سلام
اولین باری که توی ویرگول نوشتم، حدودا ۵ سال پیش بود، اونجا نوشتم که اولین ساعتهای رهایی از کارمندیه.
الان ۵ سال گذشته و من دیگه برای خودم آقایی شدم🙂
راستش امشب رفتم اون متن رو خوندم و کلی گریه کردم، چرا!؟
چون این ۵ سال پر بود از سختیهای بی اندازه و طاقت فرسا؛ اولین و بزرگترین سختی، کرونا بود و بعد در ادامه فراز و نشیبِ وحشتناکی که غیرقابلِ باور بود…
اون روز کارمندی رو کنار گذاشتم که آقایِ خودم باشم و این روزها خوشبختانه این موضوع اتفاق افتاده و دارم از ته دل میخندم🙂
هفتهی گذشته پر بوده از غرور و افتخار برایِ خودم و درونِ خودم
پر بوده از تقدیرِ خودم، تشویقِ خودم
جایِ قشنگی ایستادم و موفقیت، به چشمام یه برقی اضافه کرده
من خیلی خیلی زحمت کشیدم تا بتونم مستقل باشم
البته همهی آدمها درموردِ خودشون، حق به جانبن و منم از این قاعده مستثنی نیستم
اما قشنگیِ ماجرا اینجاست که بدجوری از درونِ خودم، به مسیرِ خودم، پر مقایسه با خودم و نه هیچ فردِ دیگهای، افتخار میکنم.
هر قدمی که برمیدارین، به خودتون افتخار کنین، به خودتون جایزه بدین، کیف کنین و جایی که هستین رو جایِ خودتون و حقِ خودتون بدونین.
آخرش اینو بگم که:
دائما یکسان نباشد حالِ دوران، غم مخور