ادارهها و سازمانها از اجزای جدانشدنیِ جوامع مدرن و سرمایهداری هستند. این نهادها، بدون شک باعث افزایش نظم و ترتیبِ امور مختلف در جوامع میشوند و بعید میدانم کسی منکر کارکردهای فراوان این نهادها باشد. با این حال، ادارهها (و به طور کلی سیستم بوروکراسی) همیشه در جهت بهبود زندگی انسانها حرکت نمیکنند. احتمالاً بارها برایمان پیش آمده است که فقط برای دریافت یک امضا از سوی رئیس یا معاون یک اداره، مجبور شده باشیم که هفتهها و حتی ماهها زندگیمان را رها کنیم و درگیر کاغذبازی در این اداره و آن اداره شویم ــ و نهایتاً آرزو کنیم که ای کاش از ابتدا قید آن امضا را زده بودیم و فکر دیگری به حال خودمان میکردیم! فیلم «اینجانب، دنیل بلیک...» روایتی دیدنی و تأثیرگذار از این موضوع را به نمایش میگذارد.
«اینجانب، دنیل بلیک...» به کارگردانی کِن لوچ، کارگردانِ نامدار انگلیسی، در سال 2016 به بازار عرضه شد. دنیل بلیک کارگر میانسالی است که به علت حملۀ قلبی، توانایی بازگشت به کارش را ندارد. مشکلات او از همینجا آغاز میشود. دنیل برای دریافت کمکهای مالی دولتی، مجبور است به ادارههای مختلفی برود و مسیری بسیار طولانی را طی کند. در این مسیر، دنیل موقعیتهای دشواری را تجربه میکند: جوابدادن به سؤالات نامربوط، خستهکننده (و گاه احمقانۀ) کارمندان ادارهها و درگیری لفظی با آنها، یادگیری کار با کامپیوتر و... .
زندگی دنیل بلیک بازتابی از زندگی تمام کارگران قرن بیستویکم است؛ کارگرانی که ــ به علت خصوصیسازیِ بی حد و حصر و نظارت بسیار محدود دولتها بر امور اقتصادی ــ امنیت شغلیشان به میل و ارادۀ کارفرماها وابسته شده است و در این وضعیتِ بیثبات و بحرانی، کاملاً تنها رها شدهاند. اما شخصیت دنیل میتواند الهامبخش نیز باشد. دنیل بلیک یک آدم معمولی است، و مانند بسیاری از آدمهای معمولی، با چالشهای روزمرۀ خود دست و پنجه نرم میکند. اما چیزی که شخصیت او را متمایز میکند، شرافت و شجاعتش است. دنیل با وجود اینکه سختیهای فراوانی متحمل شده، هیچگاه اصول اخلاقی خود را فراموش نمیکند و در مقابل قدرتمندان، هرگز منفعلانه برخورد نمیکند و تسلیم نمیشود و در مسیر دشواری که طی میکند، همواره کنشگری را به انفعال ترجیح میدهد. کنشگریِ او کاملاً واقعگرایانه و به دور از هرگونه آرمانگرایی است و شاید همین واقعگرایی باشد که این فیلم را به اثری جذاب و دیدنی تبدیل کرده است.