Razie Feyzabadi
Razie Feyzabadi
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

خواندن عمیق رمان جین ایر نوشته شارلوت برونته (راوی)

راوی در این رمان، جین است اما جینی که روایت می‌کند با جینی که روایت می‌شود فرق می‌کند. بین این دو فاصله‌ای است، جین روایت‌گر گاهی خودش را برای خواننده آشکار می‌کند، او چیزهایی می‌داند که جینی که روایت می‌شود نمی‌داند. در قسمت‌هایی از رمان این تمایز به خوبی مشخص است مثلا به جمله «بله، خانم رید، بعضی از این عذاب‌های هولناک درد و رنج روحی را از تو دارم، ولی باید تو را ببخشم، چون نمی‌دانستی چه می‌کنی. وقتی قلبم را ریش‌ریش می‌کردی، خیال می‌کردی داری بدی‌هایم را ریشه‌کن می‌کنی» دقت کنید. در این صحنه، جینی که روایت می‌شود تنها ده سال دارد و سراسر خشم و نفرت است از خانم رید. شب طولانی را در اتاق قرمز گذرانده و سراسر جانش سرشار از تب و درد است. پیداست که این جملات را جینِ روایت‌گو به قلم آورده است که تجربه‌های بسیار کرده است و از روزگار درس‌های بزرگی گرفته است. اما جینِ روایت‌گو، اجازه بروز احساسات و ترس‌های جینِ روایت‌شده را می‌دهد، آن‌ها را حذف نمی‌کند حتی اگر بداند که با واقعیت فاصله دارند. به این قسمت از داستان دقت کنید که جین در اتاق قرمز دچار وهم می‌شود، فکر می‌کند روحی سفیدپوشی وارد اتاق شده و از ترس بی‌هوش می‌شود. به هوش که می‌آید جسته گریخته حرف‌های بسی و سارا را می‌شنود و خیال می‌کند که موضوع اصلی حرف‌هایشان را تشخیص داده است: «یک چیزی از مقابلش رد شد، سراپا سفیدپوش، بعد هم غیب شد... سگ سیاه بزرگی پشت سرش بود... سه ضربۀ بلند به در اتاق... و غیره و غیره (ص 31)». در این قسمت مشخص است که جین روایت‌گو متوجه است که این صحبت‌ها همه توهمات وحشت‌آفرین جینِ ده ساله است ولی آن‌ها را حذف نمی‌کند. اجازه می‌دهد صدای جینِ ده ساله هم در جای جای داستان شنیده شود.

راوی گاهی در روایتش به نفع جینِ روایت‌شده سخن می‌گوید، گاهی همۀ آن‌چه را که باید به خواننده نمی‌گوید ولی نویسنده نشانه‌هایی در داستان گذاشته است که آن‌چه را راوی نگفته بازنمایی می‌کند. برای مثال به صحنه‌ای که جین در اتاق قرمز زندانی است و تا عمقِ جانش ترسیده است دقت کنید، راوی، این صحنه را این‌طور روایت می‌کند: «دستپاچه شدم. نفسم بند آمد. طاقتم تمام شد. دویدم به طرف در و مستاصل و مایوس دستگیره را بالا پایین کردم (ص 27). » تمام واکنشی که جین ده ساله در آن اتاق نشان می‌دهد را راوی بالا پایین کردن دستگیره می‌داند. اما خواننده از زاویۀ دیگری هم این اتفاق را می‌تواند ببیند. از زاویه دید بسی و اِبت. از زاویه دید آن‌ها، این صحنه این طور توصیف می‌شود: «چه سر و صدای وحشتناکی! قبض روح شدم! (ص 27).» و همین طور «ابت اخم کرد و گفت: عمدا جیغ کشیده. آن هم چه جیغی(ص 28). ». بنابراین می‌توانیم نتیجه بگیریم در قسمت‌هایی از رمان، آن‌چه راوی روایت می‌کند، تمامِ آن‌چیزی نیست که اتفاق افتاده، باید کنجکاوانه و موشکافانه به دنبال ردپاهایی باشیم که نویسندۀ چیره‌دست رمان پیش چشم خواننده گذاشته است تا با نگاهی دقیق و جزئی‌نگر به ظرائف روایت دست یابد.

برونته, ش. (1397). جین ایر. (ر. رضایی, مترجم) تهران: نشر نی.

جین ایرخواندن عمیقشارلوت برونتهرضا رضایی
http://deepreading.blogfa.com/ اینجا، تجربه‌هایم را از خواندن عمیق مینویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید