یک باور غلط رایج در استارتاپها این است که اگر برای یک استارتاپ کار میکنید باید چندین نقش و مسئولیت مختلف داشته باشید. منطقی به نظر میرسد، مگر نه؟ اگر یک شرکت ۴ نفره داشته باشید، هر کدام از شما ۴ نفر باید مسئولیتهای مختلفی را بر عهده بگیرید تا شرکت موفق شود. خیلی از این استارتاپها وقتی که رشد و توسعه پیدا میکنند و حتی تعداد کارکنان آنها به ۴۰-۵۰ نفر هم میرسد نیز با همین منطق کار را ادامه میدهند. در بیشتر مواقع دلیل این امر این است که استارتاپها با توجه به نیاز به نیروی انسانی به جذب نیرو میپردازند و نه با توجه به ساختار سازمانی. ایجاد یک ساختار سازمانی مناسب در همان ابتدای کار یک استارتاپ میتواند تفاوت بین شرکت موفق و در حال رشد و شرکتی را که نابود میشود رقم بزند.
از آنجایی که تصاویر مفاهیم را بهتر منتقل میکنند، نمودار زیر را آوردهایم. این نمودار ساختار سازمانی را معمولا میبینیم و ساختاری را که درست است نمایش میدهد. البته باید بگوییم که این ساختار مربوط به استارتاپی است که کمی رشد کرده است و ۳۰ تا ۵۰ کارمند دارد.
تیم تجربه کاربری برای استارتاپ اهمیت بسیاری دارد. این تیم است که با کاربرها ارتباط تنگاتنگی دارد. آنها نیازهای مشتریان، هویت و برند شرکت را تعریف میکنند. علاوه بر این آنها بررسی میکنند که آیا کاری که انجام میدهید و چیزی که میسازید واقعا شما را در دستیابی به اهدافتان کمک میکند.
خیلی از استارتاپها درک درستی از کار این تیم ندارند. بنابراین در اینجا به چند مورد از وظایفی که در این تیم وجود دارند اشاره میکنیم. توجه داشته باشید که نقشها و وظایف دیگری نیز وجود دارند و این موارد صرفا مهمترینها هستند.
پژوهشگر کاربران- این افراد کاربران را بهتر از همه میشناسند. این افراد در مورد پرسونا و نیاز کاربران پژوهش میکنند و مستندات راهبردی (مستنداتی که نیازها و اهداف را در مورد محصولات و ویژگیهای آنها مشخص میکند) و مستندات مربوط به گستره کار را ایجاد میکنند. در بسیاری از مواقع، پژوهشگرهای کاربران با طراح تعاملها روی معماری اطلاعات کار میکنند.
طراح تعامل- این افراد با پژوهشگرهای کاربران همکاری میکنند تا انتظارات از سیستم، چیدمان محتوا، نمدارهای جریان کار و در بسیاری از موارد موکاپهای با وفاداری کم (low fidelity mockups) را مشخص کنند.
طراح بصری- این افراد مسئول ایجاد موکاپهای با وفاداری بالا و طراحی وایرفریم هستند. آنها تمام موارد گرافیکی مورد نیاز را طبق طراحی تعامل که قبلا انجام شده، تولید میکنند. چیزی که باید بدانید این است که طراحان بصری خوب لزوما طراحان تعامل خوبی نیستند. اگر شما فردی را میشناسید که در هر دو کار توانمند است قدرش را بدانید و او را از دست ندهید.
مهندسان فرانت-اند- شما به تعدادی مهندس خوب برای فرانت اند نیاز خواهید داشت. آنها نیز باید جزو تیم تجربه کاربری باشند اما چرا؟ چون مهندسان نرمافزار ابتدا به ویژگیها و فناوری فکر میکنند و پس از آن است که به نمود ظاهری آن توجه میکنند. البته این موضوع همیشه باعث اشتباه نمیشود اما ممکن است کاربر با محصول کاربرمحور مواجه نشود. مفهومی که ما میخواهیم آن را تثبیت کنیم ای است که جنبههای روانشناختی کاربر مشخصکننده فرم و قالب محصول است. اگر تیم تجربه کاربری شما از ابتدا از دیدگاه کاربران به مسائل نگاه کند، تعارضاتی کمتری در هنگام پیادهسازی طراحیها پیش خواهد آمد.
بنابراین شما نیاز خواهید داشت که حداقل 4 مسئولیت مختلف در این تیم در نظر بگیرید. شاید کمی عجیب و غیرمعمول به نظر برسد اما خیلی از استارتاپهای موفق بیش از این روی تجربه کاربری سرمایهگذاری کردهاند.
این تیم یکی از تیمهایی است که اهمیت آن کاملا درک شده و جا افتاده است. این تیم مجموعهای از افراد است که بیشتر منطق نرمافزار را کد میکنند. این افراد در ساختار دادهها و کدهای با کارایی بالا خبره هستند. یک راه بهبود در این قسمت این است که افرادی به طور ویژه برای برقراری ارتباط بین مهندسان بک اند و فرانت اند استخدام کنید.
این افراد نقش مهم و حیاتی در تیم دارند. آنها باعث میشوند شما از اینکه برنامه شما خوب کار میکنند و باگها قبل از تولید رفع میشوند، مطمئن شوید. این افراد مسئول ایجاد زیرساختهای بک اند، استقرار نرمافزار و تأمین منابع مورد نیاز بخش فنی هستند. افراد مناسب این تیم معمولا به ندرت پیدا میشوند، پس اگر یکی از آنها را پیدا کردید او را به راحتی از دست ندهید.
امروزه تقریبا همه شرکتها با حجم عظیمی از دادهها در مورد کاربران سر و کار دارند ولی خیلی از استارتاپها حتی یک دانشمند داده نیز ندارند. بهتر است مثل خیلیها از دانشمندان داده به عنوان مهندسان بک اند استفاده نکنید و بگذارید این افراد کاری را که دوست دارند انجام دهند. بگذارید تحلیل رگرسیون انجام دهند و ...
در پایان لازم است اشاره کنیم که ایجاد ساختار مناسب همزمان با رشد و توسعه شرکت اصلا وحشتناک نیست فقط کافی است که وظایف ضروری و نیازمندیها را مشخص کنید. همچنین نباید ساختار را با سلسله مراتب و بوروکراسی اشتباه بگیرید، چرا که این موارد مانع رشد و توسعه استارتاپها هستند. تعریف دقیق نقشها و وظایف و استخدام افراد مناسب میتواند باعث تفاوتها در عملکرد شرکتها شوند.