رامین نمکی
رامین نمکی
خواندن ۸ دقیقه·۴ سال پیش

بررسی بازی The Dark Pictures Anthology: Little Hope

  • ناشر: باندای نامکو
  • سازنده: سوپرمسیو گیمز
  • سبک: بقا، درام تعاملی، وحشت
  • تاریخ عرضه: ۸ آبان ۱۳۹۹
  • بررسی شده روی: کامپیوتر شخصی

بازی The Dark Pictures Anthology: Little Hope با آن‌که تا حدودی موفق شده است داستان ترسناک خوبی را در دل یک بازی تعاملی بگنجاند، اما نتوانسته است مخاطبانش را تحت تاثیر قرار دهد.

استودیو سوپرمَسیو (Supermassive) اولین بار با بازی «آنتیل دَون» (Until Dawn) که آن را در سال 2015 میلادی منتشر کرد در مرکز توجّه قرار گرفت. حالا این استودیو با عرضه‌ی بازی «دارک پیکچر آنتالوژی: لیتل هوپ» (The Dark Pictures Anthology: Little Hope) (از این پس آن را مختصراً «لیتل هوپ» خواهیم خواند) که قسمت دوم مجموعه‌ی دارک پیکچرز است قصد دارد دوباره بر سر زبان‌ها بیفتد؛ اما این بار با این‌که تا حدودی موفق به داستان سرایی منحصر به فرد و ایجاد اتمسفر ترسناک تأثیرگذاری شده است، به ورطه‌ی تکرار افتاده است و نتوانسته است دل مخاطبان را آنچنان که باید به‌دست آورد.

اگر از طرفداران بازی‌های تعاملی مانند «لایف ایز استرنج» (Life is Strange) هستید احتمالاً از این بازی هم لذت خواهید برد. «لیتل هوپ» با داستان تصادف گروهی از دانشجویان شروع می‌شود. این گروه که شامل چهار دانشجو و یک استاد است در راه سفری علمی در شهر متروک و ترسناک لیتل هوپ گیر می‌کنند. حالا این شما هستید که با تصمیم‌های خود در طول بازی تعیین خواهید کرد که چه اتفاقی برای این گروه خواهد افتاد. از این‌جا به بعد هر چند وقت یکبار کنترل یکی از این پنج شخصیت به دست شما سپرده می‌شود و شما باید با انتخاب گفتگو‌های رد و بدل شده بین خودتان و دیگر شخصیت‌ها، عکس‌العمل‌های سریع در شرایط مخصوص، تعامل با اشیاء و گشت و گذار در محیط بازی، مشخص کنید که داستان بازی به چه سمتی برود و کدام شخصیت‌ها زنده بمانند.

اولین دفعه‌ای که با مکانیزم‌های گیم‌پلی بازی آشنا می‌شوید در خواب پریشان شخصیت اندرو (Andrew) است که پس تصادف اتوبوس گروه در جاده‌ی شهر لیتل هوپ بیهوش شده است. این مرحله‌ی تقریباً آموزشی، داستانی مستقل دارد و در طول بازی غیر از چند بار که خود اندرو خوابش را تعریف می‌کند، اشاره‌ی دیگری به آن نمی‌شود و کارکرد دیگری ندارد. مهم‌ترین مکانیزم بازی که در این مرحله معرفی می‌شود، انتخاب دیالوگ است. شما همیشه سه انتخاب دارید، از روی احساسات عمل کنید، با تفکر و استفاده از منطق حرف بزنید یا این‌که اصلاً چیزی نگویید و ساکت بمانید. البته بعضی اوقات به‌جای عقل یا احساسات گزینه‌های دیگری هم برای انتخاب دارید. بازی برای این انتخاب به شما وقت محدودی می‌دهد که اگر قبل از تمام شدن آن تصمیم نگیرید، گزینه‌ی سکوت خود به خود انتخاب می‌شود.

انتخاب دیالوگِ مطلوب از نظر مکانیکی کار ساده‌ای است، زیرا نوع کنترل بازی به‌صورت پیشفرض روی گزینه‌ی اشاره و کلیک قرار دارد؛ اما شما برای حرکت در محیط بازی و عکس‌العمل‌های سریع که نیاز به زدن چندباره‌ی یک دکمه دارند با این تنظیمات دچار مشکل می‌شوید. شاید به‌نظرتان بیاید چاره‌ی کار تغییر نوع کنترل بازی به گزینه‌ی ماوس و صفحه‌کلید است، ولی با این کار مشکل جدیدی پیدا می‌شود. در این حالت موقع انتخاب دیالوگ‌ها، ماوس کار نمی‌کند و با هیچ کلید دیگری هم نمی‌شود این گزیه‌ی مورد نظر را انتخاب کرد. بعد از ساعت‌ها جستجو در اینترنت و دیدن ویدئو‌های مختلف احتمالاً متوجه خواهید شد که برای رفع این مشکل باید خودتان از بخش کنترل منوی اصلی، کلیدهای مخصوصی برای انتخاب گفتگوها تعریف کنید.

منوهای بازی ساده و کاربردی هستند و شما را گیج نمی‌کنند. قبل از شروع بازی در پس‌زمینه‌ی بخش تنظیمات و بخش‌های محتوای اضافه به دور و اطرف دفتر کار و کتابخانه‌ی تاریک و ترسناک شخصیتی که هر از گاهی با شکستن دیوار چهارم مستقیم با شما در مورد اتفاق‌های بازی صحبت می‌کند و راهنمای شما در روند بازی است، سرک می‌کشید. در طول خود بازی هم منوهای مربوط به روابط کاراکترها با یکدیگر، مأموریت‌ها، ویژگی‌های شخصیتی کاراکترها، عکس‌ها، تابلو‌ها و رموز پیدا شده در بازی و شرح انتخاب‌های اصلی بازیکن و اتفاق‌های از پیش تعیین شده، برای شما نمایش داده می‌شوند. این منوها هم طراحی خوبی دارند و با فضا‌سازی بازی سازگار هستند.

فضا‌ی شهر لیتل هوپشما را به یاد بازی‌هایی مانند «سایلنت هیل» (Silent Hill) خواهد انداخت. اینجا هم از مه به‌عنوان اصلی‌ترین بخش طراحی فضا استفاده شده است. تاریکی هم یکی دیگر از ویژگی‌های فضا‌سازی این بازی است. این تاریکی و مه به‌همراه طراحی بسیار رنگ و رو رفته‌ و قدیمی محیط شهر و خانه‌ها، یکی از بهترین بخش‌های بازی است که می‌تواند بازیکنان را با خود همراه کند. موسیقی متن و صداگذاری‌های باکیفیت هم نقش به‌سزایی در ارتقاء این اتمسفر ایفا می‌کنند. موسیقی «لیتل هوپ» با این‌که خود‌نمایی نمی‌کند و اگر دقت زیادی نداشته باشید شاید نتوانید آن را بعداً به‌یاد بیاورید، اما ب‍ه بهترین شکل در تار و پود بازی جای می‌گیرد و تجربه‌ی آن را کامل‌تر می‌کند. صداگذاری‌ها هم به‌خوبی حس ترس را به شما منتقل می‌کنند.

این فضا‌سازی موفق می‌توانست با زاویه‌ی دوربین بهتر، منسجم تر شود، ولی این اتفاق نیفتاده است. دوربین دو حالت دارد. یکی مثل بیشتر بازی‌های سوم شخص در فضای باز پشت سر شخصیت است و او را دنبال می‌کند. در حالت دیگر، دوربین پس از ورود به فضاهای بسته مثل ساختمان‌های متروک، به سبک بازی‌های اولیه‌ی «رزیدنت ایوِل» (Resident Evil) با قدم گذاشتن در هر بخش زاویه‌ی خود را تغییر می دهد. در حالت اول می‌توانید به‌وسیله‌ی ماوس زاویه‌ی دوربین را تغییر دهید و با مشکل خاصی مواجه نمی‌شوید؛ ولی در حالت دوم زاویه‌های مشخص شده توسط سازندگان در بیشتر موارد شما را برای رفتن از اتاقی به اتاقی دیگر گیج می‌کنند و حتی بعضی از بخش‌های محیط را که در آنجا می‌توانید با اشیاء مختلف تعامل کنید و در روند بازی تأثیر بگذارید، از چشم شما پنهان می‌کند.

شاید پس از ندیدن بخشی از بازی به‌خاطر زاویه‌ی دوربین فکر کنید که دیگر نمی‌تواید داستان را کامل بفهمید؛ اما نگران نباشید، «لیتل هوپ» قابلیت تکرار بسیار زیادی دارد. هم می‌توانید بخش اصلی بازی را چندین بار با تصمیم‌های مختلف و گشت و گذار در بخش‌های نادیده به پایانی متفاوت برسانید و هم می‌توانید در بخش جانبی که بعد از یک‌بار تمام کردن بازی در دسترس شما قرار می‌گیرد، همه‌ی داستان را این‌بار از دید شخصیت‌های دیگر پی بگیرید و اسرار جدیدی کشف کنید. این ویژگی به بازیکنان اجازه می‌دهد تا داستان را کامل‌تر بفهمند و در جلد شخصیت‌های مختلف، تصمیم‌های متفاوتی بگیرند و با عواقب این انتخاب‌ها روبرو شوند.

یکی از اصلی‌ترین مشکل‌ها در همین تجربه‌های چندباره‌ی بازی خودنمایی می‌کند. کات‌سین‌ها به هیچ‌وجه در هیچ زمانی قابل رد کردن (skip) نیستند. این نکته احتمالاً برای شما عذاب‌آور خواهد بود که مجبور شوید صحنه‌های تکراری و طولانی را چند بار کامل ببینید تا به بخش انتخاب دیالوگ برسید. همچنین این کات‌سین‌ها در بخش‌هایی شما را گیج می‌کنند و قبل از این که تمام محیط را بگردید، یک‌دفعه شروع می‌شوند و نه تنها شما را از فضا جدا می‌کنند، بلکه با منتقل کردنتان به بخش دیگری از بازی اجازه‌ی گشت و گذار بیشتر را از شما می‌گیرند.

گشت وگذار در محیط‌های «لیتل هوپ» با این‌که زمان به‌نسبت زیادی از کل بازی را به خود ختصاص داده است و کمی کند است، اما به‌خاطر فضاسازی هنری، داستان جالب، گرافیک فنی و فیزیک قابل قبول شخصیت‌ها، آنچنان خسته کننده نیست. نور‌پردازی محیط هم به‌خوبی انجام شده است و نور چراغ‌قوه‌ها به طبیعی‌ترین حالت در جهان تاریک بازی روی اجسام می‌افتد. بافت‌ اجسام از گیاهان تا دیوار خانه‌ها همه بدون تاخیر قبل توجهی بارگذاری می‌شوند و حتی در پایین‌ترین حالتِ تنظیمات، گرافیک خوبی دارند. در فیزیک شخصیت‌ها و نوع حرکتشان هم با این‌که از فناوری «موشن‌کپچر» (Motion capture) استفاده شده است، ولی سازندگان به دستاورد خاصی نرسیده‌اند. طراحی چهره‌ی کاراکترها هم قابل قبول است ولی بدون نقص نیست و نوع نگاه و حرکت لب‌هایشان مشکل دارد.

این نقص در چهره‌ی شخصیت‌ها با صداپیشگی عالی بازیگران تا حدّ زیادی پوشانده شده است. بهترین صداپیشگی ازآنِ بازیگر شخصیت تیلور (Taylor) است. او توانسته است تمام احساسات و ترس‌های این کاراکتر را به‌خوبی به مخاطبان منتقل کند. دیگر بازیگرها نیز با این‌که بعضی از دیالوگ‌ها تصنعی و کلیشه‌ای هستند، کار خود را در هر سه نقش مختلف خود به‌نحو احسن انجام داده‌اند. این نقش‌ها عبارتند از نقش خانواده‌ای در خواب اندرو، نقش گروه دانشجو‌ها که غیر از اندرو و تیلورشامل آنجلا (Angela) ، دنیل(Daniel) و استادشان جان (John) می‌شود و نقش افرادی که در چهار قرن قبل و در زمان شکار جادوگران ساکن شهر لیتل هوپ بوده‌اند.

داستان بازی به‌صورت موازی بین زمان حال که درواقع سال 1972 میلادی است و سال‌های آخر قرن هفدهم میلادی در شهر لیتل هوپ می‌گذرد. یکی دیگر از شخصیت‌های مهم بازی دختربچه‌‌ی تسخیر شده‌ای است که خود را مری (Mary) معرفی می‌کند و تمام بازی برپایه‌ی اتفاق‌هایی که او رقم می‌زند جلو می‌رود. او در زمان حال موجب تصادف اتوبوس می‌شود و شخصیت‌ها هروقت او را می‌بینند با یک جامپ‌اسکر (jumpscare) به قرن هفدهم می‌روند و در آن جا با نسخه‌های قدیمی خود روبرو می‌شوند. شاید استفاده از چهره‌ها و صداهای یکسان برای هر دو زمان به‌نظر برای پایین آوردن بودجه‌ی بازی باشد، ولی به حس ترسناک و چندش‌آوری که سازندگان قصد ارائه‌ی آن را داشته‌اند کمک زیادی کرده است.

در هر دو بخش که بازی در آن‌ها جریان دارد داستانِ پیش‌زمینه‌ی عمیقی راجع‌به هیچکدام از شخصیت‌ها نخواهید فهمید و بیشتر با احوال و تصمیم‌های حال حاضر آن‌ها آشنا می‌شوید. شخصیت‌پردازی کاراکتر‌ها هم دقیقاً بنابر کلیشه‌های موجود در فیلم‌ها و بازی‌های ترسناک ساخته شده است و شما هرچقدر هم در انتخاب گفتگو‌ها دقت کنید تا شاید بتوانید نوع برخورد کاراکترها با اتفاق‌ها یا روابطشان با یکدیگر را تغییر دهید باز هم در بخش‌هایی تصمیم‌های از پیش تعیین شده‌ای می‌گیرند. البته این بدین معنا نیست که شما اصلاً قدرت تغییر روند بازی را ندارید، بلکه شما فقط زمانی که سازندگان به شما اجازه داده باشند این توانایی را خواهید داشت.

داستان اصلی برعکس شخصیت‌پردازی‌ها تا حدودی هیجان انگیز و پر جزئیات است. رفت و برگشت به قرن هفدهم و دیدن تاریخ تاریک شهر لیتل هوپ و همچنین آشنایی با اتفاق‌هایی که در شهر افتاده است به‌وسیله‌ی نشانه‌ها، عکس‌ها، نامه‌ها و تابلوهایی که در جای جای بازی با آن‌ها مواجه می‌شوید، شما را برای فهمیدن کامل داستان مشتاق‌تر می‌کند. این روایت غنی که البته در اواسط بازی کمی دچار یکنواختی هم می‌شود، متاسفانه در انتهای زمان حدود پنج ساعته‌ی بازی، به شش پایان مختلف می‌رسد که هیچ‌کدام پایان راضی کننده‌ای نیستند.

«لیتل هوپ» بازی متوسطی است. از نظر فضاسازی، گرافیک و گویندگی توانسته است تا کیفیت قابل قبولی ارائه دهد؛ اما در بخش‌های دیگر مانند دوربین، شخصیت‌پردازی و گیم‌پلی دچار مشکل است. کسانی که به این‌گونه بازی‌ها علاقه‌مند هستند، می‌توانند از یک‌بار یا چندبار تجربه‌ی آن لذت ببرند. برای کسانی هم که تا به‌حال چنین سبکی را تجربه نکرده اند، این بازی نمی‌تواند آغاز خوبی باشد و بهتر است بازی‌های بهتری را برای وارد شدن به این ژانر انتخاب کنند.

https://virgool.io/@rayman/sandman-act2-audible-date-ptniprbwg39g
https://virgool.io/@rayman/netflix-narnia-reboot-still-in-development-tbmcazjirbbn
https://virgool.io/gamemakers/%D8%B7%D8%A8%D9%82-%DB%8C%DA%A9-%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%B1%DA%A9%D8%AA-cdpr-%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D9%85%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%86%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86-cyberpunk-2077-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D8%AE%D8%B4-%D9%85%D8%B7%D9%84%D8%B9-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%AF-r49ilxcwejhf



بازی ترسناکgamepc
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید