میگویند داستان های خوب ریشه در واقعیت دارند ,همین گونه است که داستان فیلم تخیلی بازی تاج تخت ریشه در تاریخ اروپا و گاه کشور ما دارد . سریال انقدر خوب بود که متوجه شدم افسردگی به نام افسردگی پس از بازی تاج و تخت وجود دارد .
سر یالهای دیگری هم بر اساس واقعیت ساخته شده اند مانند وایکینگها اما نگاه دم دستی و سطحی به مساله جنگ حد اقل در دو فصل اول مرا زد در وایکینگها میخواستند بگویند سربازان وایکینگ در برابر سربازان انگلیسی پیروز بودند و صحنه های جنگ بشکلی نشان داده میشد که گویی فیلم دفاع مقدسی است که حاجی فیلم با دو شلیک سه سرباز عراقی را از پای در می اورد .
ان طرف فیلم وست ولرد بود که کمی جای بازی تاج و تخت را برایم پر کرد .پر از نو کات ریز فلسفی و مساله های جالب و عجب همراه غافل گیری ها که بسیار جالب بود اما در وست ورلد مساله پوچی بود مانند ازادی رباتها که اساس فیلم را تشکیل میداد . مثلما رباتها کاردستی انسانها است و انسان مالک دارای خود است اما در فیلم کلی انسان بی گناه فدای رباتها شدند که بگمانم درست نیست.
در فیلم وست ورلد رباتها که مانند انسانها ساخته شده بودند اما در میدان جنگ همه اش انسانها را میکشتند و انسانها که سلاح بهتری داشتند قربانی رباتها میشدند در فیلم وست ورلد نیز شاهد فیلمی دفاع مقدسی بودیم اگر امثال بازی تاج و تخت نبود شاید باخود میگفتم دفاع مقدس در ذات فیلم و تلوزیون است و به سینمای فقیر ایران خرده نمیگرفتم اما فیلم های خوبی مانند بازی تاج و تخت که همه چیزش یا اغلب چیز هایش با منطق پیش میرود مانع از ایراد نگرفتن به وایکینگها و وست ورلد میشود.