«شخصی شتر، گم کرد. سوگند خورد که اگر شتر را پیدا کند آن را به یک درم بفروشد. چون شتر را یافت از سوگند خود پشیمان شد. برای آنکه سوگند خود را نشکند گربه ای را در گردن شتر آویخته و بانگ زد: که چه کسی می خرد؟ شتری را به یک درم و گربه ای را به صد درم. اما هر دو را با هم می فروشم. شخصی آنجا بود؛ گفت: این شتر ارزان بود؛اگر این گربه را در گردن نداشت»
شخصی شتر خود را گم کرده بود. قسم خورد که اگر شتر خود را پیدا کند آن را به یک درم بفروشد(به ازای مبلغی بسیار ناچیز) اما بعد از مدتی که شتر خود را پیدا کرد از قسم و قول و قرار خود پشیمان شد. کمی فکر کرد و نقشه ایی کشید. اینگونه که گربه ایی را در گردن شتر آویخت و فریاد زد که چه کسی این را می خرد؟! شتر را به یک درم می فروشم و گربه ای را به صد درم! اما هر دو را با هم می فروشم. شخصی آنجا بود گفت: این شتر ارزان است اما اگر گربه ای به گردن آن آویخته نبود.
روزی روزگاری شخصی شترش را گم کرد.قسم خورد که اگر شترش پیدا شود آنرا به قیمت یک درهم میفروشد طولی نکشید که شترش را پیدا کرد. بعد از پیدا کردن شتر از قسمی که خورده بود پشیمان شد اما از طرفی نمیخواست زیر قسمش بزند..فکری به ذهنش رسید. گربه ای را در کنار شتر قرار داد و فریاد زد شتر را یک درهم و گربه را صد درهم میفروشم.. گربه و شتر را باهم میفروشم.. چی کسی میخرد؟؟ شخصی که در آن نزدیکی بود و صدای مرد را شنید گفت شتر ارزان است اگر گربه در کنارش نبود..
یه نفری شتر گم کرده بود. قسم خورد که اگه شتر خودشو پیدا کنه آن را به یک درهم (پول کم) بفروشد. وقتی شتر خود را پیدا مرد از قسمی که خورده بود پشیمون شد برای این که قسمی که خورده بود نشکند گربه ی در گردن شتر آویزان کرد و داد زد که چه کسی این را می خرد ؟ شتری به یک درهم من می فروشم و گربه ای به صد درم می فروشم اما هر دو را با هم می فروشم. یک نفر آنجا بود و گفت این شتر ارزان بود اگر این قلاده ی گران در گردن خود نداشت (به این معنی که کاری که انجام داد کسی این شتر را نخرد تا قسمی که خورده بود باطل نشود).
مهدی : شخصی شترش را گم کرد. قسم خورد که اگر شترش را پیدا کند آن را به قیمت یک درهم بفروشد. زمانی که شترش را پیدا کرد از قسمی که خورده بود پشیمان شد. به همین خاطر برای اینکه به قسمش پایبند بماند، گربه ای را به گردن شتر آویزان کرد و فریاد زد: «جه کسی شتری را به یک درهم و گربه ای را به صد درهم می خرد؟ با این شرط که هر دو را با هم می فروشم». شخصی که در آنجا بود به او گفت: «اگر این قلاده (منظور گربه آویزان به شتر است) در گردن شتر نبود قیمت آن بسیار ارزان بود».
نویسنده : یک نفری بود که شترش را گم کرده بود قسم خورده بود که اگر کسی شتر آن را پیدا کند آن را به یک درهم به ان شخص بفروشم شتر را که پیدا کرد از قسم خود پشیمان شد وقتی گربه را نزد شتر گذاشت فریاد زد و گربه را صد درهم فروختم گربه و شتر را با هم می فروشم چه کسی می خرد یک نفر که نزدیک بود داد زدن مرد را شنید پرسید اگر که گربه در کنار شتر نبود شتر ارزان بود.
منبع :