فیلم The Lobster یا خرچنگ از آن دسته فیلم هایی است که اگر فرصت و وقت کافی را داشته باشد ارزش یکبار دیدن را دارد.
داستان فیلم در کشوری رخ می دهد که در آن قوانین به خصوصی در مورد ازدواج وجود دارد. دولت اجازه تردد به مجردها را در سطح شهر نمیدهد و به محض اینکه شریک زندگی تان فوت کند یا از هم طلاق بگیرید، به هتلی انتقال خواهید یافت که در این هتل 45 روز فرصت خواهید داشت تا شریک تازه ای برای خود پیدا کنید.
طبق قوانین، اگر در این مدت نتوانید شریک زندگی مناسبتان را پیدا کنید، با جدا کردن پوستتان به موجود دیگری تبدیلتان خواهند کرد و تا پایان عمرتان به همان شکل باقی خواهید ماند. البته در این مرحله آزادی کاملی وجود دارد و شما می توانید موجود مورد نظر را خودتان انتخاب کنید. :))))))))
مسئولین هتل همواره سعی دارند با استفاده از تذکر فواید ازدواج و همچنین وضع قوانین خاص افراد را مجاب به ازدواج نمایند. به عنوان مثال مجازات سنگینی برای خود ارضایی در نظر گرفته شده است همچنین در ازای شکار هر یک از مجردینی که از هتل فرار کردهاند، یک روز به مهلت 45 روزه تان افزوده خواهد گردید.
شاید در نگاه اول به نظر بیاید برای نجات جان هم که شده، افرادی که در هتل سکونت دارند میتوانند به راحتی باهم ازدواج کنند و از این مهلکه نجات یابند ولی در امر ازدواج نیز قوانینی وجود دارد و زوجین باید یک ویژگی مشترک به خصوص داشته باشند به عنوان مثال هر دو مکررا خون دماغ شوند یا هر دو نزدیک بین باشند و ...
همچنین مدتی بعد از ازدواج نیز زوجین تحت نظر قرار گرفته میشوند تا به اختلاف برنخورند و در صورت وجود اختلاف پروتکلهای دیگری در نظر گرفته شده است.
در این میان مجردین نیز برای خود گروهی تشکیل دادهاند و قوانین خاصی نیز در میان آنان وضع است از جمله اینکه روابط عاشقانه در میان مجردین دارای مجازات سنگینی است اما برخلاف گروه دیگر، گروه مجردین چون از حمایت دولت برخوردار نیستند، مجبورند در جنگل زندگی کنند و دائما در حال فرار باشند ولی مجردین نیز حملاتی علیه گروه متاهلین انجام میدهند و سعی در متلاشی نمودن روابط آنان و نشان دادن مزیتهای مجردی دارند.
کشمکش میان این دو گروه تا پایان فیلم پابرجاست و داستان فیلم در مورد مردی است که به تازگی از همسرش جدا شده است و در این کشمکشها درگیر شده است.
به نظر میرسد اگر قانون ازدواج اجباری در کشورمان تصویب میشد، شاهد به وجود آمدن دنیایی همچون دنیای ترسیم شده در فیلم The Lobster میبودیم ولی خوشبختانه تا به امروز این قانون تصویب نشده است.
اما اگر نگاهی دقیقتر و موشکافانهتر به اطراف خودمان داشته باشیم، در دنیای واقعی نیز جدل و کشمکشی در مورد ازدواج وجود دارد البته این موضوع از نگاه جوانترها (به قول خودمان دمبختها) ملموستر هست.
در دنیای واقعی از طرفی با گروه حامیان جدی ازدواج مواجه هستیم. این گروه میتواند شامل والدین و فامیل که تنها راه سعادت و خوشبختی فرزندانشان (سر و سام آمدن فرزندان) را در ازدواج به موقع (معمولا در ایران برای پسران سن 20 الی 25 و برای دختران سن 18 الی 23) میبینند، باشد. والدین معمولا میخواهند فرزندشان هرچه سریعتر ازدواج نماید و راهی خانه بخت گردند و در این راه تمام کوشش خود را به کار میبندند. معرفی گزینه های مختلف ازدواج به پسران، تهیه جهازیه آخرین مدل و ... از جمله این کوشش هاست.
البته از حامیان این گروه میتوان به برخی کارفرمایان که از شروط مهم استخدامشان، متاهل بودن میباشد نیز اشاره نمود ولی این دسته به مصممی دسته پیشین نیستند.
از طرفی گروه مخالفین جدی ازدواج نیز در دنیای واقعی وجود دارند. این گروه اغلب دوستان و به خصوص قشر تحصیل کرده و آشنا با فرهنگ غرب هستند. این گروه مخالف سرسخت ازدواج هستند و اگر در این میان استثنائی قائل گردند آن را برای افراد بالای 30 یا 40 سال در نظر میگیرند.
به طورکلی در دنیای امروزه با توجه به افزایش سطح انتظارات از طرف مقابل و سطح زندگی، بالا بودن هزینههای زندگی، در کنار آن افزایش دائره ارتباطات انسانی، همچنین گسترش سطح خواستهها (به عنوان مثال تحصیل در خارج از کشور) و با وجود گروههای مخالف و موافق ازدواج، تصمیم گیری در این مورد به کاری بسیار دشوار و طاقتفرسا بدل شده است و کشمکشهای به تصویر کشیده در فیلم به وضوح در زندگی واقعی نیز دیده میشود.
اگر تجربه ای در این زمینه دارید خوشحال میشوم که نظراتتون رو با بنده در میان بگذارید؟ اگر ازدواج کردهاید، چه موفقیت ها و مزیت هایی به دست آوردهاید؟ اگر در مقابل خواست والدین و آشنایان مقاومت نمودهاید، چه چیزهایی را از دست دادهاید و چه چیزهایی را به دست آوردهاید؟