-ده سال پیش یه قرار با هم گذاشتیم بخاطر همین اینجام لطفا سریع حرفت بزن وقت ندارم
(وی سکوت می کند)
- پس بزار من بگم من توی این ده سال دوباره یوسف توی چاه انداختم ولی هیچ کاروانی نیومد نجاتش بده دوباره مسیح به سلیب کشیدم ولی هیچ حرفی نزد چون هیچ جوابی نداشت دوباره نوشتم ولی این بار اون نخوند دوباره دنیا سکوت کرد دوباره تاریخ تکرار شد الان که تو رو بعد ده سال دیدم بهت میگم اینا همه چیشون بر پایه سکوت هست و فریاد سکوتشونه که گوش هامو داره کر میکنه اینا یاد گرفتن بدون شمشیر و جنگ آدم بکشن...
( سکوتش را ناگهان می شکند )
+مولوی توی زمان جنگ مغول عثمانی زندگی میکرد ولی هیچ وقت نجنگید همین رفتار نشون دهنده یه باور بود خدا همه هست و هیچ برگی بدون اجازه اون نمی ریزه دومین باور این هست که دور اطرافیان من دارن که برگ روی درخت نگه داشته باشن و به امید اینکه هیچ وقت پاییزی در کار نباشه و پاییز یه دروغ بزرگ هست
برام مهم نیست که ده سال بعد چی کار میکنی فقط یادت باشه پاییز میاد و برگ در نهایت میریزه
-من نگران پاییز نیستم تو هم نباش می دونی وقتی تمام این کار ها رو کردم چی شد ؟ درسته که اون آدما هیچ کاری ازشون بر نمی اومد ولی یه نفر دیگه با یه اسم دیگه اون کار انجام داد یادت باشه اگه ادیسون برق اختراع نمی کرد فرق نمی کرد چون من بهت قول می دم یه نفر دیگه این کار میکرد در هر صورت برق اختراع می شد
شنیدی که بعد واقعه عاشورا از یکی از سربازای یزید پرسیدن چرا گوشواره از گوش دختر ۹ ساله کشیدی اون گفت اگه من نمی کشیدم یه نفر دیگه این کار می کرد
دقت کن می خواهم بهت بگم عمل اتفاق می افته فقط عامل ممکنه متفاوت باشه
نکته اصلی همینه فیلم نامه این دنیا نوشته شده است فقط هر سری کارگران از تو می پرسه کدوم نقش می خوای بازی کنی ؟
+ توی این ده سال چقدر فرق کردی یعنی یادت رفت که تمام رفتار ما از تصمیمات ما سرچشمه میگیره
مثلا اگه برادرای یوسف اون توی چاه نمی انداختن هیچ وقت یوسف ، یوسف نمی شد
چی شد که برادرای یوسف اون توی چاه انداختن
چون یعقوب (پدره) به یوسف بیشتر توجه می کرد و برادری یوسف به اون حسودی کردن
چرا یغوب به یوسف بیشتر توجه کرد
چون یوسف از همه اونا خوشگل تر بود و از مادر یوسف بیشتر از زنای های دیگه که داشت خوشش می اومد
اینجا یوسف اصلا حق تصمیم گیری نداشت که چه نقشی انتخاب کنه همیشه همین بوده تو الان چی هستی اصلا مهم نیست چون تو نتیجه ی یه فرایند و الگوریتم هستی نه بیشتر نه کمتر . تمام .
-ولی یادت باشه آدما حق تصمیم گیری دارن اختیار دارن ربات نیستن در آینده اون بهت یاد میده صبور باش
(او از مسخره بودن ماجرا می خندد)
راستی من ببخش نباید هیچ وقت بهت میگفتم چرا ساکتی یادم نبود خودم توی این سن چقدر زبونم تلخ بود.
من دیگه باید برم خداحافظ