سلام
اگه بخوام خودم رو معرفی کنم، باید بگم که من میم میم عین ب چ هستم از ایران. کسیکه مثل بقیه آدم های موفق معاصر در یک خانواده مذهبی و نهچندان مایع دار به دنیا اومده. مثل باقی دهه هفتادی ها درس خونده و با این عبارت طلایی "هرکی درس خونه و ریاضیش قویه باید بره رشته ریاضی فیزیک" در دبیرستان انتخاب رشته کردم و با عبارت طلایی تر" رشته های مهندسی همه اشباع شدند و در حال حاضر صنایع رشته خوبیه" به دانشگاه رهسپار شدم. به همین سادگی و به همین خوشمزگی.
اما بر خلاف بقیه ایرانی ها تو دانشگاه عمرم هدر نرفت و تونستم به شناخت نسبی از خودم برسم. بعد از دانشگاه یکی دو سالی با علاقه وافر پیشه معلمی رو اختیار کردم و بعد از اون به خدمت به اصطلاح مقدس سربازی خودم را مشغول کردم.
حالاااااا بعد از هجده ماه خدمت مقدس، من ماندم، رشته دانشگاهی که به کارم نمیآید، علاقه وافری که به معلمی دارم، موقعیت شغلی که به خاطر خدمت مقدس از دست دادم و ویرگولی که میتونم گوشهای از دغدغه هام رو توش بنویسم...
پ.ن.1:به هیچ وجه ناشکر نیستم و برای موفقیت تلاش میکنم.
پ.ن.2: اگرچه از یک سیستم آموزشی استاندارد انتظار میرود به دانشآموزش کمک کند تا مسیر درستی برای زندگی اش انتخاب کند، اما مسئولیت انتخابهای نه چندان درست زندگی را میپذیرم و به قول دارن هاردی صد در صد مسئولیت زندگیم رو به عهده میگیرم.
پ.ن.3:چندی پیش همسر مسئولی از مسئولان عزیز جمهوری اسلامی در توجیه افتتاح مدارس زنجیره ای فرمودند، خواستیم آقازاده را به رشته انسانی بفرستیم، از آنجا که احساس کردیم دبیرستان خوبی که بشود فرزند دلبرمان در آن تحصیل کند وجود ندارد، خود اقدام به تاسیس مدارس ف... نمودیم. همینجا از خداوند متعال خواستارم احدی از این فرزندان برای خدمت سربازی به پادگانی نه در تهران و شهرهای بزرگ، بلکه حداقل پادگانهای اطراف شهر برود، شاید برای این مشکل نیز راه حلی مناسب پیدا گشت... الهی آمین.
پ.ن.4:هدف از نوشتن در این صفحه علاوه بر تمرین نویسندگی، صحبت از مسائلی است که در مدارس وجود دارد و مایلم در مورد آنها اندکی اظهار فضل نمایم...