Reza Mousavi
Reza Mousavi
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

غوغا در بانک (طنز)

غوغا در بانک (مثلا طنز)
غوغا در بانک (مثلا طنز)

دیروز رفته بودم بانک . غوغایی به پا شده بود .
دهها مشتری عصبانی تو رنج سنی 65+ اومده بودند و نمی تونستند از دلارام ( اپلیکیشن رمزپویا )
استفاده کنند. همه باجه ها کار و زندگیشون رو گذاشته بودند زمین تا مشکل رو رفع کنند .

یکی از باجه ها ، عزم رفتن به مستراح داشت ، ولی هنوز از صندلیش جدا نشده بود که با اعتراض
شدید مردمی مواجه شد .
طفلک هر چی توضیح داد که دیشب شام خونه باجناق بوده و تا جا میشده خورده و امروز صبحونه
آش انار با نون بربری کوفت کرده ، فایده نداشت .
آخر مدیر بانک وساطت کرد و قرار شد با همراهی نماینده معترضین بره و زود بیاد .

باجه بغلی هی موبایلش زنگ می زد ولی حتی فکر جواب دادن ، می تونست به قیمت جونش تموم بشه . آخرشم رفت روی پیغام گیر . " نامردا من این همه بهتون حال میدم اونوقت جوابم رو نمیدین .
الان میام نشونتون میدم"
واقعا هم اومد ، ولی با دیدن اجتماع پرشور مردم ، چیزی برای نشون دادن باقی نمونده بود .
وانمود کرد فقط اومده از آبسردکن بانک آب بخوره و شرایط وام ازدواج رو بپرسه .

تو همین هاگیر واگیر برای بانک تو گونی پول آوردن . با محافظ و تشکیلات .
ولی اونها هم با دیدن صحنه ، ضمن دعوت مردم به آرامش و تجلیل از بازنشتگان و وعده
افزایش جدی حقوق آنها در سال آینده ، گونی رو گذاشتن روی کولشون و الفرار ...

بهرحال اونروز بانکی ها خیلی زحمت کشیدن.به خصوص معاون بانک که پرونده های سنگین
رو به اون پاس میدادن .
"ای بابا باز اومدی که ! این دفعه پونزدهم که دارم برات توضیح میدم "
"پدر جان ! مهربون ! باید موبایلت هوشمند باشه . هوشمند کیه ؟ اسم ننه بزرگ منه "
" فیلتر شکنم کجا بود . حالا فیلتر شکن می خوای چیکار شیطون ؟"
" بابا تو که اصلا اینترنت نداری . اینترنت چیه ؟ خبر مرگ منه که با شونزده سال و نه ماه سابقه این
شده کارم ..."


طنزرضا موسویبانکرمزپویا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید