اغلب گفته میشه سبک زندگی مینیمالیستی برای هرکسی نیست؛ زندگی مینیمال میگه وسایل یا روابط غیر ضرروی رو از زندگی حذف کن، اینقدر حذف کن که دیگه امکان حذف کردن نباشه و حالا در راستای هدفت با تمرکز و آرامش حرکت کن تا به شادی و بهره وری برسی
سبک زندگی مینیمالیستی یک سبک هنری نیست. مینیمالیستی یک شیوه زندگی است و شاید مناسب هر کسی نباشد.
بحران اقتصادی و آشفتگی های مالی باعث شد افرادی در سبک و ارزش های زندگی شان بازنگری کنند و به این روش علاقه مند شوند.
البته حالا از هر قشری و از هر طبقه اجتماعی از این سبک استفاده می کنند.
از افراد با درآمد بالا تا اقشار ضعیف و یا هنرمند و ورزشکار از این مدل ذهنی بهره می برند.
این فرهنگ در مقابل فرهنگی قرار دارد که اعتقاد یا اعتیاد به مصرف گرایی دارد.
مصرف گراها همیشه درحال خرید ماشین و لباس و مواد غذایی یا لوازم لوکس هستند.
و تلاش می کنند پولدار شوند تا بتوانند وسائل لوکس بخرند، وسائلی که اغلب از آن استفاده هم نمی کنند.
آنها همیشه برای بیشتر داشتن تلاش می کنند و همیشه از نرسیدن به خواسته خود خسته و دلگیرند.
خیلی ها شاید اصلا خودشان را مصرف گرا ندانند یا متوجه نباشند که به خرید اعتیاد دارند.
کمی به اطرافتان نگاه کنید. ببنید وسائلی هست که در ۳۶۵ روز سال کمترین استفاده را از آن می کنید؛ مثلا
آیا از همه جهیزبه ای که خریدهاید استفاده کردهاید؟
آیا وسیلهای هست که چندساله به آن دست نزدهاید؟
آیا از همه فضای منزلتان استفاده می کنید؟
اگه جواب تان به این سوال ها مثبت است پس باید از این به بعد در خریدهایتان بیشتر دقت کنید.
چون کار آسانی نیست.
ما را دعوت به مصرف گرایی میکند و این موضوع باعث تغییرات در ارزش های فرهنگی و مفهوم دارایی بر خوشبختی شده است.
در فرهنگ مصرف گرایی، خوشبختی با اموال و دارایی های فیزیکی سنجیده میشود
درحالی که در سبک زندگی مینیمال هدف سادگی برای آرامش و درگیری ذهنی کمتر برای رسیدن به هدف است؛
آن هدف می تواند شادی بیشتر، به دست آوردن رابطه عمیق تر، تاثیر گذاشتن یا تاثیر داشتن در زندگی اطرافیان برای رشد و تعالی آنها باشد.
مصرف گرا ها اغلب به اندازی کافی دارند.اما برای خوشحال بودن در زندگی، «بیشتر» می خواهند و برای بیشترداشتند می جنگند.
آنها هرچه بیشتر به دست میآورند باز خوشحال نیستند و همیشه از این نرسیدن به مرداب بیشتر داشتن خسته هستند.
درکل مینیمالیستی یه چیزی شبیه قانون بیست هشتاد است
اما گوسفند نگری می گوید از هر منبعی که در اختیار داری حداکثر بهره وری را داشته باش
مثل زمان، پول، ماشین، غذا، تحصیلات و خیلی موارد دیگر که همینطور می توانید پشت سرهم قطار کنید.
از این جهت گفته شده گوسفندنگری تا گوسفند را به یاد بیاوریم که از همه چیز آن استفاده میشود مثل پوست و گوشت و پشم و مدفوع و چیز های دیگر
گوسفند حیوانی است که خیلی راحت می تواند ادعا کند هیچ کدام از ظرفیت هاش حرام نمی شود. درست برعکس ما
مثلا من در رشته عمران درس می خونم بعد در حوزه دیجیتال مارکتینگ کار میکنم در نتیجه این زمانی که صرف مطالعه درس های عمران کردم حرام شده است
یا وسیله ای دارم که می تواند پنج تن بار حمل کند ولی در هر مرتبه یک تن بیشتر بارگیری نمیکند
یا کسب و کاری را مدیریت میکنم که در ماه n میلیون تومان درآمد دارد ولی همکارم با همان امکانات۶ برابر من درآمد و بهره وری دارد
اشخاصی که توانایی دارند و از ظرفیت خود استفاده می کنند اغلب اینقدر نق و نق
نمی کند و تلاش می کنند باز از همین ظرفیت هم بیشترین بهره را ببرند.
برای خود هدفی شفاف، شخصی تعیین کنیم
تعریف دقیقی برای زندگی مینیمالیستی وجود ندارد، همان طور که هر کس تعریف متفاوتی از سادگی و بدون استرس بودن دارد.
اما برای شروع می توان این فرض را در نظر گرفت:
به حرف مردم توجه نکنید چون اصلا ارزش ندارد
برای خود زندگی کنید، نه برای جلب توجه
این نوشته را در اینجا به پایان می رسانم ولی به تدریج درباره جزییات بیشتر این سبک از انتخاب لباس گرفته تا غذا خوردن و … خواهم نوشت .
منابع:
وب سایت حمیدرضا کریمی