چند روز پیش رفته بودم میوه فروشی برا خرید یه مقدار تره بار و میوه. میوه فروش فرد جوانی بود با اندام متوسط کمی لاغرتر و قد کمی کوتاه تر. حدود دو ماهی می شد که باهاش آشنا شده بودم و هر موقع می رفتم مغازش با هم خوش و بشی می کردیم و از کار و بارش می پرسیدم. چند روز پیش که رفته بودم برا خرید، دیدم حواسش به بیرون از مغازه هست وقتی نگاه کردم دیدم یه جوان تقریبا با جثه بزرگ داره از روبه روی مغازه رد میشه. دیدم میوه فروش با خودش زمزمه می کنه ماشاا… چه هیکل درشتی، چه قد متناسبی چقدر بدنش رو فرمه. راستش فکر کردم که در حد یه نظر ساده هست.
اما چند دقیقه بعد که من مشغول جمع کردن میوه بودم، جوان میوه فروش با صدای بلند گفت اون طرف را نگاه کن. وقتی نگاه کردم دیدم از قضا یه فرد با قد بلند و هیکل درشت شبیه به بسکتبالیست ها داره رد می شه. جوان میوه فروش بهم گفت اووووه، قدش بیشتر از دو متره درسته؟ چقدر بدن خوب و درشتی داره. بعد کم کم احساس کردم حسرتی عمیق در چشمانش نقش بست. جملاتش کم کم داشت با اندوه بیان می شد. ” ای بابا کاش من هم همچین قدی داشتم، کاش خدا قدی مثل اون بهم می داد، چی می شد که ده سانت از قدش را به من می داد.”
سعی کردم با چندتا جمله آرومش کنم اما نه فرصت کافی داشتم و نه اون به این سادگی ها کوتاه می اومد و نه جای مناسبی بود برای گفت و گو. بعد که اومدم بیرون به این فکر کردم که چقدر این افراد ممکنه اعتماد به نفس و عزت نفس خودشون را با مقایسه با دیگران کم کنن. چقدر آدم هایی هستن که به هر عنوان خودشون را از جهت های مختلف با دیگران مقایسه می کنن. این که فلانی زیباتر، ثروتمندتر از من هست. یا فلانی تحصیلات بالاتری داره یا ….
شاید این جملات را شنیده باشید که کاش من هم مثل فلان بازیگر بودم.
کاش من هم مثل فلانی قهرمان شنا بودم.
کاش من مثل فلان فرد می تونستم تاجر موفقی باشم.
کاش من هم می تونستم مثل فلان خواننده صدا خوبی داشته باشم و شهرتم زیاد بشه.
کاش…
داستان بالا بهانه ای شد که مطالعات قبلی خودم که در مورد تاثیر ژنتیک در موفقیت افراد بود را اینجا برای شما دوست عزیز به اشتراک بگذارم.
?
بذار یه مثال بزنم؛ فرض کنید جناب رضازاده که قبلا قهرمان وزنه برداری در دنیا شد از روز اول می خواست در رشته دو و میدانی قهرمان دنیا بشه. آیا می تونست این کار را انجام بده؟ بله می تونست شروع کنه اما با کلی تلاش می تونست در شهرستان یا نهایت در استان خودشون کسب رتبه دوم یا سوم داشته باشه. این مثال را خودتون برای چهره های سرشناس در تمام زمینه ها در نظر بگیرید. مثلا همه ما انشتین را به عنوان یک نابغه ریاضی یا فیزیک می شناسیم در صورتی که ساز ویولون را هم به خوبی می نواخت. اما چند نفر هستند که این فرد را به عنوان یک موسیقیدان معروف بشناسن؟ یا این که پروفسور سمیعی که جراح معروف ساز تار می نوازد اما هیچ گاه به شهرت جلیل شهناز (نوازنده معروف تار) نرسید و شاید هم لازم نبود که برسد.
به نظرتون چه اتفاقی داره میافته؟ تاثیر ژنتیک در موفقیت این افراد چقدر بوده؟ تلاش و استعداد چی؟ شرایط محیطی چی؟ خب، این عوامل را میشه در جای خودشون بحث کرد اما اینجا بحث تاثیر ژن ها هست.
تا اینجا خواستم با مثال های متعدد ذهنتون را برای این قسمت آماده کنم. حقیقتش این هست که نمی توان تاثیر ژنتیک در موفقیت را انکار کرد. شاید تا الان از برخی از افراد شنیده باشید که شما صرفا با سخت کوشی به هر کسی که می خواهید تبدیل بشوید و چون انسان هستید هیچ محدودیتی ندارید. اما همان طور که در مطالعاتم از روانشناسی تا ژنتیک بررسی کردم متوجه شدم که ژن ها در رسیدن افراد به موفقیت بی تاثیر نیستن.
اما اشتباه بسیار خطرناکی که خیلی از افراد دارن و شاید شما هم با خوندن جملات بالا این احساس را گرفته باشید اینه که:
جمله خطرناک: ما محکوم به یک سرنوشت خاص بر اساس ژن هایمان هستیم.
چقدر این باور انسان را مایوس و ناامید می کنه. چقدر این باور باعث محدودیت ما انسان ها شده. شاید الان این سوال را بپرسی که پس چی شد؟ یه جا از ژن ها می گی و از طرفی اون را نادیده می گیری؟
می خواهم یک جمله طلایی در اختیار شما بگذارم که به یاد بسپارید:
ژن ها صرفا مسیر موفقیت را به ما نشان می دهند و جای تلاش را نمی تونن پر کنند.
حالا که خیالتان راحت شد بیایم این جمله را بیشتر باز کنیم. اگه مثال های بالا را با دقت خونده باشید متوجه شدید که هر کدام از اون افرادی که اسمشون را بردیم توی یک زمینه خاص به اوج رسیدن. در واقع ابتدا اون ها بر اساس ژنتیکی که خداوند در وجودشان قرار داده بود، توانمندیشون را در یک رشته کشف کردن و خودشون را به ابتدای جاده موفقیت رسوندن سپس با تلاش، برنامه ریزی، تمرکز، نظم و … به اوج رسیدن.
بنابراین همان طوری که از اول هم شعار وب سایت ما تبدیل شدن به بهترین خودتان بود شما باید اول خودتان را کشف کنید. روی خودشناسی خودتان وقت بگذارید. حداقل می توانید مقالات خودشناسی را مطالعه و بعد از آشنایی خودتون تحقیقات بیشتر برای کشف خودتون با مطالعه بیشتر انجام بدید.
مطالعه کنید: مجموعه مقالات خودشناسی و کشف رسالت زندگی
نکته جالبی که می خواستم بگم این هست که هر انسانی در چند زمینه می تواند به یک فرد موفق تبدیل شود و این چند زمینه همین الان در ما نهادینه شده. هر وقت فکر می کنی یه نقطه ضعف داری به این فکر کن که آیا این واقعا نقطه ضعف هست یا بر اساس مقایسه خودم با دیگران به این نتیجه رسیدم؟
فردی که دو متر و چند سانت قد داره شاید بتونه یه بسکتبالیست خوب بشه اما خیلی سخته که بخواد به یک ژیمناستیک کار عالی بشه چون فردی که قد کوتاه تری داره می تونه چابک تر باشه. بنابراین یک بار دیگه به این دید به نقاط ضعفی که سال ها برای خودتون ساختید نگاه کنید.
گاهی اوقات نقطه قوت یک فرد در جایی دیگه تبدیل به نقطه ضعفش می شه و برخی اوقات نقطه ضفعف در شرایط دیگر به نقطه قوت تبدیل می شه.
بنابراین ژن هایی که باعث تغییرات فیزیکی و رفتاری ما شدن صرفا هدایت کننده هستن و هیچ تضمینی نیست که ما را به موفقیت برساند. سعی کنید به خوبی ازش استفاده کنید و سپس با تلاش و البته با کسب آیتم های دیگه مثل تقویت عزت نفس و اعتماد به نفس و … خودتون را به جایگاه دلخواهتون برسونید.
به نظرم حالا دیگه وقت اون رسیده که با آگاهی بهتر تفاوت تلاش، و ژن خوب داشتن را بدونیم و مواظب خطر افتادن در جاده سرنوشت و یا این که ژن ما خوب نیست باشیم. باید ابتدا با خودآگاهی خودمان را به ابتدای جاده موفقیت برسانیم و سپس تلاش را شروع کنیم.
موفق باشید و مثل همیشه از نظرات شما استقبال می کنم.
جهت دوستی بیشتر با شما عزیزان می تونین به وبسایت من سر بزنین. https://behtarinekhod.com/