لارنس کلبرگ (به انگلیسی: Lawrence Kohlberg متولد ۲۵ اکتبر ۱۹۲۷ ، بروکلین ، نیویورک ، ایالات متحده – درگذشت ۱۷ ژانویه ۱۹۸۷ ، بوستون ، ماساچوست) روانشناس و مربی آمریکایی بود که بیشتر به دلیل نظریه رشد اخلاقی او شناخته می شود.
لارنس کلبرگ، روانشناس و مربی آمریکایی، در ۲۵ اکتبر ۱۹۲۷ در بروکلین، نیویورک، در خانوادهای یهودی به دنیا آمد. پدرش، آلفرد کلبرگ، تاجر ابریشم موفقی بود و مادرش، کارولین آلبرشت کلبرگ، شیمیدان آماتور ماهری بود.
کلبرگ کوچکترین فرزند از چهار فرزند این خانواده بود. در سال ۱۹۳۲، پس از ۱۱ سال زندگی مشترک، والدینش از یکدیگر جدا شدند. طبق حکم دادگاه، دو فرزند کوچکتر با پدر و دو فرزند بزرگتر با مادر زندگی میکردند.
کلبرگ تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در مدارس نیویورک گذراند و در سال ۱۹۴۵ از آکادمی فیلیپس در آندور، ماساچوست، فارغالتحصیل شد. پس از آن، به نیروی دریایی تجاری ایالات متحده پیوست و به عنوان ملوان در اقیانوس اطلس و مدیترانه خدمت کرد.
در سال ۱۹۴۸، کلبرگ به ایالات متحده بازگشت و در دانشگاه شیکاگو ثبت نام کرد. او در مدت یک سال موفق به اخذ مدرک کارشناسی روانشناسی شد و در سال ۱۹۵۸ نیز مدرک دکترای روانشناسی را از همان دانشگاه دریافت کرد.
کلبرگ پس از اخذ مدرک دکترا، در موقعیتهای تدریس در موسسات مختلف خدمت کرد. در سال ۱۹۶۸، به دانشگاه هاروارد پیوست و تا زمان مرگش در سال ۱۹۸۷، در آن دانشگاه به تدریس و تحقیق پرداخت.
کلبرگ بیشتر به دلیل تئوری رشد اخلاقی خود شناخته میشود. این نظریه، که بر اساس کار ژان پیاژه، روانشناس سوئیسی، شکل گرفت، مراحل رشد اخلاقی را در انسانها از کودکی تا بزرگسالی توصیف میکند.
نظریه رشد اخلاقی کلبرگ یکی از مهمترین نظریههای روانشناسی در قرن بیستم است. این نظریه در حوزههای مختلفی، از جمله آموزش، روانشناسی قانونی و سیاست، کاربرد دارد.
مراحل رشد اخلاقی کلبرگ، نظریه ای است که بر چگونگی رشد اخلاق و تفکر اخلاقی کودکان تمرکز دارد. نظریه کلبرگ پیشنهاد می کند که رشد اخلاقی در یک سلسله شش مرحله ای رخ می دهد و منطق اخلاقی در درجه اول بر جستجو و حفظ عدالت متمرکز است.
در اینجا ما به بررسی چگونگی توسعه نظریه رشد اخلاقی کلبرگ و شش مرحلهای که او به عنوان بخشی از این فرایند شناسایی کرد، میپردازیم. همچنین برخی از نقدهای نظریه کلبرگ را به اشتراک میگذاریم که بسیاری از آنها بر این باورند که ممکن است بر اساس جمعیت محدود سوژههای مورد مطالعه، دارای سوگیری باشد.
رشد اخلاقی فرآیندی است که طی آن افراد تمایز بین درست و غلط (اخلاقیات) را توسعه میدهند و بین آن دو استدلال میکنند (استدلال اخلاقی).
این سوال قرنها والدین، رهبران مذهبی و فیلسوفان را به خود مشغول کرده است. در روانشناسی و آموزش نیز بهعنوان یک موضوع داغ مطرح شده است. آیا عوامل خانوادگی یا اجتماعی نقش بیشتری در رشد اخلاق ایفا میکنند؟ آیا همه کودکان به روشهای مشابه اخلاق را توسعه میدهند؟
روانشناس آمریکایی لارنس کلبرگ یکی از شناختهشدهترین نظریهها را در مورد چگونگی رشد اخلاق در انسانها توسعه داد. کار او بر اساس نظریه ژان پیاژه شکل گرفت، اما بیشتر بر توضیح نحوه توسعه استدلال اخلاقی کودکان متمرکز بود. کلبرگ پیشنهاد کرد که رشد اخلاقی یک فرآیند مداوم است که در طول عمر اتفاق میافتد. او شش مرحله رشد اخلاقی را در سه سطح مختلف مشخص کرد.
در سالهای اخیر، نظریه کلبرگ به دلیل تمرکز بر فرهنگ غربی، سوگیری جنسیتی به سمت مردان (او عمدتاً از سوژههای تحقیقاتی مرد استفاده میکرد) و داشتن یک جهانبینی محدود مبتنی بر سیستمهای ارزش و دیدگاههای طبقه متوسط بالا مورد انتقاد قرار گرفته است.
کلبرگ نظریه خود را بر اساس مجموعهای از تناقضهای اخلاقی ارائهشده به سوژههای مطالعه خود پایهگذاری کرد. همچنین از شرکتکنندگان مصاحبهای انجام شد تا دلیل قضاوتهای آنها در هر سناریو مشخص شود.
مثالی از این تناقضهای اخلاقی، ” Heinz دارو را میدزدد” بود.
در این سناریو، زنی به سرطان مبتلا بود و پزشکان او معتقد بودند که تنها یک دارو ممکن است او را نجات دهد. این دارو توسط یک داروساز محلی کشف شده بود و او توانست آن را با قیمت ۲۰۰ دلار برای هر دوز تولید کند، اما هر دوز دارو را با قیمت ۲۰۰۰ دلار میفروخت. همسر زن بیمار (Heinz)، تنها توانست ۱۰۰۰ دلار برای خرید دارو جمعآوری کند.
او سعی کرد با داروساز برای قیمت پایینتر یا تمدید اعتبار برای پرداخت آن در طول زمان مذاکره کند. اما داروساز حاضر نشد آن را با قیمت کمتری بفروشد یا پرداختهای جزئی را قبول کند. Heinz ناامید شده، به جای آن توانست به داروخانه وارد شود و دارو را برای نجات همسرش دزدید. کلبرگ پرسید: “آیا شوهر(هاینز) باید این کار را میکرد؟”
کلبرگ چندان به پاسخ این سوال که کار هاینز درست یا غلط بود، علاقهمند نبود، بلکه به استدلال پشت تصمیم هر شرکتکننده علاقهمند بود. سپس استدلال آنها را در مراحل نظریه رشد اخلاقی خود طبقهبندی کرد.
نظریه کلبرگ در سه سطح اصلی تقسیم میشود. در هر سطح از رشد اخلاقی، دو مرحله وجود دارد. مشابه با اعتقاد پیاژه مبنی بر اینکه همه افراد به بالاترین سطوح رشد شناختی نمیرسند، کلبرگ معتقد بود که همه افراد به بالاترین سطوح رشد اخلاقی پیشرفت نمیکنند.
اخلاق پیش عرفی اولین دوره رشد اخلاقی است. این دوره تا حدود سن ۹ سالگی ادامه دارد. در این سن، تصمیمات کودکان عمدتاً توسط انتظارات بزرگسالان و پیامدهای نقض قوانین شکل میگیرد. دو مرحله در این سطح وجود دارد:
دوره بعدی رشد اخلاقی با پذیرش قوانین اجتماعی در مورد آنچه خوب و اخلاقی است مشخص میشود. در این دوره، نوجوانان و بزرگسالان استانداردهای اخلاقی را که از الگوهای رفتاری خود و جامعه آموختهاند، درونی میکنند.
این دوره همچنین بر پذیرش مرجعیت و انطباق با هنجارهای گروه متمرکز است. دو مرحله در این سطح از اخلاق وجود دارد:
در این سطح از رشد اخلاقی، افراد درک اصول اخلاقی انتزاعی را توسعه میدهند. دو مرحله در این سطح وجود دارد:
کلبرگ معتقد بود که اکثر مردم هرگز به مراحل پس از قراردادی نمیرسند. در یک تجزیه و تحلیل مشخص شد که مراحل اول تا چهارم در همه جوامع جهان دیده میشوند، اما مراحل پنجم و ششم بسیار نادر هستند.
درک نظریه رشد اخلاقی کلبرگ برای والدین مهم است، زیرا به آنها کمک میکند تا درک کنند که فرزندانشان در مراحل مختلف رشد اخلاقی قرار دارند. این امر به والدین امکان میدهد تا انتظارات خود را متناسب با سطح رشد اخلاقی فرزندانشان تنظیم کنند.
به عنوان مثال، والدین کودکان خردسال ممکن است بر آموزش اطاعت و پیامدهای آن تمرکز کنند. این امر به کودکان کمک میکند تا یاد بگیرند که قوانین و مقرراتی وجود دارد که باید از آنها پیروی کنند. در حالی که والدین کودکان بزرگتر ممکن است بر آموزش انتظارات اجتماعی تمرکز کنند. این امر به کودکان کمک میکند تا یاد بگیرند که رفتار آنها بر دیگران تأثیر میگذارد.
معلمان و سایر مربیان نیز می توانند نظریه کلبرگ را در کلاس درس اعمال کنند و راهنمایی اخلاقی بیشتری ارائه دهند. معلم مهد کودک می تواند با تعیین قوانین واضح برای کلاس و پیامدهای نقض آنها، به رشد اخلاقی کمک کند. این به کودکان در مرحله اول رشد اخلاقی کمک می کند.
یک معلم دبیرستانی ممکن است بیشتر بر توسعه ای که در مرحله سوم (ایجاد روابط بین فردی خوب) و مرحله چهارم (حفظ نظم اجتماعی) رخ می دهد تمرکز کند. این می تواند با شرکت دانش آموزان در تعیین قوانینی که باید در کلاس رعایت شود، انجام شود و به آنها درک بهتری از دلایل این قوانین بدهد.
نظریه کلبرگ نقش مهمی در توسعه روانشناسی رشد اخلاقی ایفا کرد. با این حال، جنبههایی از این نظریه به دلایل متعددی مورد انتقاد قرار گرفته است:
به جای آن، گیلیگان پیشنهاد کرد که نظریه کلبرگ بر مفاهیمی مانند عدالت بیش از حد تأکید دارد و به استدلال اخلاقی مبتنی بر اصول و اخلاق مراقبت و توجه به دیگران به اندازه کافی توجه نمی کند. گیلیگان نظریه کلبرگ را به دلیل تأکید بیش از حد بر عدالت و غفلت از استدلال اخلاقی مبتنی بر مراقبت مورد انتقاد قرار داد. او استدلال کرد که مراحل رشد اخلاقی کلبرگ بر اساس دیدگاه مردمحورانه بنا شده است که به اندازه کافی بازتابی از استدلال اخلاقی زنان نیست.کارول گیلیگان، روانشناس و فمینیست
کلبرگ تنها روانشناسی نیست که در مورد نحوه رشد اخلاقی ما نظریه پردازی کرده است. چندین نظریه دیگر رشد اخلاقی وجود دارد.
نظریه کلبرگ گسترشی از نظریه رشد اخلاقی پیاژه است. پیاژه یک فرآیند سه مرحله ای رشد اخلاقی را توصیف کرد:
کلبرگ این نظریه را توسعه داد تا مراحل بیشتری را در این فرآیند شامل کند. علاوه بر این، کلبرگ معتقد بود که مرحله نهایی (سوم) به ندرت توسط افراد به دست می آید، در حالی که مراحل رشد اخلاقی پیاژه برای همه مشترک است.
نظریه بنیادهای اخلاقی توسط جاناتان هایت، کریگ جوزف و جسی گرهام پیشنهاد شده است و بر سه اصل اخلاقی استوار است:
در حالی که نظریه کلبرگ عمدتاً بر کمک در مقابل آسیب متمرکز است، نظریه بنیادهای اخلاقی چندین بعد بیشتر از اخلاق را در بر می گیرد. با این حال، این نظریه نیز توضیح نمی دهد که مردم از چه “قوانینی” استفاده می کنند، زمانی که تعیین می کنند که چه چیزی برای جامعه بهترین است.
چندین نظریه دیگر وجود دارد که سعی می کنند توضیح دهند که چگونه اخلاق رشد می کند، به ویژه در رابطه با عدالت اجتماعی. برخی از آنها در دسته نهادگرای متعالی قرار می گیرند، که شامل تلاش برای ایجاد «عدالت کامل» است. برخی دیگر بر تحقق تمرکز دارند و بیشتر بر از بین بردن بی عدالتی ها متمرکز هستند.
یکی از نظریه هایی که در این دسته قرار می گیرد نظریه انتخاب اجتماعی است. نظریه انتخاب اجتماعی مجموعه ای از مدل هایی است که سعی می کنند توضیح دهند که چگونه افراد می توانند از ورودی خود (علایق خود) برای تأثیرگذاری بر کل جامعه استفاده کنند. یک مثال از این امر رای دادن است که به اکثریت اجازه می دهد تا تصمیم بگیرند که چه چیزی “درست” و “غلط” است.