شاید برای هر یک از ما دانشجویان و دانش آموزان و معلمان این سوالات پیش آمده باشد و یا حتی شاید برای هر یک از ما، به یک آرزوی دست نیافتنی تبدیل شده باشد. که آیا ما میتوانیم نظام آموزشی خودمان را از حالت فعلی به یک حالت مطلوب برسانیم.
آیا میشود که یک دانش آموز در همان ابتدا بدانند که استعداد و توانایی او در چه اندازهایی است و آیا او میتواند در آینده به پست و مقام و شغل مهم و مورد دلخواه خود برسد؟
حتما در دوران مدرسه همکلاسی و رفیقهایی داشتهاید که یک مطلب از درس را دیر فهمیده باشند؟ و بابت همین موضوع مورد تحقیر و سرزنش اطرافیان و معلمان قرار گرفته باشند. و همین سرزنش آنها را از خودشان و تواناییهایشان و استعدادهایشان دور کرده باشد.
اجازه بدهید که انگیزه و دلیل نوشتن کتاب گذار در بحران نوشتهی آقای اردوان مجیدی را با یک داستان کوتاه و خلاصه از خود با شما در میان بگذارم.
راستش را بخواهید تا قبل از اینکه با محتوای این کتاب آشنا شوم فکر میکردم که استعداد دانش آموزان صفر و صدی است یعنی دانش آموزی که در مدرسه ریاضی را بفهمد را به عنوان دانش آموز زرنگ و کسی که درک درستی از مفاهیم ریاضی نداشته باشد را دانش آموز تنبل میدانستم.
البته این باور من شاید از مربیان و معلمان و محیط آموزشی که در آن درس میخواندم نشات گرفته باشد و یا شاید هم نه!
زمانی که آقای مجیدی به دنبال اجرایی و عملی کردن رویکرد حکمت، درون مدارس بود. من در دور دستها و به دور از این تغییرات و اتفاقات خوب داشتم با این باور بزرگ میشدم که دانشآموزان به دو گروه تنبل و زرنگ تبدیل میشوند و فردی که توانایی فهم و درک مطالب درسی را نداشته باشد باید به فکر فرار و تنفر و انزوا از مدرسه و محیط دوستان و همکلاسیهای خودشان باشد.
اما با خواندن بند بند کتاب گذار در بحران و مفاهیم موجود در آن به این باور رسیدم که میتوان دنیای آموزشی فعلی را تبدیل به دنیای ناب و قابل قبول برای نسلهای آینده کنیم! شاید بپرسید چگونه؟
کتاب گذار در بحران با آوردن مثالها، تجربهها و واقعیتهای گوناگون از محیط اطرافمان و اتفاق بزرگ و مهیبی (ویروس کرونا) که متاسفانه نه تنها جان هموطنانمان را گرفت بلکه شرایط آموزشی را برای خیلی از دانش آموزان کشورمان را سخت کرد.
کرونا یک تغییر کوچک بود که ما را با بحرانهای زیادی در حیطه آموزش مواجه کرد. اینجا است که ما باید به تغییرات غیر قابل پیش بینی توجه کنیم در غیر این صورت ما با سیل عظیمی از دانش آموختگان بیسواد و بیاعتماد به نفس و بدون هدف روبرو خواهیم شد.چرا که سیستم آموزشی ما از گذشته تاکنون با بحرانهایی مهمتری از بحران کرونا مواجه بوده است. مانند موارد زیر:
بیاهمیت بودن به تفاوتهای فردی دانش آموزان:
برای خودم که کمتر با دنیای آموزش و تعلیم و تربیت آشنا بودم. توجه کردن به تفاوتهای متفاوت دانش آموختگان در مدرسه را چیزی کم ارزش تلقی میکردم.
اما اگر در ابتدای این نوشته با من همراه شده باشید و خاطره و باور من از مدرسه و آموزش را خوانده باشید متوجه خواهید شد همان دانش آموزی که نمیتوانست ریاضی را یاد بگیرد اگر یک مربی آموزشی خوب و دلسوز داشت شاید این را میفهمید که برای یاد دادن ریاضی به این دانش آموز به ظاهر دیر فهم در ریاضی باید از استراتژی دیگری استفاده میکرد چیزی که به خوبی در مدارس که از رویکرد حکمت استفاده میکنند به شدت مورد توجه و دقت قرار گرفته است.
عدم توجه به استعدادهای دانش آموزان:
شاید بعضی از شماها وقتی به موضوع استعداد دانش آموزان میرسید با این باور و خیال روبرو میشوید که استعداد برای گروهی از دانش آموزان است و فردی که استعداد و ضریب هوشی بالایی نداشته باشد. پس به درد هیچ کاری نمیخورد و همین باور شاید شما را هم مثل من پشت این حرف و باور تکراری قایم کرده باشد و باعث شده باشد که برای اهداف و آرزوهایتان از تلاش کردن دست بردارید.
اما من به عنوان فردی که در این لحظه دارم این محتوا را می نویسم باید به شما بگویم؛ که استعدادها برای هر فردی طبق نظریه گاردنر به چند دسته هوش موسیقایی، هوش درون فردی، هوش تصویری-فضایی و هوش کلامی- زبانی دسته بندی می شود. بنابراین، مطابق این نظریه، شما تنها باید بخواهید و وارد عمل شوید تا وارد دنیای جدیدی از تغییرات و تواناییهایی خود شوید.
محدود کردن زاویه دید دانش آموزان به کتابهای درسی یکسان:
هر چقدر با کتاب گذار در بحران آشنا شوید و آن را بخوانید بیشتر با این موضوع مواجه میشوید که اگر شمایی که نتوانستید مطالب کتاب درسی را دوران مدرسه را بفهمید مقصر شما نبودهاید که شما از مدرسه زده شوید. چون که این کتاب با محدود کردن دانش آموزان به مطالب درسی به شدت مخالف است و به عقیده آقای مجیدی، این محدودیت سبب میشود که خلاقیت و میل و علاقه و شور و اشتیاق دانش آموز از بین برود.
ارزیابی ناصحیح دانش آموزان بر اساس مطالب درسی:
اما در ادامه، باز هم اجازه بدهید که ارزیابی ناصحیح دانش آموزان بر اساس مطالب درسی را با یک خاطره توضیح بدهم.
سال دوم دبیرستان بودم که قرار بود مدرسه ما، سه نفر از دانش آموزان را برای یک مسابقه علمی استانی برنامه نویسی ببرد. و قرار شد این انتخاب را براساس رتبه دانش آموزان باشد. یادم میاد که من آن موقع رتبه دوم مدرسه خودمان شده بودم و دو تا از همکلاسیهای دیگرم هم به ترتیب شاگرد اول و سوم شده بودند.
و من موقعی که این خبر را شنیدیم خیلی خوشحال شدم. چون که به این باور رسیده بودم که حتما هم من جزء شرکت کنندگان مسابقه خواهم بود. اما اتفاقی که افتاد دقیقا برعکس خواسته من شد و معلم ما، یک فرد دیگری را برای مسابقه انتخاب کرد! تا این لحظه نمیدونم که دلیل و معیارهای انتخاب معلم ما چه چیزی بود…
به هرحال، ارزیابی و سنجش دانش آموزان امری مهم و قابل توجه است چرا که هرگونه بیتوجهی و بی اهمیتی نسبت به آن باعث میشود خیلی از دانش آموزان ما انگیزه و ذوق و شوق درس و مشق و ادامه تحصیل را از دست بدهند.
تشویق و ترغیب های نامناسب دانش آموزان:
عدم یادگیری دانش آموزان برای برخورد با مسائل و چالش ها زندگی خود مثل عدم توانایی در تصمیم گیری میتواند یکی دیگر از دلایل بی اعتمادی و منزوی دانش آموزان در مدارس باشد.
و اما فصلهای کتاب گذار در بحران:
در فصل اول کتاب گذار در بحران آقای مجیدی به بحرانهایی که نظام تعلیم و تربیت ما با آن مواجه شده است، پرداخته و با توضیح راهکارها و آوردن تجربهها و فرصتها به دنبال تغییر و ایجاد یک دنیای جدیدی در آموزش است.
مدل عمومی معماری نظام مطلوب ارائه و چالشهایی که نظام آموزشی در حال حاضر با آن روبرو است به خوبی و با بیان روشن و واضح در فصل دوم کتاب توسط آقای مجیدی آورده شده است.
فصل سوم کتاب گذار در بحران در ادامه و تداوم دو فصل قبلی به خوبی ماموریتهای فراموش شده نظام آموزشی فعلی را به تصویر کشیده است.
آقای اردوان مجیدی در فصل چهارم کتاب گذار در بحران به مفاهیم مهم و ضروری خودفراگیری، کلاس معکوس و بستههای آموزشی چند سطحی برای دانش آموزان پرداخته است.
شاید فصل پنجم کتاب را بتوان جزء بخشهای اساسی و مهم کتاب دانست. چرا که این فصل به ارائه راهکارها و روشهایی برای داشتن یک نظام تعلیم و تربیت بهتر در آینده اشاره می کند.
آقای اردوان مجیدی دستاوردها و تجربههایی واقعی خود را از آموزش و نظام تعلیم و تربیتی که به دنبال آن است را در قالب شبکه اجتماعی به نام سما به خوبی در چشم همه خوانندگان و دانش آموختگان و مربیان و معلمان به تصویر کشیده است.
فصل هفتم کتاب در کنار تعریف ابعاد تحولات بافت اجتماعی و حاکمیتی به یک جمع بندی از ابعاد ماهوی و محورهای معماری گذار را تبدیل شده است.
در فصل هشتم راهبردهایی را که در یک بافت نامتقارن، میتواند مسیر تحول را در میدان گذار مذکور ترسیم، و جهت حرکت ما را در آن مشخص کند، مورد اشاره قرار گرفت.
و در آخر فصل نهم کتاب گذار در بحران برای سوق دادن وقایع و شرایط بحرانی ایجاد شده، و تغییر آرایش فوری بافت نظام تعلیم و تربیت، به سمت شکل گیری معماری گذار، یک مدل عملیاتی تحول، تبیین شده است. در این مدل، اقدامات گلوگاهی که در این حرکت ضروری است، مورد اشاره قرار گرفتهاند.
منبع: برداشتی آزاد از کتاب گذار در بحران نوشته آقای اردوان مجیدی