آن هستیم، شغلی که داریم و حتی سبک زندگیمان را شناسایی کنیم. باید خیلی بیرحمانه و جدی به بدترین و عمیقترین احساسات و افکارمان نسبت به خود و جنبههای گوناگون زندگی اجازه بروز بدهیم و خیلی مصمم روی تقویت و بالابردن عزت نفس کار کنیم. اینگونه شاید توانستیم تعدادی از فرارهای زندگیمان را شناسایی کرده و مانع آنها شویم. امیدوارم.