
این متن صرفاً تجربه شخصی من و چند نفر از اطرافیانم هست و پایه علمی یا روانشناسی تخصصی نداره، اما فکر میکنم به اشتراک گذاشتنش میتونه به آدمهای دیگه کمک کنه که هم خودشون رو بهتر بفهمن، هم دیگران رو.
اولین باری که حس ناامنی رو تجربه میکنی، عجیب و گیجکنندهست. هیچ اتفاق بیرونی یا فکت مشخصی رخ نداده، اما حس ناامنی عمیقاً درونت شکل میگیره. نمیتونی بدون استرس در کنار یه نفر تنها بمونی. تپش قلب میگیری، عضلاتت منقبض میشن، میترسی، گاهی بغض میکنی یا خشمت بالا میاد. بدنت به حالت آمادهباش کامل درمیاد؛ انگار که قراره از خودش دفاع کنه.
بدترین بخش این تجربه، لحظهایه که با اطرافیانت درمیونش میذاری و اونها حس و تجربهت رو به رسمیت نمیشناسن. میگن "اتفاقی که نیفتاده"، "داری شلوغش میکنی"، یا "همه چی رو به بدترین شکل ممکن میبینی". جملهای که این روزها زیاد تکرار میشه اینه:
«همه مردها که متجاوز نیستن!»
بله، قطعاً همه مردها متجاوز نیستن، اما واقعیت اینه که خیلی از مردها، ناخواسته با بعضی رفتارهاشون میتونن حس ناامنی شدید در اطرافیانشون ایجاد کنن.
این رفتارها شاید برای خودشون بیاهمیت یا ناخودآگاه باشه، اما برای طرف مقابل میتونه به شدت آزاردهنده و تریگرکنندهی ترس، اضطراب یا حتی خاطرات ناخوشایند باشه. از دید کسی که این تجربه رو داشته، بعضی از این رفتارها اینها هستن:
نگاههای خیره و طولانی: وقتی کسی بدون هیچ مکالمهای یا دلیلی، مرتب و طولانی خیره نگاهت میکنه، مخصوصاً وقتی تنها هستی یا کسی اطرافت نیست، این نگاه میتونه حس خطر ایجاد کنه.
دست زدن مکرر به ناحیه تناسلی: خیلی از مردها بدون توجه، گاهی به دلیل ناراحتی لباس یا حتی عادت، به اون ناحیه دست میزنن. این رفتار، مخصوصاً وقتی تنها باشی، حس تهدید و بیاحترامی شدیدی به همراه میاره.
حرکات سریع و ناگهانی و نزدیک شدن بیش از حد: وقتی کسی در حین صحبت ناگهان نزدیک صورت یا بدن آدم میشه، یا فاصلهاش رو رعایت نمیکنه، حس تهاجم و ترس ایجاد میشه.
حرکات غیرمنتظره در ماشین: وقتی کنار دستیات ناگهانی دستش رو به سمت صندلی تو دراز میکنه یا به صندلی عقب ضربه میزنه، حتی بدون نیت خاصی، میتونه حس ناامنی شدیدی ایجاد کنه.
پرسیدن سوالات شخصی یا دادن نظر درباره ظاهر: اگر صمیمیت وجود نداره، نظراتی مثل «چه عطر خوبی زدی»، «چه خوشگل شدی امروز»، یا «لباس رنگی بهت میاد» میتونن خیلی شخصی و تجاوزگرانه به نظر برسن. اینها برای خیلی از خانمها شروع یک موقعیت خطرناکه، نه یک تعریف معمولی.
حالا تصور کن شما توی ماشین یک همکار نشستین یا در یک دفتر کاری تنها هستین و این نشانهها رو میبینید. با توجه به حجم تراماها و ناامنیهایی که در طول زمان در ما انباشته شده، این رفتارها بهراحتی میتونن تریگر وحشت بشن.
خیلی از توصیههای اخیر در جامعه خطاب به دخترهاست که: «مراقب خودتون باشید». اما واقعیت اینه که دخترها خیلی وقته که یاد گرفتن چطور مراقب خودشون باشن.
به نظر من وقتشه که پسرها هم تمرین کنن تا بعضی از رفتارها و عادتهاشون رو اصلاح کنن. نه بهخاطر اتهام، بلکه بهخاطر همدلی و مسئولیت اجتماعی.
برای کسانی که میخوان بیشتر بدونن، خوبه بدونن که در علم روانشناسی، این حالتها تحت عنوان واکنش به تریگرهای تهدید یا Hypervigilance بررسی میشن. کسانی که تجربه تراما یا تهدید داشتن، در موقعیتهای مشابه، حتی بدون خطر واقعی، واکنشهای دفاعی شدیدی نشون میدن. این یعنی اگر شما درکی از تاریخچه ذهنی و روانی طرف مقابل نداشته باشی، نمیتونی قضاوت کنی که آیا «واقعاً» اتفاقی افتاده یا نه.
در پایان، اینها فقط تجربههای شخصی من و اطرافیانمه. اگر شما تجربهای دارید، خوشحال میشم بخونم.
و اگر روزی کسی کنارتون گفت که "من در حضور فلانی حس ناامنی میکنم"، لطفاً باهاش همدلی کنید. لازم نیست اتفاقی افتاده باشه تا بتونیم حرف کسی رو جدی بگیریم.
گاهی تنها چیزی که کسی نیاز داره، شنیده شدنه.