به تعداد صفحات این کتاب، بلکه هم بیشتر، کتاب نوشته شده است تا از این دردِ قرونِ انسان بگوید، از جامعه باز... و از دشمنان آن...
و به تعداد صفحات تمام این کتابها، بلکه هم بیشتر، و شاید بیشتر از تعداد کلمات تمام این کتابها، سرها بر دارها رفته و جانها در آتشها سوخته و گلولهها بر مغزها شلیک شده... تا جامعهای باز متولد شود...
چه سخت است آگاه شدن از موضوعی که به خون آغشته است. آن هم در خاورمیانهای که بویِ باروتِ هوایش حکایت از جانِ پریشانِ مردمانش میکند. داریوش آشوری به درستی گفته بود که این یک آگاهیِ شوم است.