ویرگول
ورودثبت نام
Razie Feyzabadi
Razie Feyzabadi
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

ایثار از دلِ دو نمای پرآشوب

ایثار روایت سینماگونۀ مکث‌ها، آرام‌ها، سکون‌ها و نگاه‌های خیره‌ است. اما دو نما در ایثار هست که با نماهای دیگر فیلم ناهمگون است، دو نما که ریشه در واقعیت روایی ندارند، گویی بنیان‌شان در واقعیت سینماتوگرافیک فیلم است. پیش از وقوع این هر دو، الکساندر موقعیتی اضطراب‌آلود دارد و ذهنِ پرتشویش او با این دو نما بازنمایانده می‌شود. اشاره‌ام به آن دو نمایی است که مکانی برزخی را در قاب می‌گنجاند؛ همان کوچه‌ای که در انتهای تونلی تاریک قرار دارد، که در دو سوی تونل، راه‌پله‌هایی هست که نمی‌دانیم از کجا به آن کوچه رسیده‌اند. نه آسمان معلوم است و نه ابتدای راهی که به آن ناکجا رسیده است. بار اول این مکان خاموش است، بی‌حضور هیچ‌کسی. و بار دوم مردم هراسان از ‌راهپله‌های باریک و از تونلِ تاریک به خیابان هروله می‌کنند. به قیامت می‌ماند هیچ‌کس انگار هیچ‌کس را نمی‌شناسد، هیچ‌کس دست کسی را نگرفته است، هیچ کودکی در آغوش مادری نیست؛ تصویر هیاهوی مردمانی ترسیده. پارچه‌های سفیدی از راه‌پله آویزان است، گویی پس‌ماندۀ پرده‌ای آویخته به پنجره‌ای بوده که در این واویلای اکنون، معلق مانده است. از آسمان، چیزهای سفیدی می‌بارد که برف نیست. به پاره‌های کاغذ می‌ماند. زمین پر است از چیزهایی که انگار قبل‌تر از آسمان باریده‌اند. در دو سوی کوچه، ساختمان‌های آجری با پنجره‌های کوچک تاریک، سر به فلک کشیده‌اند و کوچه را و صحنه ‌را (و راهِ نفس‌کشیدنِ ما را) تنگ‌تر ‌کرده‌اند. صدای دویدن‌‌های هراسناکِ پرشتاب را می‌شنویم و ژست‌های فریاد‌ها را می‌بینیم. در انتهای کوچه، ماشینی واژگون شده است. و یک صندلی نیز. خطوط سفید عابر پیاده کنار ماشین به چشم می‌خورد و مردم بیم‌ناک روی خطوط به این سو و آن سو می‌دوند، یکدیگر را هل می‌دهند، به هم تنه می‌زنند و سرآسیمگی را تجسم می‌بخشند. آینه‌ای روی زمین افتاده است که تصویر آسمان در آن معلوم است. و پسر کوچک الکساندر، همان مرد کوچک ایثار، بی‌جان روی آن افتاده است.

جهان ایثار در آستانۀ نابودی است، در آستانۀ عینیت یافتنِ تصویرِ پرآشوبِ همین کوچۀ برزخی. و در ایثار الکساندر پیامبرانه می‌خواهد که تشویش را از دل این ناکجا بزداید و قرار را و رنگ زندگی را به آن بازگرداند.

فیلمسینماریویوایثارتارکوفسکی
http://deepreading.blogfa.com/ اینجا، تجربه‌هایم را از خواندن عمیق مینویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید