کارما (به انگلیسی karma) این روزها، به واژه ای پر تکرار در زندگی همگان تبدیل شده است. تا جای که هنرمندان، موسیقیهای بسیاری در این باره ساخته اند. بسیاری از نشریات به تحقیق و بررسی در مورد قوانین کارما پرداخته اند و تیترهای جنجالی بسیاری از نشریات به کارما اختصاص داده شده است. راستش را بخواهید کارما که از ریشه کَرمه گرفته شده است، مفهومی در فلسفه شرقی است. سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که کارما چگونه به جوامع سکولار و کشور های غربی راه یافته است؟ و این جوامع چه برداشت هایی از کارما و قوانین آن دارند؟ آیا این برداشتها با مفهوم اصلی قوانین کارما مطابقت دارد؟ در این مقاله ابتدا به معرفی کارما و قوانین کارما می پردازیم و در ادامه نقش کارما روی اعمال و رفتارهای انسان را بررسی خواهیم کرد.
ریشه مفهوم کارما به فرهنگ شرقی بر می گردد. کارما یکی از مفاهیم اساسی در آیین و فرهنگ هندوئیسم است. کارما در حالت کلی به اهمیت اعمال بشر در زندگی اشاره دارد. کارما به زبان ساده تر میگوید:« کردارهای هر انسان، بر کیفیت این زندگی و زندگیهای بعدی او اثر میگذارد.» این مفهوم به این اصل اشاره دارد که رفتارهای خوب کارمای خوب میسازند(نتیجه خوبی در انتظار شماست.) و رفتارهای بد کارمای بد.
مفهوم کارما در فرهنگ عامه غربی، چندان حالت عمیق روحانی که در فرهنگ شرقی دارد را ندارد. در باور عامه، کارما یک قانون پاداش و جزا است. کارما یک نیروی ماورائی که به کارهای خوب پاداش میدهد و در ازای کارهای بد ما را تنبیه میکند.
و اما در عصر حاضر معنا و مفهوم کارما چنان فراگیر شده است که تأثیر آن را برتمام اغشار بشریت می توان مشاهده کرد. به طور مثال متاسفانه گاهی، بسیاری از افرادی که دچار بیماریهای خاص و سخت هستند، اعتقاد دارند در گذشته مرتکب گناهی نابخشودنی شدهاند که اکنون با این بیماری کارمای آن گناه را پس میدهند و یا به اصطلاح دچار کارما سوزی شده اند.
یک مثال از برداشت خرافه مردم از کارما برمی گردد به سال ۱۹۹۹ که یک مربی فوتبال در انگلستان، به نام گلن هودل، به دلیل اظهار نظر توهینآمیزی که در یک مصاحبه، بر اساس برداشت خود از قانون کارما بیان کرده بود، از کار اخراج شد.
این مربی به تناسخ اعتقاد داشت. لذا اظهار داشت که دلیل معلولیتهای جسمی و ذهنی مادرزادی، کارمایی است که افراد از زندگیهای قبلی با خودشان به همراه دارند. این اظهار نظر جنانجالی، فشار افکار عمومی را تا اندازهای تشدید نمود که انجمن فوتبال مجبور شد گلن هودل را اخراج کند.
بهتر از قبل از ارائه هر تعریفی در مورد قوانین کارما این را بدانید که،کارما یک مفهوم دینی، فلسفی و اخلاقی مشترک میان بعضی از آیینهای شرقی است اما این مفهوم در آیینهای مختلف، تفاوتهایی دارد، پس بهتر است به بررسی کارما در آیین های مختلف و شباهت ها و تفاوت های آن بپردازیم.
آئین هندوئیسم، بنیاد و پایه کارما محسوب میشود. در این آئین اعتقاد بر این است که روح انسان از یک زندگی به زندگی دیگر منتقل میشود که به آن سامسارا می گویند. افراد تا زمانی که از خواستهها و هواهای نفسانی خود دست نکشند، در این دایره گرفتار خواهند ماند یعنی پس از مرگ روحشان در غالب یک جسم دیگر به دنیا برمی گردد. زمانی که انسان از هرگونه گناهی پاک شود و خواسته های دنیایی خود را رها کند به روح مطلق تبدیل می شود و به موکشا می رسد.
موکشا در اصطلاح یعنی رستگاری و رها شدن از چرخه حیات. موکشا هدف غایی هر انسانی در زندگی است. پس مردم در آئین هندو سعی میکنند کارمای خوب تولید کنند تا در چرخه تناسخ و حیات دوباره، در زندگی بهتری به دنیا بیایند.
در آیین هندو کارما با انجام وظایفی به دست میآید که هر فرد در طبقه اجتماعی خود به عهده دارد. اگر فردی وظایف اجتماعی خود را به بهترین نحو انجام دهد، در زندگی بعدی بخاطر لیاقت و شایستگی ای که از خود نشان داده است، در طبقه بالاتری به دنیا خواهد آمد.
آئین بودیسم درباره تناسخ، قوانین کارما و روح نظریات خاصی ارائه دارد. در آئین بودایی، کارمای انباشته و ذخیره شده روح از یک زندگی به زندگی بعدی منتقل میشود نه خود روح. در حقیقت بوداییها به جای اینکه روح را باور داشته باشند به مجموعهای از ویژگیهای روح معتقد هستند.
روح، ترکیبی است از بدن، احساسات، ادراکات، انگیزهها و آگاهیها، روح انسان پس از مرگ پایان میپذیرد اما کارمای ذخیرهشده به«جوانه آگاهی» در زندگی جدید تبدیل میشود. آنها معتقدند که هر شخص، با گذر از زندگیهای چندگانه و از طریق «مسیر هشتم» یا «راه میانه»، میتواند از چرخه حیات رها شود و به نیروانا برسد.