صبحانه در جمهوری (رضا ظهرابی)
صبحانه در جمهوری (رضا ظهرابی)
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

فضا به مثابه عرصه کنش

هفته پیش جلسه ای به همت "آکادمی معماری جوانان برای جوانان" در زمینه هویت در معماری معاصر ایران برگزار شد که در نوع خود ارزشمند بود. اینکه برای اولین بار معماران تصمیم بگیرند تا در کنار جامعه شناسان بنشینند واقعا جای تقدیر دارد. در این مراسم که گویا چهارمین جلسه این رویداد بود و سیاق جلسات دیگر هم به همین منوال معماران با جامعه‌شناسان دیالوگ برقرار می‌کردند، "عباس کاظمی" جامعه‌شناس در کنار معماران نشست تا به تشریح مسئله هویت بپردازند.
تلاش زیادی شد که در مدت تقریبی سه ساعت دیالوگ برقرار شود اما به نظرم به جهت عدم اشراف کافی ما معماران با مسائل نظری این امکان فراهم نشد و جلسه نتوانست به تولید فضای گفتگو کمک کند.
سال‌ها بود که در جلسات معماری شرکت نمی‌کردم و از این جهت این ویژگی ما معماران که با تنبلی، مبانی نظری را دنبال نکرده و با کلی گویی تلاش می‌کنیم مبانی نظریی را بسازیم، را فراموش کرده بودم.
جلسه با پخش ویدئوی مصاحبه‌ای با مردم درباره خانه‌هایی که در آن زندگی می‌کنند شروع شد. سوالات پرسیده شده همه کلیشه‌ای بودند. کلیشه به این معنی که با این سوالات، پاسخ مصاحبه شونده از پیش مشخص است و سوالات کمک نمی‌کنند تا از پس ذهن مصاحبه شونده نظری را بیرون کشیده شود.
ایده کلی معماری در ایران خصوصا از دهه هفتاد به بعد مواجهه با فضا به مثابه معنابخشی به تجربه است. اگر بخواهم واضح‌تر بیان کنم در تمام این سال‌ها این ایده در برابر ایده مدرنیستی به نحوی منتقد و پیشرو مطرح شده تا آنجا که هرکس بخواهد انتقادی به معماری این سال‌ها (اینکه کدام سال‌ها دقیقا مشخص نیست) وارد کند به این مسیر وارد می‌شود. حتی معماران مدرن هم که آثارشان در سبکی مینیمال تعریف می‌شد ترجیح دادند به برداشت‌هایی از جنس تجربه بدن در معماری (مرلوپونتی) و فضا به مثابه «جهان بودن» انسان (هایدگر)، از آثارشان دامن بزنند.
تمام سوالات پرسیده شده از مصاحبه شونده ها هم گرد همین نگاه به معماری جمع می‌شد.
در این جلسه اما عباس کاظمی از منظر جامعه‌شناسی به شرح فضا به مثابه عرصه کنش پرداخت و فضا را به عنوان یک پدیده که مصرف یا عرضه آن به کنش اجتماعی شکل می‌دهد از منظر فوکو، بوردیو، لوفور و بارت مورد بررسی قرار داد. در مقابل معماران دائم از تجربه فضا به عنوان پدیدار فکت می‌آوردند.
این دو گرایش جامعه‌شناسانه و پدیدار شناسانه در نهایت به جهت عدم اشراف معماران به مسئله فضا و الکن بودن در شرح ایده ذهنی خود درباره فضا و عدم توانایی در تحلیل فضا به مثابه عرصه کنش، همچنین نگرش سطحی ما به تاریخ، جمع به دیالوگ نرسیدند.
گام اول ارتباط میان جامعه‌شناسی و معماری که توسط برگزار کننده‌ها برداشته شد، واقعا قابل تقدیر است و اعتراف می‌کنم گام بلند و درستی هم هست اما باید بپذیریم که ما معماران چیزی برای گفتن نداریم و گفته‌های ما به کلی گویی‌های نظری کم‌مایه و بی‌ربط خصوصا در زمینه مکان و فرم خلاصه شده است.
من با فضای پدیدارشناسی معماری هم دل هستم اما ضمن تقلیل ندادنش به فهمی نوستالوژیک از تجربه فضا، این گرایش در معماری را در زمان موجود دست یافتنی نمی‌دانم. صحبت‌های کاظمی در زمینه فضا به مثابه عرصه کنش در شرایط موجود با توجه به نگرش سیاست‌گذاران به شهر و معماری و وضعیت سرمایه، مهم و به نظرم تنها راه است. راهی که در بیست سال گذشته تجربه‌های جهانی موفقی هم داشته.
ما به جنبش‌های شهری نیاز داریم تا بتوانیم فضا را از نوع شکل دهیم. ما باید مصرف فضا را تغییر دهیم، این مقاومتی کوچک در برابر قدرت رسمی است که همه چیز را گرفت.
پی نوشت: هنوز ویدئوهای این رویداد در یوتیوب بارگذاری نشده و من موفق به دیدن باقی نشست‌ها نشدم.

معماریجامعه شناسیپدیدارشناسی
اینجا روایت صبحانه‌ایست که هیچ وقت خورده نشد./من معماری خواندم، درباره معماری می‌نویسم. مدیر اجرایی هستم. عضو حزب اتحاد ملت. خانه‌ها، روزنامه‌ها و رمان‌ها به وجدم می‌آورند. https://zil.ink/rezazohrabi
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید