بسیاری از ما از بچگی با این جمله معروف "دانشآموز خوب و بد وجود ندارد و معلم خوب و بد وجود دارد" آشنا بودهایم. مفهوم این جمله این بودهاست که اگر دانشآموزی در درسی مشکل دارد، مشکل از یادگیری او نیست بلکه این مدرس است که نتوانسته در طول تدریس مفهوم را به دانشآموز انتقال دهد. در طول سالیان و براساس این جمله، داستانها و فیلمهایی بسیاری ساخته و پرداخته شده است مثل داستان اخراج شدن ادیسون از مدرسه و یا فیلم Hichki که اگر تا به حال موفق به تماشایش نشدهاید توصیه من این است که حتما یکبار تماشایش نمایید.
البته این نگاه و این جمله میتواند کاملا درست باشد به شرطی که فقط از منظر دانشآموز به این قضیه نگاه کنیم. بیاید این دفعه از منظر مدرس به قضیه نگاه کنیم. مدرسی علاقمند، متخصص با قدرت انتقال بالای مفاهیم سعی در تدریس دروس دارد. با اینکه با علاقه در سرکلاس حاضر شده است و به شیرینی مطالب را توضیح میدهد هیچ کدام از دانشآموزان رغبتی به یادگیری ندارند. در سر کلاس با گوشی بازی میکنند يا حواسشان به بيرون پرت است يا تکاليف را انجام نمیدهند و یا اصلا در بحث کلاسی شرکت نمیکنند. شاید جلسات اول مدرس همچنان سعی در حفظ روحیه خود و تدریس با اشتیاق داشته باشد و با امتحان روشهای مختلف سعی در جذب توجه مخاطب داشته باشد ولی کمکم این رغبت در او نیز به تحلیل خواهد رفت چون هیچگونه فیدبکی از دانشآموزان خود دریافت نمیکند.
همان مدرس در همان بازه زمانی کلاسی دیگر دارد که در این کلاس برخلاف کلاس قبلی دانشآموزان علاقه به یادگیری دارند و تکالیف را سر موقع انجام میدهند، در بحث کلاسی شرکت میکنند و حواسشان سرکلاس جمع است، آیا عملکرد مدرس در این کلاس و در کلاس قبل یکسان است؟
در طول سالهای اخیر چندین تجربه در حوزه آموزش داشتهام از آموزش کلاسهای آزاد در دانشگاه و حضور به عنوان استاد حل تمرین تا آموزش در آموزشگاههای آزاد و حتی آموزش مجازی و آن چیزی که شاهد آن بودم این بود که فراآموزان سهم بهسزایی در عملکرد مدرس و عملکرد کلاس دارند. در کلاسی که پرسش و پاسخ بیشتری اتفاق بیافتد، انرژی مدرس فزونتر میگردد و در کلاسی که مشارکت در بحث کم باشد، مدرس نیز از اشتیاق میافتد البته من منکر این قضیه نیستم که مدرس باید سعی در جذب مخاطب و دانشآموز داشته باشد و با استفاده از روشها و تکنیکهای گوناگون اقدام به علاقمند نمودن دانشآموز به بحث کلاس داشته باشد ولی "مدرس" همه ماجرا نیست.
اجازه بدهید با یک مثال این نکته را بیان کنم، فرض کنید مهارتآموزی فقط برای اینکه از فضای خانه دور باشد اقدام به ثبتنام در کلاس یک موسسه نموده است. کلاسی که نه علاقهای به آن دارد و نه مربوط به رشتهاش است و نه حتی پیشنیاز آن کلاس را دارد و در طول کلاس فکرش هر جایی هست الا سر کلاس. مدرس چقدر باید توانمند باشد تا مخاطب را جذب نماید ؟
شاید بگوییم اگر مدرس، مدرس باشد، میتواند آن مهارتآموز را نیز علاقمند به کلاس کند ولی باور کنید بعضی وقتها نمیشود که نمیشود.
البته جمله "دانشآموز خوب و بد وجود ندارد" غلط نیز نیست. بسیارند مدرسانی که علاقه به تدریس ندارند، یا اصلا دانشی در زمینه تدریسی ندارند و یا نمیتوانند مطالب را به خوبی به مخاطب انتقال دهند و فقط به خاطر مسائل مالی وارد حرفه تدریس گردیدهاند اما این علتی نمیشود تا از سهم دانشآموز در یادگیری بکاهیم و همه را به گردن مدرس بیندازیم. به نظر من در فرآیند یادگیری معلم و دانشآموز به یک اندازه سهیم و درگیر هستند و با ساخت جمله کلیشهای "دانشآموز خوب و بد وجود ندارد" فقط سعی داریم تقصیر عدم یادگیری را گردن مدرس بیندازیم و مسئولیت دانشآموز در فرآیند یادگیری را به کلی نادیده بگیریم.