نتیجه اخلاقی فیلم 88 دقیقه ، به نظرم اینه که زنها هم میتوانند.
بله زنها هم میتوانند چندین شخصیت داشته باشند، حسابی خالی بسته و پلیس و دادگاه و همه مملکت
را سر کار بگذارند و در نهایت زنها هم میتوانند قاتل زنجیرهای خفنی باشند.
آن هم قاتلی که مفعولین را مانند گوشت نذری آویزان نموده و در کمال آرامش و با صرف وقت، سلاخی کنند.
البته این تنها نتیجه فیلم نبود. آلپاچینو، در فیلم نقش استاد دانشگاه مهربانی را بازی میکرد که بیشتر جمعیت کلاسش را دختران تشکیل میدادند. فقط مشکل این بود که حضرت استاد، زیادی مهربان بود و هیچ دانشجوی دختری رو از مهر و محبت سوزان خودش بینصیب نمیگذاشت.
دیگه حداقلش یک بوسه کوچولو بود.کمتر هم نمیشد.کسی چونه میزد، بیرحمانه از کلاس اخراج میشد.
پسرا هم که هیچی. به چشم شوهر ننه بهشون نگاه میکرد. تو کلاس دست پسری موبایل میدید، انگار
ماری جوانا دیده. طرف رو جر واجر میکرد.
بنایراین نتیجه غیر اخلاقی این فیلم اینه که استادی دانشگاه در آمریکا، باید شغل پرطرفدار و پربرکتی باشه. شاید یکی از مهمترین انگیزههای آمریکایی ها برای درس خوندن و پیشرفت، اصلا همین باشه.