در ساختار نبرد هوایی مدرن، میدان نبرد فیزیکی تنها یکی از عرصههاست. سطوح درگیری اکنون در حوزهای نامرئی و بسیار پیچیده جریان دارد: طیف الکترومغناطیسی. در این عرصه، سامانههای جنگ الکترونیک (Electronic Warfare - EW) به ابزارهای حیاتی بقا، برتری و برهم زدن توازن نبرد تبدیل شدهاند.
جنگ الکترونیک مدرن شامل سه رکن اصلی است:
حمایت الکترونیک (ES) – کشف، شناسایی و تحلیل امواج و سیگنالهای دشمن
حمله الکترونیک (EA) – اخلال، فریب و نابودی توان سیگنالی دشمن
حفاظت الکترونیک (EP) – حفظ عملکرد خودی در برابر جنگ الکترونیکی دشمن
این اجزاء به صورت همزمان و چندلایه در نبردها به کار گرفته میشوند.
سامانههای EW مدرن روی جنگندهها به دو شکل کلی قابل مشاهده هستند:
سامانههای مجتمع داخلی – این سامانهها درون بدنه جنگنده جاسازی شدهاند. به عنوان مثال:
SPECTRA در جنگنده رافال فرانسه
AN/ALR-94 در F-22 Raptor
Khibiny-M در جنگندههای Su-35 روسیه
غلافهای خارجی (Pods) – ماژولهای قابل نصب بر زیر بال یا بدنه هواپیما، مانند:
ALQ-99 در EA-18G Growler
ALQ-249 NGJ
SPEAR-EW
سامانههای داخلی معمولاً تمرکز بر بقا و اخطار دارند، در حالی که غلافهای خارجی معمولاً برای نقشهای هجومی و پشتیبانی رزمی طراحی شدهاند.

برای کشف تهدیدات راداری و مخابراتی، سامانههای ES از گیرندههای باند وسیع استفاده میکنند که قادرند در چند میلیثانیه، پالسهای راداری یا مخابراتی دشمن را در طیف گستردهای از فرکانسها شناسایی کنند. این دادهها سپس وارد الگوریتمهای پردازش سیگنال میشوند که نوع فرستنده، موقعیت نسبی و الگوی کاری آن را مشخص میسازد.
مثال عملی: سامانه SPECTRA قادر است در کمتر از ۲ ثانیه، فرستندههای راداری زمینپایه را شناسایی و مکانیابی کند و بلافاصله پاسخ مناسب را ارسال نماید.
اخلالکنندههای مدرن نهتنها توانایی پر کردن طیف فرکانسی با نویز دارند، بلکه میتوانند با تحلیل موج دشمن، امواج اخلال را با فاز و زمانبندی خاصی ارسال کنند تا بهینهترین تداخل ممکن را ایجاد نمایند. این امر برای فریب رادارهای آرایه فازی فعال (AESA) بسیار مؤثر است.
این نوع اخلالگرها در پلتفرمهایی مانند EA-18G و Eurofighter با غلاف Cerberus دیده میشود.

DRFM یکی از فناوریهای انقلابی در EW است. این سامانهها امواج رادار دریافتی دشمن را ذخیره و با تغییرات مشخصی بازپخش میکنند. این تغییرات میتواند شامل تأخیر، تغییر دامنه یا فرکانس، و حتی افزودن چند هدف خیالی باشد. به این ترتیب دشمن با تصویری نادرست از محیط روبرو خواهد شد.
DRFM عملاً ابزار ساخت "هدف کاذب" است و علیه رادارهای نیمهفعال، بسیار مؤثر عمل میکند.
سامانههای EW نقش حیاتی در نفوذ به فضاهای تحت پوشش پدافند هوایی دارند. سامانههایی مانند S-300 و S-400 در صورت اختلال در فاز کشف یا هدایت نیمهفعال خود، دقت یا حتی قابلیت درگیری را از دست میدهند. بنابراین، جنگندههای تهاجمی قبل از پرتاب مهمات، از غلافهای EW برای خنثیسازی این تهدیدها استفاده میکنند.
در عملیاتهای واقعی، مانند حملات نیروی هوایی اسرائیل به سوریه، معمولاً ابتدا پرندههای جنگ الکترونیک وارد میدان میشوند، سپس پلتفرمهای تهاجمی اقدام به پرتاب مهمات دقیق میکنند.
یکی از روندهای نوین، استفاده از پهپادها به عنوان حامل سامانههای EW است. پهپادهایی مانند XQ-58A Valkyrie یا UAVهای EW روسی مانند Leer-3 برای اجرای عملیات اخلال سیگنالی در مناطق پرخطر بهکار گرفته میشوند. از آنجا که این پرندهها ریسک انسانی ندارند، میتوانند به اعماق میدان دشمن نفوذ کرده و شبکه ارتباطی یا هشدار زودهنگام او را فلج کنند.
این رویکرد بهویژه در جنگ اوکراین مشاهده شده، جایی که هر دو طرف از پهپادهای کوچک برای اخلال در شبکههای GPS، ارتباط رادیویی و موقعیتیابی توپخانه استفاده کردهاند.

در نبردهای هوایی صده بیستویکم، دیگر پیروزی از لوله توپ نمیگذرد، بلکه از تسلط بر سیگنال، موج و طیف فرکانسی شکل میگیرد. جنگندهای که نتواند امواج دشمن را تحلیل، فریب یا مختل کند، حتی اگر مافوق صوت پرواز کند و تسلیحات پیشرفته حمل کند، در میدان نبرد پنهانشدهٔ امروز عملاً کور، کر و ناتوان است. سامانههای جنگ الکترونیک نهفقط برای بقا، بلکه برای فرماندهی میدان نبرد طراحی شدهاند. اکنون بازی جنگ، بازی حسگرهاست. هرکه موج را مهار کند، تصویر را بسازد، حقیقت را تحریف کند و دشمن را در تاریکی اطلاعاتی فرو ببرد، همان است که آسمان را فتح میکند.