تانک، غول زرهپوش متحرک که امروز نماد قدرت و تحرک در میدان نبرد است، در واقع به سختی و با زنجیرهایی از آزمون و خطا پا به عرصه گذاشت. پیش از ظهور این خودروهای آهنین، جنگهای زمینی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم عمدتاً به نبردهای خستهکننده و طولانی خندقها محدود میشد، جایی که سربازان در برابر باران گلوله و آتش توپخانه دشمن همچون ماهیهای گیر کرده در تور،جان میدادند فرصت پیشروی نداشتند. نخستین تصورها از «تانک» در حقیقت پیشینهای دور و دراز دارد؛ از نقاشیهای روی کاغذ تا نمونههای ابتداییای که بیشتر شبیه به تراکتور های دست ساز بودند تا جنگ افزاری به روزو حفاطت شده. ایدهی ساخت وسیلهای که بتواند از موانع سخت عبور کند و در عین حال سربازان را در برابر آتش دشمن محافظت نماید، از سالهای پایانی قرن نوزدهم ذهن مهندسان و استراتژیستها را به خود مشغول کرد. از جمله نخستین چهرههای مطرح در این زمینه میتوان به «لویس استیل» و «ویلیام فورد» اشاره کرد که طرحهایی آزمایشی برای خودروهای زرهپوش ارائه کردند، اما تکنولوژی آن زمان مانع از ساخت نمونه عملی شد جالب است که به ارتباط این طرح تفکر و افزایش ارزش جان انسان ها در باقی امور توجه کرد.
پیشرفت واقعی زمانی آغاز شد که جنگ جهانی اول فضای مناسبی برای آزمودن این ایدهها فراهم آورد. در سال ۱۹۱۶، انگلیسیها نخستین تانک عملیاتی دنیا به نام «مارک I» را رونمایی کردند. این تانک غولآسا با وزن حدود ۲۸ تن، زرهی بین ۶ تا ۱۲ میلیمتر و سرعتی ناچیز حدود ۶.۴ کیلومتر بر ساعت، در نظر گرفته شده بود تا خندقها را پشت سر بگذارد و خطوط دفاعی دشمن را در هم بشکند. موتور ۱۰۵ اسب بخاری «مارک I» که در برابر وزن سنگین خودرو کمی ضعیف به نظر میرسید، نه تنها باعث کاهش سرعت شد بلکه مشکلات فنی فراوانی را نیز به همراه داشت. با این وجود، وجود یک توپ ثابت در برجکهای جانبی و تعدادی مسلسل، مارک I را به یک ابزار موثر بدل کرد که مسیر تحولات بعدی را رقم زد.

در همان زمان، فرانسه با معرفی تانک «رنو FT» در سال ۱۹۱۷ انقلاب بزرگی در طراحی تانکها به پا کرد. این تانک سبک با وزن حدود ۶.۵ تن و زره ۸ تا ۲۲ میلیمتری(متفاوت در قسمت های مختلف تانک)، اولین تانکی بود که برجک متحرک داشت؛ برجکی که میتوانست ۳۶۰ درجه بچرخد و تسلیحات، شامل توپ ۳۷ میلیمتری یا مسلسلهای سنگین را هدایت کند. با موتوری ۳۵ اسب بخاری، این تانک سرعت متوسط ۷ کیلومتر بر ساعت داشت که برای آن دوران کاملاً مناسب بود. سبک بودن و طراحی کارآمد رنو FT باعث شد تا بسیاری از کشورهای جهان از آن الگو بگیرند و تا سالها به عنوان استاندارد طراحی تانکها شناخته شود. این ویژگیها رنو FT را از تانکهای سنگین و کمتحرک بریتانیایی متمایز کرد و به آن چابکی خاصی بخشید که بعدها در تانکهای مدرن بسیار اهمیت یافت.

در کنار این دو غول اولیه، کشورهای دیگر نیز در حال آزمایش و توسعه تانک بودند. روسیه تانک «تی-۱۸» و «تی-۲۶» را معرفی کرد که از نظر وزن، زره و قدرت آتش در حد متوسط قرار داشتند. آلمان نیز در این دوران به دلیل محدودیتهای پیمان ورسای مجبور به توسعه مخفیانه تانکهای سبک بود و تانکهای اولیه مانند «پانزر I» و «پانزر II» را برای آموزش و تست طراحی کرد. به طور مثال، پانزر I که وزن آن حدود ۵.۴ تن و زره آن حداکثر ۱۳ میلیمتر بود، تنها به مسلسل مجهز بود و نقش آن بیشتر آموزشی بود تا عملیاتی. پانزر II که اندکی قویتر و مجهز به توپ ۲۰ میلیمتری بود، سرعتی حدود ۴۵ کیلومتر بر ساعت داشت که برای آن زمان قابل توجه بود و شروعی بر توسعه تانکهای سریع و چابک آلمانی بود.


تاخیر روسها در توسعهٔ تانکهای مدرن در دهههای آغازین قرن بیستم، ریشه در چند عامل همزمان داشت: ضعف صنعتی ناشی از عقبماندگی تزاری، فروپاشی ساختار نظامی پس از انقلاب ۱۹۱۷، و تمرکز اولیه بر بازسازی اقتصادی و سیاسی. در حالی که بریتانیا و فرانسه نخستین تانکها را در جنگ جهانی اول به میدان آوردند، روسیه هنوز درگیر جنگ داخلی بود و تنها با طرحهای اولیهٔ کپیبرداریشده از تانکهای غربی (مانند تی-۱۸ از Renault FT) وارد صحنه شد.
تا اواخر دهه ۱۹۲۰، شوروی با تأخیر و آزمونوخطا به طراحی مستقل نزدیک شد. اما این کندی در آغاز، بعدها با شتابی برقآسا در دهه ۱۹۳۰ جبران شد؛ جایی که روسها با تولید انبوه تانکهایی چون T-26 و BT-5، و سپس شاهکاری چون T-34، نهتنها عقبماندگی را جبران کردند، بلکه در آستانه جنگ جهانی دوم به یکی از رهبران زرهی جهان بدل شدند.

T-34 در نسخه اولیهاش (T-34/76) حدود 26.5 تن وزن داشت، مجهز به توپ 76.2 میلیمتری F-34، زره مایل با ضخامت 40 تا 60 میلیمتر و موتور دیزلی V-2 با 500 اسب بخار قدرت بود. سرعتش به 53 کیلومتر بر ساعت میرسید و برد عملیاتیاش حدود 300 کیلومتر بود. سیستم تعلیق Christie، زره مورب مؤثر، و موتور پرقدرت، تعادلی کمنظیر از تحرک، حفاظت و آتش فراهم میکرد. مدل T-34/85 با توپ 85 میلیمتری، برجک بزرگتر و زره قویتر، از 1943 بهبعد وارد خدمت شد و توان مقابله با تانکهای سنگینتر آلمانی را فراهم کرد.
وجود پیشرفتهای قابل توجه، تانکهای پیش از جنگ جهانی دوم از نظر فناوری با محدودیتهای جدی مواجه بودند. موتورها قدرت کافی نداشتند و زره ضخیمتر سرعت و مانور را کاهش میداد. همچنین، مشکلات فنی همچون داغ شدن موتور، خرابی زنجیرها و سیستم فرمان، محدودیتهای زیادی در کارایی این ماشینهای زرهی ایجاد میکرد. از سوی دیگر، نبود سیستمهای ارتباطی پیشرفته باعث میشد که هماهنگی بین تانکها و پیادهنظام به سختی انجام شود. تانکها بیشتر به عنوان ابزار پشتیبانی از نیروهای پیاده طراحی شده بودند تا واحدهای مستقل تهاجمی.
دوران پیش از جنگ جهانی دوم، عصر تولد و شکلگیری تانک بود؛ دورهای که تانکها بیشتر شبیه ایدههای رویایی بودند تا سلاحهای موثر و چابک. اما این دوران زمینهساز تحولات بزرگ آینده شد. با آزمون و خطاهای متعدد، طرحها و نمونههای اولیهای خلق شدند که پایه و اساس ظهور زرهپوشان مدرن را بنا نهادند؛ موجوداتی آهنین که در جنگهای آینده زمین را به جولانگاه خود تبدیل خواهند کرد.