حدودای یک ماه و نیم قبل بود که اینستاگرامم رو به آخرین نسخه اون موقع، بروزرسانی کردم. همون موقع از اون ساجست فالو ها بهم نشون داد که داخلشون پیج پله به پله هم بود. از شعارشون خوشم اومد : اوج بگیر، هواتو داریم. :)
من به شدت درگیر پروژه ای بودم که به طور کامل انجامش نداده بود. کارفرما ازم خواسته بود سایت سالن زیباییش رو بالا بیارم و به مرور روی سئوی سایت هم کار کنم. مقاله نویسی انجام بدم. اون زمان بیشتر درگیر کارهای فنی سایتشون بودم. سایت سالن زیبایی دترلند. ینی تقریبا تونسته بودم یه سایت خوب براشون طراحی کنم که جذاب باشه، لندینگ های خدمات زیبایی و سالن زیبایی رو داشته باشه و یه بستر خوب به عنوان مجله زیبایی دترلند هم داشته باشه تا همه مقاله های مربوط به حوزه خدمات آرایشگری و سالن زیبایی رو داخلش بنویسم. تقریبا همه اینا انجام شده بود ولی از نظر سئو اصلا راضی نبودم. درسته کار کرده بودم ولی تخصصی نداشتم.
پروژه قبلیم: سایت فروشگاهی لوکس آرا ، فروش متریال هنری رزینی و مدرن
خلاصه بعد از اینکه شعارشون رو دیدم، رفتم داخل پیجشون. چه جالب! دوره های طراحی سایت و دوره های دیجیتال مارکتینگ هم داشتن که من خیلی به این موضوعات علاقمندم. دیدم تهرانن و خدارو شکر دوره ها آنلاین. اینم سایتشون:
مرکز کارآفرینی پله به پله
بدون فکر ثبت نام کردم. اصلا بعضی مواقع دیدید که یه کاری رو میخواید انجام بدید و حس قلبی خیلی خوبی دارید؟ و از تصمیمی که گرفتید کاملا راضی هستید و حتی ذره ای شک هم داخلش نیست؟
من اون موقع اینجوری بودم :)
بله.. اینطوریاست که من همواره در حال انجام کارم. از وضعیتم راضی هستم ؟ همیشه نه اما خب واقعا خستگی زیادی داره. دخترم تازه یک سال و 10 ماهشه. ینی سنی که به توجه زیادی نیاز داره. سنی که هرررر چیزی میبینه رو میریزه و همه جا رو کثیف میکنه دیگه نگم براتون... همسرم هم کلا ماموریته و معمولا تنهایی از پس همه اینا بر میام.
همونطور که همتون میدونید، زندگی ها خیلی خرجش زیاد شده. به خصوص وقتی پای یه بچه این قدری وسط باشه. پس باید همه تلاشمو بکنم تا امکانات ضروری رو واسش فراهم کنم. به همین خاطر قبل از عید امسال بود که توی فشار زیادی بودیم، زنداییم منو به کارفرمای الانم معرفی کردم و منم بدون معطلی کار رو قبول کردم.
شاید باورتون نشه ولی من چیز زیادی از طراحی سایت با وردپرس بلد نبودم. ولی به خودم قول دادم که سایت دوست زنداییم رو درست و حسابی بیارم بالا. البته انکار نمیکنم به دستمزدش خیلی احتیاج داشتیم. به هر حال من شبانه روز مینشستم پشت لپ تاپ و مادرم دستش طلا از نبات (اسمش نباته) مراقبت میکرد. این پروسه حدودا 1 ماه طول کشید.
پله به پله یه انگیزه خیلی پرقدرت واسه من بود تا سایت سالن زیبایی دوست زنداییم که حالا دوست منم شده بود رو به جاهای خوب خوب برسونم. آخه قول دادم و باید عملیش کنم. خیلی خوشحالم که با وجود ایییین همه دغدغه های جورواجور یه تایمی گذاشتم بعد از مدت ها که یه چیز تخصصی و پولساز یاد بگیرم. با انسانهای با انگیزه و پر تلاش دوست بشم و اینکه خودم و اونا با هم رشد کنیم.
آقااا من وسط این بحبوهه (یا بحبوحه یا بهبوهه) استراتژی چیدن، از چند ماه پیش نوبت جراحی لثه و دهان داشتم و نمیتونستم تایمش رو عوض کنم. آره دیگه گل بود به سبزه نیز آراسته شد. رفتم زیر تیغ . دوره نقاهتش حدودا یه هفته بود. چیز زیادی نمیتونستم بخورم. ینی عذاب بود دیگه. بعد همکلاسی های عزیز توی گروه در مورد تمرین صحبت می کردن و من هی استرس می گرفتم. فقط تونستم کلاس پرسش و پاسخ دوم شرکت کنم اونم پارت اولش. دیگه با هر زحمتی بود انجامش دادم . فرستادم. اما استرسی که گذروندم خلی بد بود.
می خواستم بگم که اینکه می گن خواستن توانستن است، واقعا درسته ولی یه چیزیش کمه. خب باید واسه به دست آوردن چیزی که می خوای یه بهایی بدی دیگه. من الان توی دوره ای از زندگیم هستم که لازم دیدم این زحمات و رنج رو به جون بخرم. عاشق دوره آموزش سئو پله به پله شدم. فقط به خاطر بچه ها و پشتیبان ها و اون نظمی که توی برگذاری ها وجود داره. انگار معلم کلاس ابتدایی واست دلسوزی می کنن که حتما تمرینتو انجام بده. حتما این «آ» رو باید کلاه دار بنویسی تا صدای «آ» بده. خیلی زیاد حرف زدم. امیدوارم این مقاله رو به عنوان یه پیشنهاد دوستانه بدونید و از سرمایه گذاری روی خودتون دست نکشید. و تا میتونید چیزای خوب یاد بگیرید. دوستای خوب پیدا کنید. راستی گفتم دوستای خوب؛ لینکدین من هم این پایین هست. اونجا بیشتر از مهارتهام مطلع میشید دوستای خوبم.
لینک پروفایلم توی لینکدین
برای اینکه اندکی وضعیت پر مشغله ای که دارم، درک کنید، میتونید روزمرگی های منو هم توی اینستا با پیج ریحونی ببینید.
