آموزش تاب آوری و اعتیاد مروری بر ادبیات تحقیق نگاهی است به یافته های چندین پژوهش در زمینه اعتیاد که میتواند برای فعالان عرصه پیشگیری و درمانگران و بالینگران مفید فایده باشد
خاطره اکبری روانشناس نوشت : افرادی که دارای دلبستگی ایمن هستند دارای مشکلات شخصیتی کمتری هستند، از مکانیزمهای دفاعی رشد یافته بیشتری استفاده کرده، و برای حل مسائل، مهارتهای مقابلهای بیشتری نسبت به افراد نا ایمن به کار میگیرند.
در زمینه استفاده از مهارتهای مقابلهای در معتادان با افراد سالم تفاوت معناداری وجود دارد، بیماران بیشتر از مقابله هیجانمدارانه و انطباقی و افراد سالم بیشتر از مقابله مسألهمدارانه استفاده میکنند.
بین صفات شخصیتی، سبکهای مقابلهای و سلامت روانی نیز رابطه وجود دارد. همچنین افرادی که از مواد پرهیز کردهاند راهکارهای مقابلهای بهتر و کاراتری داشتهاند. طبق پژوهشهای انجام شده آموزش مهارتهای زندگی بر تغییر نگرش افراد نسبت به مواد مخدر مؤثر است.
بیماران دارای نگرش ناسالم از مهارت مقابلهای هیجانی بیشتری استفاده میکنند.نگرش ناسالم در گروه بیمار به طور معنیداری بالاتر از گروه سالم است. افرادی که نگرش مثبت تری نسبت به مصرف مواد دارند، میزان مصرف سنگین تری از خود نشان میدهند همچنین افراد خوش بین و با عزت نفس بالا بیشتر بر مقابله فعال متکی هستند و بین نگرش مثبت نسبت به مواد با مصرف چند ماده در طولانی مدت رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد.
با بررسی پژوهشهای انجام شده در زمینه تابآوری به این نتیجه دست یافتیم که تابآوری کم با سوء مصرف مواد مرتبط است و بیماران دارای تابآوری کمتری نسبت به افراد سالم میباشند
نگاهی به یافته های چند مقاله در زمینه تاب آوری و اعتیاد از سال 1376تا 1391
ارشدی(1387)، هژیر(1376)، و رضایی(1379)، طبق پژوهشهایی که در زمینه ارتباط اختلالات شخصیت با ابتلا به اعتیاد انجام دادند به این نتیجه دست یافتند که سوء مصرف مواد با اختلالات روانپزشکی ارتباط دارد.
طوفانی و جوانبخت (1380)، پژوهشي با عنوان مقايسه شيوههاي مقابلهاي و نگرشهاي ناسالم در معتادان مواد مخدر و گروه شاهد غيرمعتاد انجام دادند. اين تحقيق كه در مراجعه كنندگان به مرکز بهزيستي مشهد صورت گرفت، 01/0P< چنين نتيجهگيري كردند كه در هنگام بروز مشكل معتادين از روشهاي حل مسأله، ارزيابي شناختي و جلب حمايت اجتماعي به طور قابل ملاحظهاي كمتر از گروه شاهد و از روشهاي جسماني كردن و مهار هيجاني بطور قابل توجهي بيشتر از گروه شاهد استفاده ميكنند همچنين نگرشهاي ناسالم در گروه معتاد بطور معنيداري بالاتر از گروه شاهد بود.
طوفانی و جوانبخت (1380)، همچنین در بررسی خود گزارش کردهاند که معتادان، از راهبردهای مقابلۀ حل مسأله، ارزیابی شناختی و جلب حمایت اجتماعی کمتر و از راهبردهای مقابلۀ جسمانی کردن و مهار هیجانی بیشتر استفاده میکنند.
شريفي و ايرواني در سال (1380)، به بررسي رابطه سبكهاي دلبستگي و انواع مكانيسمهاي دفاعي پرداختند. نتايج پژوهش نشان داد كه بين سبك دلبستگي شخص و سبك دفاعي وي رابطهي معنيداري وجود دارد.
آزمودنيهاي داراي سبك دلبستگي ايمن بيش از آزمودنيهاي داراي سبك دلبستگي(ناايمن اجتنابي و دوسوگرا)، از مكانيسمهاي دفاعي رشد يافته استفاده ميكنند.
آزمودنيهاي داراي سبك دلبستگي ناايمن بيش از آزمودنيهاي داراي سبك دلبستگي ايمن از مكانيسمهاي دفاعي رشد نايافته و نوروتيك و آزمودنيهاي داراي سبك دلبستگي ناايمن دوسوگرا بيش از آزمودنيهاي داراي سبك دلبستگي ناايمن اجتنابي از مكانيسمهاي دفاعي رشد نايافته و نوروتيك استفاده ميكنند.
گلی نژاد (1380)، در پژوهشي كه رابطه بين سبك هاي دلبستگي و مشكلات بين شخصي را بررسي ميكرد، به اين نتيجه رسيد كه كساني كه داراي سبك هاي دلبستگي ناايمن هستند داراي مشكلات بين شخصي بيشتري هستند. وي همچنين اضافه ميكند كه افراد داراي سبكهاي دلبستگي ناايمن دوسوگرا نسبت به افراد داراي سبك دلبستگي اجتنابي از مشكلات بين شخصي بيشتري رنج ميبرند.
مصطفی عسگري (1380)، به بررسي رابطه سبك دلبستگي و سخت رويي با آمادگي به اعتياد پرداخت. طبق يافتههاي اين پژوهش بين دلبستگي ايمن و ناايمن، دوسوگرا و ناايمن اجتنابي با آمادگي به اعتياد تفاوت معنيداري وجود دارد و همچنين بين سه سبك دلبستگي و سخت رويي با آمادگي به اعتياد تفاوت معنيداري وجود دارد و بين سخت رويي و آمادگي به اعتياد رابطه معكوس معنيداري وجود دارد.
در پژوهش باقری (1381)، نقش آموزش مهارتهای زندگی بر دانش و نگرش نسبت به مواد مخدر و عزت نفس دانش آموزان سال اول راهنمایی شهر تهران بررسی شد. این تحقیق بر مبنای پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل از جمله این فرض را آزمود که اجرای مجموعه آموزش مهارتهای زندگی بر تغییر نگرش دانش آموزان نسبت به مواد مخدر مؤثر است. نتایج تغییرات معناداری در نگرش دانشآموزان گروه آزمایش نسبت به دانش آموزان گروه کنترل نشان داد(001/0p<)،(زرین کلک، 1388).
در پژوهشي ديگري كه توسط دهقاني(1381)، با عنوان رابطه بين سبكهاي دلبستگي، اعتياد و نيمرخ رواني افراد معتاد در مقايسه با افراد غيرمعتاد مراكز خودمعرف استان بوشهر انجام شد، نتايج تحليل نيمرخ براي بررسي اثر اعتياد و سبك دلبستگي بر نيمرخ رواني گروهها در سطح 01/0P< معنادار بوده است و نتايج نشان دادند كه بين سبك دلبستگي و اعتياد و همچنين بين دلبستگي و اعتياد با نيمرخ رواني رابطه وجود دارد.پژوهشي كه توسط جعفرنژاد(1382)، با عنوان بررسي رابطه بين 5 عامل بزرگ، سبك هاي مقابلهاي و سلامت روان شناسي در دانشجويان كارشناسي تربيت معلم سال تحصيلي 82-81 صورت گرفت، مشخص شد كه بين صفات شخصيتي و سبكهاي مقابلهاي آزمودني ها به طور معنيداري با سلامت رواني آنها ارتباط دارد.
گلينژاد و احمدي( 1382)، در پژوهشي، رابطه سبكهاي دلبستگي و مشكلات بين شخصي مورد بررسي قرار دادند. نتايج نشان داد كه آزمودنيهاي داراي سبك دلبستگي ايمن نسبت به آزمودنيهاي داراي سبك دلبستگي ناايمن، مشكلات بين شخصي كمتري داشتند. همچنين ميزان مشكلات آزمودنيهاي داراي سبك دلبستگي اجتنابي از ميزان مشكلات بين شخصي آزمودني هاي داراي سبك دلبستگي دوسوگرا كمتر است و نتيجه يافته هاي پژوهش بر اصالت دلبستگي ايمن به منزله يك نياز نخستين و انتقال ميان نسلي آن اشاره دارد.
همچنین در پژوهشی دیگر دهقانی(1383)، نقش آموزش مهارتهاي مقابلهاي به شیوه بحث گروهی بر نگرش دانش آموزان نسبت به سوء مصرف مواد مخدر را بررسی کرد. این تحقیق بر مبناي طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل از جمله این فرض را آزمود که آموزش مهارتهاي مقابله باعث تغییر نگرش دانش آموزان نسبت به مواد مخدر میشود. نتایج تغییرات معناداري در نگرش دانش آموزان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل نشان داد.
شعاع کاظمی (1384)، در بررسی بر روی گروهی از معتادان مواد افیونی، نشان داد که آنان در مقایسه با افراد سالم، نگرشهای ناکارآمد بیشتری داشته و از راهبردهای مقابلهای مبتنی بر هیجان و مهار جسمانی بیشتر استفاده میکنند.
پژوهشي كه توسط فرشته نوري (1385)، با موضوع بررسي ارتباط بين سبك هاي فرزندپروري با گرايش به اعتياد صورت گرفت در مجموع نتايج حاصله نشان دادند كه فرزندان معتاد خانواده به طور عمده ديدگاهشان نسبت به سبك فرزندپروري والدينشان ناسالم و از نوع بياعتنا، سهل انگار و مستبدانه بوده و گروه گواه قريب به اكثريت برداشت از سبك والدينشان از نوع سالم و مقتدرانه بوده و بين اين تفاوت معنيداري مشاهده گرديد و نيز ارتباط معناداري بين سبك فرزندپروري پدران كه عمدتاً ناسالم و از نوع مستبدانه بوده است. همچنين فرضيه ارتباط بين ترتيب فرزندان با اعتياد نيز تأييد گرديد.
محمدخانی(1385)، مدل ساختاري مصرف مواد در نوجوانان در معرض خطر، ارزیابی اثر آموزش مهارتهاي زندگی بر عوامل میانجی مصرف مواد را بررسی کرد. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مهارتهاي زندگی تغییر معناداري در تمایل نوجوانان به مصرف مواد و عوامل خطر ساز فردي مصرف مواد از قبیل خودپنداره، مهارتهاي خود کنترلی و مهارتهاي اجتماعی، کانون کنترل و نگرش نسبت به مصرف مواد ایجاد کرده است.
تحقيقي كه توسط نسرين باقري در سال (1385)، با عنوان بررسي ارتباط بين شيوههاي مقابلهاي و گرايش به سوء مصرف مواد در دانشجويان منطقه 8 دانشگاه آزاد تهران انجام شد، نتايج نشان دادندکه همبستگي بين متغير گرايش به سوء مصرف مواد و شيوههاي مقابلهاي در سطح 05/0 معنیدار است.
بشارت و همکاران ( 1385)، به بررسي رابطه سبكهاي دلبستگي و ابعاد شخصيت پرداختند. آنها رابطه سبك دلبستگي(ايمن، جتنابي، دوسوگرا)، و ابعاد شخصيت(نوروزگرايي، برونگرايي، تجربهپذيري، همسازي و وظيفه شناسي)، را بررسي كردند. نتايج پژوهش به عنوان يك پژوهش توصيفي نشان داد كه : بين سبك دلبستگي ايمن با برونگرايي و همسازي و همبستگي مثبت معنيدار وجود دارد، بين سبك دلبستگي ناايمن، اجتنابي و دوسوگرا و نوروزگرايي همبستگي مثبت معنيداري وجود داشته، بين سبكهاي دلبستگي ناايمن، اجتنابي و دوسوگرا و برون گرايي همبستگي منفي معني دار وجود داشته، بين سبكهاي دلبستگي دوسوگرا و وظيفهشناسي همبستگي منفي معني دار وجود دارد، بين سبك دلبستگي دوسوگرا و وظيفهشناس همبستگي منفي معني دار وجود دارد، بين سبك دلبستگي اجتنابي و همسازي منفي معني دار وجود دارد، براساس يافته هاي پژوهش چنين نتيجهگيري شد كه مدلهاي درونكاري ايمن و ناايمن از خود و ديگران كه در چهارچوب روابط دلبستگي نوزاد- مادر تشكيل ميشوند، شكل گيري صفات شخصيت را تحت تأثير قرار ميدهند.
حاجبی و همکاران (1386)، پژوهشی تحت عنوان بررسی اثر بخشی آموزش بر آگاهی و نگرش نسبت به سوء مصرف مواد در کارکنان شرکت پتروشیمی منطقه پارس جنوبی انجام دادند که پس از انتخاب نمونه به روش تصادفی چند مرحله ای، پرسشنامه 21 سؤالی که توسط پژوهشگران انتخاب شده بود در اختیار افراد قرار داده و پس از تحلیل پرسشنامهها یافتههای پژوهش نشان دادند که آموزش بر روی آگاهی و نگرش کارکنان نسبت به سوء مصرف مواد تأثیر دارد.
بشارت در سال (1386)،در تحقيقي به تبيين اختلالهاي شخصيت براساس نظريهي دلبستگي پرداخت. در اين پژوهش بين سبك دلبستگي دوسوگرا با اختلال شخصيت وابسته، نمايشي، وسواسي- جبري و فعلپذير - پرخاشگر و بين سبك دلبستگي اجتنابي و اختلال شخصيت پارانوييد همبستگي معناداري بدست آمد. بين سبك دلبستگي اجتنابي و اختلال شخصيت اسكيزوييد، خودشيفته، اسكيزوتايپ و مرزي نيز همبستگيها جهت دار بود اما به سطح معنادار نرسيدند.
در اشخاص داراي سبك دلبستگي دوسوگرا، ارزشيابي منفي از خود، ارزشيابي مثبت از ديگران و اشتغال ذهني مداوم نسبت به روابط با ديگران و در اشخاص داراي سبك دلبستگي اجتنابي نگرش منفي نسبت به خود و ديگران و بياعتمادي كامل نسبت به ديگران، رابطهي اختلال شخصيت و اختلال دلبستگي را تبيين ميكنند.
ذوالفقاری مطلق نيز در سال (1386)، به بررسي اثربخشي درمان مبتني بر دلبستگي بر كاهش علايم اختلال اضطراب جدايي پرداخت. نتايج حاصل نشانگر آن بود كه دلبستگي ناايمن اضطرابي- دوسوگرا، خصيصه اضطراب صفت و برخي ويژگيهاي شخصيتي مادر ميتواند پيش بيني كننده اضطراب جدايي و سطح رشد اجتماعي كودك باشد.
همچنين مداخلهي مبتني بر دلبستگي بيش از آموزش مديريت والدين در كاهش علايم اضطراب جدايي كودك مؤثر است.خسروی، سیف و عالی (1387)، رابطه بین نوع فرایند طرحوارهای و نگرش به ازدواج را بررسی کردند. حجم نمونه این پژوهش 191 زن و 116 مرد و با پرسشنامه محقق ساخته در مورد نوع فرایند طرح واره انجام شد. نتایج پژوهشها نشان دادند که در نگرش به ازدواج بین عملکردهای طرحوارهای جبران و تسلیم تفاوت وجود دارد و این تفاوت در طرحوارههای رها شدگی، شکست، وابستگی، خود تحول نیافته، ایثار و اطاعت وجود دارد.
ذولفقاری، فاتحی زاده و عابدی(1387)، رابطه بین طرحوارههای ناسازگار اولیه و ابعاد صمیمیت زناشویی را مورد مطالعه قرار دادند. گروه نمونه شامل 70 نفر (35 زوج) بود که به پرسشنامه طرحواره یانگ- فرم کوتاه پاسخ دادند. نتایج حاکی از این بود که بین طرحوارههای ناسازگار و ابعاد صمیمیت زناشویی همبستگی منفی معنادار وجود دارد. یافته دیگر نشان داد که حوزه محدودیتهای مختل مهمترین پیشبینی کننده صمیمیت زناشویی است. از سویی دیگربین زنان و مردان از نظر طرحوارههای ناسازگار تفاوت معناداری وجود نداشت.
امینی (1387) به مقايسه سبكهاي دلبستگي، دلبستگي با خدا در دو گروه از افراد مبتلا به سوء مصرف و افراد غيرمبتلا پرداخت. نتايج پژوهش نشان دادند كه افراد غيرمبتلا به سوء مصرف مواد از سبك دلبستگي ايمن بيشتري برخوردارند و نتایج در سطح 05/0P< تفاوت معني داربود. همچنین مبتلايان به سوء مصرف مواد از سبك دلبستگي ناايمن بيشتري برخودار بودند. نمرات دلبستگي ناايمن باخدا رابطه مثبت معنيداري با نمرات دلبستگي ناايمن بزرگسالان دارد.
اما بين ميانگين دلبستگي ايمن باخدا و ميانگين نمرات سبكهاي دلبستگي بزرگسالان رابطه معناداري بدست نيامد.
عزیزی و همکاران(1388)، به بررسی رابطه تحمل آشفتگی و تنظیم هیجانی با میزان وابستگی دانشجویان به سیگار پرداختند.
در این پژوهش 118 دانشجوی پسر سیگاری از دانشگاه تهران به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند که سن آنها بین 27-18 سال بود. پس از تکمیل پرسشنامه مقیاسهای تحمل آشفتگی و دشواری تنظیم هیجانی یافته ها نشان دادند که، بین تحمل آشفتگی دانشجویان و میزان وابستگی آنها به نیکوتین همبستگی منفی معنیداری وجود دارد، همچنین بین آشفتگی هیجانی دانشجویان و میزان وابستگی به سیگار همبستگی مثبت و معنیداری وجود دارد.
اورکی(1390)، پژوهشی با عنوان بررسی رابطه خشم، خودکارآمدی، مهارتهای مقابلهای و میل به مصرف مواد در گروهی از درمانجویان وابسته به مواد انجام داد که با انتخاب 108 نفر از مردان مراجعه کننده به کلینیک آفتاب شهر تهران که بر اساس معیارهای راهنمای تشخیصی و آماری تجدید نظر شده اختلال وابستگی به مواد در آنان تشخیص داده شده بود پس از انجام تحقیق به این نتایج دست یافت که بین بروز خشم و سبک مقابله هیجانی با میل به مصرف مواد همبستگی معناداری وجود دارد، همچنین بین خودکارآمدی و میل به مصرف مواد همبستگی منفی مشاهده شد.
زارعی و اسدی(1390)، پژوهشی در زمینه مقایسه ویژگیهای شخصیتی و سبکهای مقابله با استرس در نوجوانان معتاد و بهنجار انجام دادند. این پژوهش از نوع علی- مقایسهای بود و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 50 نوجوان معتاد و 50 نوجوان سالم انتخاب شدند که نتایج حاصل شده بعد از تکمیل پرسشنامه بیانگر تفاوت معنیدار بین نوجوانان معتاد و نوجوانان سالم از لحاظ ویژگیهای شخصیتی و سبکهای دلبستگی بود، همچنین نمره ی حاصل شده توسط نوجوانان معتاد در سبک مقابلهای هیجان محور بالاتر و در سبک مقابلهای مسأله محور پایین تر از نوجوانان بهنجار به دست آمد.
بشارت و همکاران (1391)، پژوهشی تحت عنوان نقش تعدیل کننده خود تنظیمگری در رابطه بین سبکهای دلبستگی و شدت اختلالهای مصرف مواد انجام دادند. این پژوهش که از نوع طرحهای همبستگی بود جامعه آماری آن مردان مبتلا به اختلالهای مصرف مواد و مراجعه کننده به 4 مرکز ترک اعتیاد شهر تهران بودند.
بعد از پاسخگویی آنان به پرسشنامههای سبک دلبستگی بزرگسالان و مقیاس خودتنظیمگری نتایج یافتهها نشان داد که سبک دلبستگی ایمن با خودتنظیم گری رابطه مثبت و با شدت اختلالهای مصرف مواد رابطه منفی دارد و سبک دلبستگی ناایمن با خود تنظیم گری رابطه منفی و با شدت اختلالهای مصرف مواد رابطه مثبت دارد.