داستانها تکرار میشوند. تاریخ تکرار میشود. این موضوع هر جا که پای بشر در میان باشد، صدق میکند. حتی در سازمانها، کسب و کارها و یا پروژهها.
من این داستانها را چند بار تجربه و مشاهده کردم. برداشت خودم از نقاط مشترک این داستانها را میگم. انواع راهکار و نتیجههای متفاوت را هم دیدم. اما اتفاق جالب اینجاست که در اکثر مواقع مثل تمام اتفاقها و ماجراهای تاریخ بشر، اوضاع رو به بهبود خواهد بود.
حالا این داستانهای تکراری چیه؟؟
میدانید وقتی که موارد اول پیش میاد و در پی آن، یک چیزهایی درست اتفاق نمیافتد، دنبال مقصر میگردیم. اما مقصر کیه؟ هیچ کس مقصر نیست! داستان تکرار میشود. این اتفاقها به خاطر همه فشارها و تغییرات هم زمان به وجود میان.
برنده کیه؟ برنده اونیه که دنبال مقصر نباشد. مشاهدهگر خوبی باشد. با آرامش نگاه کند و سعی کند تصمیمات مناسب موقعیت را بگیرد. تصمیمهای کوچک، کارهای بدون عجله، اتفاقهایریزی که شاید به چشم کسی نیاد و براورد اینها تغییر رو به جلو و بهبود در بلند مدت خواهد بود. بعد از چند ماه میبینیم که کسب و کار ساختار خوبی دارد و تیم ها دارند کار خودشون را به بهترین نحو انجام میدهند.
تمام این موارد بر روی محیط یک دایره قرار دارند. ما فقط کافیه در راستای مرکز دایره هر کدام قدمی به جلو برداریم تا سهم خودمان را برای بهبود انجام داده باشیم. قدم اول ترسناکترین قدم خواهد بود. اما قدمهای بعدی با سرعت بیشتری روبه مرکز برداشته خواهند شد.
به نظر من دو چیز برنده را مشخص میکند:
این بخشی از من مشاهدهگر است. نه پندی در آن جا دارد و نه من بهترینم و درستترین حرف را میزنم. صرفا یک مشاهده شخصی است. اگر شما هم مشاهدههای مشابهی را تجربه کردید بگید به نظر شما برنده چه کسی است؟