تیم محتوا
تیم محتوا
خواندن ۳ دقیقه·۶ سال پیش

رازهای موفقیت یک خرده‌فروشی

در بخش خرده‌فروشی، کارآفرینان باید به جزییات بیشتری از فروشگاه توجه کنند.

من پیرایش را دوست دارم. نه فقط به این دلیل که در این تابستان به شدت گرم نیویورک احساس خنکی بیشتری می‌کنم، بلکه به این دلیل که می‌توانم با آرایشگرم، نیک، درباره کسب‌وکار کوچک صحبت کنم.

نیک تقریبا 35ساله است، در شهر ما زندگی می‌کند، همسر و دو فرزند کوچک دارد. او در کنار کوتاه کردن مو، صاحب یک بستنی‌فروشی ایتالیایی در شهر است که از مدت‌ها پیش تاسیس شده است. کسب‌وکارش عالی است. سود فروش بستنی‌ها نود درصد است و او کل پیاده‌رو را در اختیار دارد، ساختمانی ساده که از ماه مه تا سپتامبر باز است. ما از نیک چند نکته یاد گرفتیم:

ساده بودن کسب‌وکار به معنی آسان بودنش نیست

هفته گذشته، نیک و همسرش (که بقیه سال یک معلم مدرسه است اما در طول تابستان در مغازه بستنی‌فروشی کار می‌کند) مجبور شدند در گرمای سوزان، 60 مایل تا منهتن برای گرفتن یک ظرف بستنی وانیلی با تکه‌های شکلاتی رانندگی کنند.

علت این سفر برای یک ظرف بستنی چیست؟ نیک می‌گوید: «اگر من طعمی را که یک نفر می‌خواهد نداشته باشم، ممکن است دیگر به مغازه برنگردد.» (این ما را به یاد کتاب اندی گروو، تنها دیوانه نجات می‌یابد، انداخت.) هرچند در حقیقت همه به مغازه باز می‌گردند، اما این نوع تفکر است که نیک را در کسب‌وکارش موفق نگه داشته است.

همیشه به دنبال چیزی جدید و سودآور باشید

نیک هر روز صبح در مغازه قهوه‌فروشی استارباکس یکی دو تا انعام می‌دهد. اعتراف می‌کند که به قهوه اعتیاد دارد. به این دلیل اخیرا به این فکر می‌کند که باید در مغازه‌اش قهوه بفروشد. از آنجایی که در استارباکس، سون الون و دونات دانکین که تا هر سه، دو دقیقه راه است قهوه به فروش می‌رسد ما از او دلیل تصمیمش برای فروش قهوه را پرسیدیم.

«آماده‌سازی قهوه تقریبا هیچ هزینه‌ای ندارد و به افراد دلیل دیگری برای مرتب سر زدن به مغازه می‌دهد.» حتی اگر این نباشد، این کار راهی است برای به فکر انداختن مردم به اینکه امشب بستنی بخورند.

تفکر صاحب مغازه مهم است

نیک از ما پرسید که آیا به اغذیه‌فروشی جدید شهر که تخصصش در ساندویچ‌های پنینی است رفته‌ایم یا خیر. ما نرفته بودیم، هرچند که مغازه بیش از یک سال بود که بازشده بود. نیک برای صبحانه به آنجا می‌رود.

وقتی تازه شروع به رفتن به آنجا کرده بود یک تخم‌مرغ و رول پنیر سفارش می‌داد. صاحب مغازه چند باری او را دیده بود و یک‌بار گفت:«شما دیروز همین را خوردید» و برای بهتر کردن و بالا بردن قیمت سفارشش پیشنهادهایی به او داد. نیک از اینکه چیزی به او به این شکل فروخته شده بود خوشش آمد و خیلی زود از منوی مفصل غذاهای مخصوص سفارش داد.

و حالا با ما درباره‌اش صحبت می‌کند، پس ما مشتاق شدیم که قبل از اینکه دیر شود به آنجا برویم. کسی که صاحب اغذیه‌فروشی است در شعاع پنج مایلی چهار اغذیه‌فروشی دیگر دارد. نیک از مو کوتاه کردن دست کشید تا درآمد خالص صاحب اغذیه‌فروشی را حساب کند.

اگر کسب‌وکارتان خرده‌فروشی است، حواستان به کارمندان جوان باشد

درحالی‌که درباره غذا صحبت می‌کردیم، نیک گفت که بهترین پیتزا در شهر درست کنار مغازه پنینی فروشی است. «همه‌چیز تازه، تمیز و حرفه‌ای است.» و برخلاف بعضی از پیتزا فروشی های دیگر شهر که در سرویس‌دهی، پاکیزگی و نظارت افراد بزرگ‌سال کمی بی‌خیال هستند، این مغازه توسط افراد سن و سال داری که حرفه‌ای هستند اداره می‌شود.

نیک به من گفت که او مجبور است مراقب کارمندان نوجوانش باشد. آن‌ها کارگرهای خوبی هستند، اما گاهی فراموش می‌کنند فریزر را بعد از پاک کردن روشن کنند، چیزهایی مثل این که من را به یاد مغازه‌ بسکین-رابینز انداخت که وقتی برادرم نوجوان بود آنجا کار می‌کرد. ما به یاد نمی‌آوریم آن موقع ها هیچ‌کس برای بستنی پول داده باشد. نوجوان‌ها با تمام دوستانشان مجانی حساب می‌کنند و معمولا صاحب مغازه مفقودالاثر است و نظارتی نمی‌کند.

غیبت نکنید

کاسبان موفق درباره اینکه چه چیزی را به چه کسی می‌گویند بسیار محتاط هستند. آرایشگاهی که نیک در آن کار می‌کند چند سال پیش توسط کسانی که چهل سال در آن مشغول کار بودند فروخته شد. آن‌ها یک آرایشگر داشتند که غیبت کردن درباره همه، در حضور مشتری‌ها و سایر کارمندان را دوست داشت.

صاحبان مغازه نمی‌توانستند او را تحمل کنند، اما چون آرایشگر ماهری بود او را به مدت پانزده سال نگه داشتند. زمانی که آماده‌ فروش مغازه بودند، آرایشگر وراج اخراج شد و سالن آرایشگاه به کس دیگری فروخته شد. ای داد بیداد!

خرده فروشیکاسبیمغازه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید