ریحانه رادی
ریحانه رادی
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

پیش بینی نتیجه انتخابات آمریکا از منظر علوم اعصاب و روان شناسی

آمریکایی ها چهار سال قبل صبح ۱۹ آبان خود را باخبری غیرمنتظره شروع کردند. دونالد ترامپ، ستاره نمایش های تلویزیونی به عنوان رئیس جمهور این کشور انتخاب شده بود؛ نتیجه ای که تمام نظرسنجی ها و پیش بینی ها را به چالش کشیده بود و حتی خود ترامپ هم انتظارش را نداشت! اما آیا این تجربه امسال هم دوباره تکرار خواهد شد؟ نشریه آمریکایی نیوساینتیست در مقاله ای به قلم آر.داگلاس فیلدز، محقق ارشد بخش موسسه ملی بهداشت در زمینه توسعه سامانه عصبی و انعطاف پذیری می نویسد اگر از دریچه نگاه متخصصان علوم اعصاب نگاه کنیم، بعید به نظر می رسد پیروزی غافلگیرکننده دیگری دوباره اتفاق بیفتد!

متخصصان می گویند مغز ما هنگام تصمیم گیری به دو مکانیسم مختلف مجهز است: با به دست آوردن آگاهی و مشورت تصمیم می گیریم یا به صورت خودکار تحت تاثیر احساسات و به ویژه احساس ترس تصمیمی اتخاذ می کنیم.

بر اساس آنچه نویسنده این مقاله اذعان کرده، ترامپ در جریان انتخابات ۲۰۱۶، سیستم لیمبیک یا سامانه عصبی احساسی مردم را هدف قرار داده بود. رای دهندگانی که مردد بودند، تحت تاثیر احساس ترس یا به عبارتی از روی غریزه لحظه ای تصمیم می گرفتند و در مورد علت انتخاب شان استدلال دقیق و مشخصی نداشتند. در انتخابات امسال نیز ترامپ به همین شیوه یعنی تحریک مدارهای عصبی مغز افراد با تهدیدکردن، تصمیم گیری مبتنی بر احساسات و بدگویی از رقیبش متوسل شده است. ترامپ سعی دارد این را القا کند که اگر جو بایدن برنده این دور از انتخابات شود در واقع کسانی برنده شده اند که اراذل واوباش و شورشی ها و آنارشیست ها را تشکیل می دهند یا از عمد ایجاد حریق می کنند. اینها همان عباراتی است که ترامپ با آنها مردم را در پویش های انتخاباتی می ترساند. همچنان که ترامپ تهدیدهای آنارشیسم و خشونت های خیابانی را در صحبت هایش به کار می برد، هرگونه افزایش خشونت در مجامع سیاسی نیز به نفع راهکار ترامپ برای ایجاد ترس خواهد بود. ترامپ در کارزار انتخاباتی سال ۲۰۱۶ طرفدارانش را به خشونت تشویق می کرد. او حتی پیشنهاد ترور هیلاری کلینتون را به طرفداران حق اسلحه داده بود تا رقیبش نتواند قضات دیوان عالی کشور را انتخاب کند. این محقق ارشد در حوزه علوم اعصاب معتقد است این بار نگرش ترس محور، رای دهندگان کمتری را ترغیب خواهد کرد، زیرا با دلایل و تجربه به دست آمده می توان بر ترس غلبه کرد. اگر واقعا خطری وجود نداشته باشد، انتقال دهنده های عصبی بازدارنده از قشر پیش پیشانی مغز به سیستم لیبمیک می روند و می توانند موجب فرونشاندن ترس شوند.

ساختار یک مناظره، تحریک بخش واکنش به استدلال ها در قشر مغز است، اما در طول مناظره، ترامپ پیوسته وسط صحبت های بایدن می پرد یا توهین می کند، در نتیجه تلاش مجری برای حفظ قالب مناظره و افشای حقایق و موضع گیری ها بیهوده می شود. ترامپ با زیر پا گذاشتن این ساختار، سعی در برانگیختن احساسات در سیستم لیبمیک مغز دارد.

عقل همیشه نمی تواند بر ترس غلبه کند، اما مکانیسم دوم مغز برای خنثی کردن جریان ترس یعنی تجربه، قادر به انجام این کار است. قرار گرفتن مکرر در موقعیت های ترسناکی که نتیجه شان بی خطر باشد، مدارهای قشر مغز را اصلاح می کند. این اساس درمان سندرم استرس پس از ضایعه (PTSD) و فوبیاست.

آر.داگلاس فیلدز در پایان مقاله اش می نویسد: «تصمیم گیری مبتنی بر واقعیت، نقطه مقابل تصمیم گیری مبتنی بر احساسات است. در انتخابات گذشته شناخت کمی از ترامپ به عنوان شخصیتی سیاسی وجود داشت. فرآیند تصمیم گیری آنی در شرایطی مناسب بود که اطلاعات یا زمان کافی برای تصمیم گیری مستدل وجود نداشت. مثل انتخاب غذا از منوی یک رستوران جدید که از غریزه خود پیروی می کنیم، اما در این دوره انتخابات، مردم آمریکا هر دو نامزد را به خوبی می شناسند. کسانی که در این دوره به ترامپ رای خواهند داد، خواه از روی احساسات یا عقل، بهتر است دلایل منطقی داشته باشند.»


روزنامه جام جم، شماره 5791، 10 ابان 1399

انتخابات آمریکاترامپبایدنمغز
علاقه‌مند به روزنامه‌نگاری علمی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید