خانواده های بسیاری با معضل اعتیاد دست و پنجه نرم می کنند. زمانی نه چندان دور بدبختی خانواده های افراد معتاد خیلی کمتر بود.
با ورود و رواج روانگردان های شیمیائی ویرانگری مانند شیشه عذاب خانواده های افراد معتاد به شدت افزایش یافته.
فقط آنهائی که ناچارند با فرد معتاد به روانگردان شیشه بسر برند می فهمند شیشه یعنی چه. صد رحمت به هروئین. هروئین علیرغم تمامی مضراتش روانگردان نیست.
معتاد به شیشه همیشه در توهم توطئه است. او واقعاً یقین دارد که در همه جای خانه دوربین های مخفی کار گذاشته شده، پسر همسایه دارد گوشی تلفن او را هک می کند، فلانی توطئه کرده و هم اکنون قرار است چند نفر بیایند و او را ببرند، چند نفر دارند در کوچه ای که هزار متر دورتر است بدگوئی می کنند و او تمامی حرف هایشان را می شنود و ….
وای به وقتی که معتاد به شیشه متاهل باشد، بسیاری از شیشه ای های متأهل یقین دارند که همسرشان دارد به آنها خیانت می کند.
معتاد به شیشه توهم شنیداری دارد. او دروغ نمی گوید که صداهائی را می شنود. واقعاً می شنود. فرد معتاد به شیشه در ذهنش چیزی دارد مانند رادیو که دائماً در حال پخش صدا برای او است. وقتی مصرف شیشه از حدی بیشتر می شود علاوه بر توهم شنیداری به توهم دیداری هم مبتلا می شود. مثلاً می بیند که یک لوله از درب اتاقش به درون می آید و شروع به ضبط تصاویر می کند. در عالم توهم خیال می کند که حشرات ریزی روی پوستش در حال حرکت هستند و ….
ممکن است ناگهان چاقو به دست و فریاد کشان و دشنام گویان از در بیرون بدود ؛ احتمال وقوع جنایت در چنین وضعیتی وجود دارد. در مواردی هم دیده شده که معتاد به شیشه لخت مادرزاد از درب منزل خارج شده و ….
البته آنچه در مورد معتاد به شیشه ذکر شد بسته به عوامل متعددی مانند مقدار مصرف، نوع شیشه مصرفی، منظم یا نامنظم بودن زمان های مصرف و همچنین طول مدتی که معتاد آلوده به شیشه شده شدت و ضعف دارد.
شاید آن چه به نام شیشه در کشور ساخته می شود خطرناک ترین روانگردان دنیا باشد. زیرا در ایران چیزی که به نام کریستال یا شیشه به دست معتاد می دهند فقط متامفتامین نیست. قیمت بالای مواد اولیه موجب شده سازندگان تا می توانند ناخالصی های وحشتناکی به آن اضافه کنند ( به اصطلاح اسید آن را بیشتر کنند ). این ناخالصی ها اثراتی بدتر از خود متامفتامین دارند.
خانواده های افراد معتاد تمامی تلاش خود را می کنند شاید آتشی که در حال از بین بردن همه هستی شان است را خاموش کنند.
.
دعا و نذر و نیایش، تعویض محل زندگی، مراجعه به روانشناس و روانپزشک و عطار و پزشک متخصص در طب سنتی، داروهای داروخانه ها و داروهای دست ساز و متادون ، سم زدائی سریع ، طب سوزنی توسط متخصص طب سوزنی، جلسات متعدد هیپنوتیزم توسط متخصص هیپنوتیزم، بستری کردن در بیمارستان، کمپ، خانه بهبودی، سخت گیری و سهل گیری، حتی مراجعه به افرادی که مدعی دانستن علوم غریبه و جادو هستند و انجام دستورات بعضاً عجیب آن ها و …
تمامی آن چه ذکر شد توسط من یا همسرم تا کنون انجام شده.
در این میان سودجویانی هم پیدا می شوند که از استیصال خانواده های معتادین سوء استفاده می کنند. مانند آن هائی که سال ها پیش با تبلیغات مکرر در یک شبکه ماهواره ای توانستند از خانواده های مبتلا، مبالغی کلان اخاذی کنند و یک به اصطلاح داروی گیاهی کاملاً بی خاصیت خارجی را با قیمتی سرسام آور به آن ها بفروشند.
روزگاری روی هم رفته زندگی خوبی داشتم که اصلاً قدرش را نمی دانستم. معمولاً انسان تا نعمتی دارد قدرش را نمی داند وقتی متوجه ارزش نعمت می شود که آن را از دست داده باشد. اعتیاد فرزندم در نوجوانی موجب ویرانی زندگی ام از هر لحاظ شد. از پیامدهای ناگوار اعتیاد فرزندم، یکی هم از دست رفتن تقریباً تمامی دارائی ام بود.
ناآگاهی من و همسرم از دلایلِ اصلی معتاد شدن فرزندم بود. طی بیش از بیست سال دست و پنجه نرم کردن با دیو اعتیاد تقریباً هر چه داشتم را از دست دادم. و آن چه به دست آوردم، دانستن مطالب و نکاتی ساده بود که در مورد من، اکثراً مانند نوشداروی بعد از مرگ سهراب است. به فکر افتادم به تدریج این نوشدارو را به اشتراک بگذارم. شاید موجب نجات و یا مفید برای فرد یا خانواده ای باشد و دیگران اشتباهات من و همسرم، چه پیش از اعتیاد فرزندمان و چه بعد از آن را تکرار نکنند.
در بعضی موارد هم مانند آن چه در این پست نوشته ام اشتباه نکرده ام بلکه راه درست را رفته ام و می خواهم دیگران هم مانند من راه درست را بروند.
مخاطب این پست، خانواده هائی هستند که هم اکنون معتادی در جمع خود دارند. این خانواده ها احتمال زیادی دارد که بخواهند معتاد را به یک کمپ و یا خانه بهبودی بفرستند. در این صورت بهتر است اگر نمیدانند، بدانند که:
در بسیاری از موارد اطلاعیه هائی به در و دیوار می زنند و یا به نحو دیگری در معرض دید قرار می دهند که کمپ یا خانه بهبودی با پزشک و روانپزشک و …. شماره تلفن هایی هم در اطلاعیه وجود دارد. اگر چنین اطلاعیه هائی دیدید و یا به گونه دیگری اطلاعات مشابه در دسترس شما قرار گرفت، فوراً تصمیم به فرستادن معتاد به آن مکان را نگیرید. باید قبلاً یقین حاصل کنید که خانه بهبودی و یا کمپی که به شما معرفی شده دارای پروانه فعالیت و مجاز است.
یکی از اقوام ما در یک خانه بهبودی غیرمجاز گرفتار شد و شاهد انواع شکنجه های وحشتناک بود. او پس از ترخیص، آن چه دیده بود را با خانواده اش در میان گذاشت. خوشبختانه خانواده وی با یک فرد ذی نفوذ ارتباط داشتند و از طریق او پای نیروی انتظامی به آن شکنجه گاه باز شد و حدود شصت نفر از شکنجه نجات یافتند. شکنجه هائی بعضاً چنان مشمئز کننده که نخواستم با نوشتن آن ها روان خوانندگان را آزرده سازم . معتادی که به چنین مکان هائی می رود و یا فرستاده می شود. با وضعیتی بسیار بدتر باز می گردد. جسم و روان او چنان آسیب می بیند که بسیار بیشتر از قبل به سوی مصرف مخدر ها و روانگردان ها خواهد رفت. کمپ ها یا خانه های بهبودی غیرمجاز برای کسب درآمد به وجود آمده اند. حتی خوانده ام که گاه گردانندگان آن ها خود معتادند و از این طریق هزینه اعتیاد خود را تأمین می کنند.
کم مانده بود پسر من هم به شکنجه گاه برود. یکی از آشنایان شماره تلفن یک خانه بهبودی را در اختیار همسرم قرار داد. با آن شماره تماس گرفتم. مخاطب آدرس منزلم را گرفت و همراه یک نفر دیگر به منزل ما آمد. - کاری که گمان نمی کنم هیچ خانه بهبودی و یا کمپ مجازی انجام دهد -. ادعا می کرد آن فرد قبلاً اعتیاد شدیدی داشته و حالا مدتهاست پاک شده؛ او را آورده تا به عنوان یک نمونه موفق به ما نشان بدهد. هر چه اصرار کردم حاضر نشد حتی به تقریب هم هزینه فرستادن فرزندم به خانه بهبودی کذائی را به زبان آورد. فقط می گفت « حاج آقا حالا بعداً با هم حساب می کنیم ! ». فرزندم هنگام حضور آن ها آماده رفتن به خانه بهبودی نبود. به اصطلاح شیشه ای ها نسق بود. او مانند همه معتادین می خواست قبل از رفتن به خانه بهبودی، شیشه مصرف کند و از آن حالت بیرون بیاید. در نتیجه، آن شخص لیستی از آن چه می بایست فرزندم با خود به خانه بهبودی ببرد شامل اقلامی مانند حوله و چند دست لباس و سیگار و … را به ما داد و قرار شد غروب پسرم آماده رفتن به خانه بهبودی باشد. غروب، به آن فرد زنگ زدم و از وی آدرس خانه بهبودی را خواستم تا پسرم را به آنجا ببرم. به من گفت « شما از خانه تان راه بیفتید بیایید به میدان خراسان ما هم می آبیم آنجا او را تحویل می گیریم. دیگر تردید من به یقین تبدیل شده بود که خانه بهبودی ذیربط غیر مجاز است.
پسرم آماده رفتن به خانه بهبودی بود. او ساده لوحانه گمان می کرد آن فرد راست می گوید و شخص همراه او واقعاً معتادی پاک شده بوده. می گفت با دیدن آن معتاد رها شده از اعتیاد مصمم است سختی های حضور در خانه بهبودی را تحمل کند. به او گفتم لازم نیست برود زیرا مکان مورد نظر بدون تردید غیر مجاز است و به احتمال زیاد جائی جز شکنجه گاه نیست.
برخلاف آنچه بسیاری گمان می کنند معتادان خیلی مشتاق ترک اعتیاد هستند. ولی این کار آسان نیست.
با مراجعه به سازمان بهزیستی می توانید از مشخصات کمپ ها و خانه های بهبودی مجاز آگاه شوید.
در نظر داشته باشید که کمپ ها و خانه های بهبودی مجاز:
1- همگی تابلو دارند و به هیچ وجه مکان خود را مخفی نمی کنند. تماس با آن ها از طریق تلفن ثابت هم میسر است.
2- این اجازه را به معتاد و خانواده او می دهند که کاملاً از مکان مورد نظر بازدید کنند و سپس تصمیم بگیرند که فرد معتاد را به آن جا بفرستند یا نه.
3- به محض تماس، میزان دقیق هزینه را اعلام می کنند. همان تعرفه مصوب سازمان بهزیستی که رقم زیادی نیست. حداقل از هزینه مصرف یک معتاد معمولی کمتر است. به استثناء کمپ های مجازی که برای ثروتمندان ساخته شده و هزینه سنگینی دارند - البته برای طبقه کم درآمد و متوسط جامعه -. آن ها هم هزینه را بدون معطلی و تعارف صریحاً به زبان می آورند. چون قصد اخاذی ندارند و نمی خواهند دائماً به بهانه های مختلف درخواست پول کنند.
4- به هیچ وجه از معتاد و یا خانواده او امضاء نمی گیرند که هر اتفاقی در دوران ترک افتاد حق اعتراض نداشته باشند.
به احتمال قریب به یقین وضعیت در همه خانه ها و کمپ های غیر مجاز یکسان نیست. بهتر و بدتر دارد.
کمپ ها و خانه های بهبودی مجاز هم در مواردی کاملاً با هم تفاوت دارند.
پس از آن ماجرا که حدود دو سال پیش روی داد، پسرم در دو خانه بهبودی و یک کمپ که هر سه هم مجاز و دارای پروانه فعالیت بودند برای ترک اعتیاد به سر برد.
در نظر دارم ابتدا نکات مهم و متمایز کننده هریک از آن ها را بنویسم و در چند پست به اشتراک بگذارم. شاید برای بعضی ها مفید باشد. سپس بر می گردم به سال ها پیش و سعی خواهم کرد اشتباهات متعدد خودم و همسرم چه پیش از اعتیاد فرزندمان و چه پس از آن را یک به یک ذکر کنم. شاید مفید به حال افرادی باشد.
در خاتمه این را هم بگویم که به لطف پروردگار هم اکنون بیش از سه ماه است که فرزندم به هیچ وجه مواد مخدر و روانگردان مصرف نکرده . مصرف مواد مذکور خیلی زود آشکار می شود. حداقل برای شخصی مانند من که بیش از بیست سال است با پیامد انواع آنها روبرو بوده.