◼️ بر لبه آشوب: ایرانِ آستانه فروپاشی
آغاز قرن بیستم برای ایران، سرآغاز تلاطمهایی تازه بود. انقلاب مشروطه، اگرچه دروازهای بهسوی قانونگرایی گشود، اما ساختار اجرایی و امنیتی کشور همچنان در تاریکی و ضعف باقی مانده بود. سلطنت قاجار بیش از آنکه حکمرانی کند، نظارهگر بود. استانها تحت نفوذ خوانین محلی اداره میشدند، راهها در تسلط راهزنان بود، و دولت مرکزی قدرتی جز بر کاغذ نداشت.
ارتش قاجار از نظر سازماندهی، آموزش و تجهیزات، نهتنها در برابر قدرتهای خارجی، بلکه حتی در برابر شورشهای داخلی هم ناتوان بود. در این میان، خلأی بزرگ و عمیق در ساختاری حس میشد که باید مسئول حفظ امنیت داخلی، کنترل مرزها، جمعآوری مالیات و سرکوب شورشها باشد: نیرویی که بعدتر نامش ژاندارمری ملی شد.
◼️ تصمیمی دور از ذهن: چرا ایران به سراغ سوئد رفت؟
در شرایطی که ایران عملاً میان دو ابرقدرت استعماری روسیه تزاری و بریتانیای کبیر تقسیم شده بود، انتخاب یک نیروی خارجی برای بازسازی ساختار امنیت داخلی، خود تصمیمی خطرناک بهنظر میرسید. اما ایران هوشمندانه از بین تمام گزینهها، کشوری را انتخاب کرد که نه در معادلات استعماری منطقه نقش داشت، نه چشم طمع به منابع کشور دوخته بود: سوئد.
سوئد در آن زمان، کشوری بیطرف، دارای سنتی طولانی در نظم پلیسی، و تا حدودی منزوی از سیاستبازیهای قدرتهای بزرگ بود. این ویژگیها باعث شد دولت ایران در سال ۱۹۱۱ میلادی (۱۲۹۰ شمسی)، طی توافقی رسمی، از دولت سوئد بخواهد گروهی از افسران ارشد پلیس و نظامی خود را برای سازماندهی نیروی ژاندارمری تازهتأسیس به ایران اعزام کند.
◼️ ورود به زمین ناشناخته: مأموران شمال اروپا در سرزمین آشوب
با پذیرش دعوت ایران، نخستین گروه از افسران سوئدی تحت فرماندهی کلنل هارالد هالمارسن وارد تهران شدند. این گروه شامل افسرانی باسابقه از ارتش و ژاندارمری سوئد بود که برای مأموریتی مشخص و محدود در زمانی بحرانی به خاورمیانه اعزام شدند.
سوئدیها، در کشوری با فرهنگ و زبان کاملاً متفاوت، نه تنها با ضعف لجستیکی و ساختاری روبهرو بودند، بلکه با چالشهای عمیق سیاسی نیز مواجه شدند. بسیاری از اشراف قاجار، افسران سنتی ارتش، و حتی مقامات محلی نسبت به حضور افسران بیگانه بدبین بودند. با این حال، این افسران با انضباط مثالزدنی و دوری از سیاستبازیهای داخلی، موفق شدند مأموریت خود را از سطح صفر آغاز کنند.

◼️ آغاز ساختار: تولد ژاندارمری ملی از دل بینظمی
ژاندارمری ایران تحت نظارت مستقیم افسران سوئدی، با هدف ایجاد امنیت در راهها، سرکوب شورشهای محلی، کنترل ایلات و عشایر، و حفاظت از کاروانهای تجاری شکل گرفت. این نیرو در طراحی اولیه خود، مستقل از ارتش قاجار و وزارت جنگ عمل میکرد و بیشتر تابع وزارت داخله بود.
در مراحل اولیه، آموزش نیروها در چند شهر مرکزی آغاز شد. انتخاب افراد با دقت انجام میگرفت، تمرینات فشرده، آموزش تیراندازی، آشنایی با قوانین، راهبردهای تعقیب و گریز، عملیات شبانه و روشهای ضدراهزنی بخشی از آموزشهای اجباری برای داوطلبان بود. افسران سوئدی حتی الگوهای رفتار انضباطی را بهصورت کتبی و با ترجمه فارسی در اختیار نیروها قرار دادند.
◼️ از بیابان تا کوهستان: نخستین مأموریتها و آزمونهای میدانی
با استقرار اولیه، نیروهای ژاندارمری به مأموریتهای واقعی اعزام شدند. در مسیرهای ارتباطی میان یزد و کرمان، اصفهان و شیراز، و نیز حوالی نائین و کاشان، کاروانهایی که سالها هدف راهزنان بودند، تحت حمایت ژاندارمری قرار گرفتند.
نخستین درگیریهای مسلحانه با گروههای غارتگر در حوالی یزد و سیرجان رخ داد. با وجود تعداد اندک نیروها و نبود پشتیبانی سنگین، عملیاتها با موفقیت نسبی انجام شد. این پیروزیها، هرچند کوچک، در بازسازی وجهه دولت مرکزی و اعتماد عمومی به قانون نقش مهمی ایفا کردند.
◼️ فشار پنهان، تقابل آشکار: واکنش روسها و انگلیسیها
هر گامی که ژاندارمری پیش میرفت، نفوذ غیررسمی قدرتهای خارجی عقبتر مینشست. روسیه که کنترل امنیتی شمال کشور را در دست داشت، و بریتانیا که در جنوب ایران بهویژه خلیج فارس حضور فعال نظامی داشت، از استقلال عملیاتی ژاندارمری احساس خطر کردند.
گزارشهایی از کنسولگریهای این کشورها وجود دارد که تلاش کردهاند با فشار بر دولت مرکزی، یا بیاعتبارسازی سوئدیها، مأموریت آنها را مختل کنند. حتی مواردی از تحریک شورشهای محلی علیه پاسگاههای ژاندارمری گزارش شده است. با این حال، افسران سوئدی، دور از جنجال رسانهای و سیاسی، مأموریت خود را ادامه دادند.
◼️ تغییر دوران: از افسران خارجی تا ارتش ملی
با وقوع کودتای ۱۲۹۹ و ظهور سردار سپه سیاست نظامی کشور بهطور کامل تغییر کرد. ساختار جدید ارتش، تمرکزگرا و تماماً بومی بود. ایده حضور افسران خارجی، هرچند غیرسیاسی، با رویکرد ملیگرایانه حکومت تازهتأسیس همخوانی نداشت.
در نتیجه، مأموریت افسران سوئدی پایان یافت. بسیاری از آنها در آرامش به کشورشان بازگشتند. برخی خاطراتی از ایران در نشریات داخلی سوئد منتشر کردند، هرچند این منابع بهندرت مورد توجه تاریخنگاران ایرانی قرار گرفته است.
◼️ میراث نادیدهمانده: آنچه از افسران سوئدی باقی ماند
افسران سوئدی تنها چند سال در ایران اقامت داشتند، اما میراث آنها در ساختار امنیتی کشور بسیار فراتر از زمان حضورشان بود.
در میان آثار ماندگار آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ایجاد سلسلهمراتب منظم فرماندهی
پایهگذاری فرهنگ انضباط نظامی در نیروهای پلیسی
ارائه الگوهای پستهای گشتی، پاسگاههای جادهای و ساختار عملیات منطقهای
شکلگیری نهاد ژاندارمری بهعنوان بازوی غیرنظامی–نظامی دولت
تقویت ایده حاکمیت مرکزی در برابر نفوذ محلی و قبیلهای
شاید حضور آنها در کتابهای درسی تاریخ جایی نداشته باشد، اما در دل ساختار ژاندارمری ایران، نشانههایی از همان آموزشها و نظم شمال اروپا باقیست.
◼️ جمعبندی: مهمانانی کوتاه، اثرگذارانی بلندمدت
مأموریت افسران سوئدی در ایران نمونهای کمنظیر در تاریخ نظامی کشور است؛ همکاری با یک نیروی خارجی که نه اشغالگر بود، نه حامی حاکمی مخصوص، نه دنبال منافع راهبردی. هدف آنها روشن، عملکردشان حرفهای، و میراثشان ماندگار بود.
در دنیایی که اغلب کمکهای خارجی رنگ سلطه دارند، همکاری ایران و سوئد در سالهای پرآشوب ۱۹۱۱ تا ۱۹۲۱، نمونهای منحصربهفرد از دخالت «سازنده و بیطرف» است. مأموریتی که بدون شلیک توپ، بدون رژه در خیابان، و بدون هیاهوی رسانهای، ساختاری بنیادی را در تاریخ امنیت داخلی ایران پیریزی کرد.