الکساندر دوگین فیلسوف سیاسی نامدار روسیه در جدیدترین اظهارنظر خود دربارهٔ اینکه وضعیت کنونی جهان دچار چه بحرانهایی شده و ریشه و علل این بحرانها را چه چیزی میداند، به بررسی تفکر لیبرالیستی در جهان پرداخته و ریشهٔ بحرانها را در این نوع تفکر جستجو میکند.
وی لیبرالیسم را نوعی تفکر بر پایهٔ فردگرایی میخواند، فردگرایی که درک غلطی از طبیعت واقعی انسان دارد. فردگرایی که بهگونهای تعریف شده که تمام ارتباطات انسان با محیط پیرامونش را قطع کرد. فردگرایی که به افراد بدون هویت جمعی و گروهی نگاه میکند و هر چیزی که مانع از ظهور این فردیت گردد را از سر راه خود برمیدارد.
دوگین معتقد است اولین هویت جمعی که لیبرالیسم با آن به مخالفت پرداخت کلیسای مسیحی کاتولیک بود و جنگهای مذهبی اروپا را که منجر به شکلگیری دولت-ملت و مذهب جدیدی در اروپا گردید را اولین نبرد واقعی لیبرالیسم برای ظهور خود در جهان میداند؛ چراکه در دورهٔ حاکمیت کلیسا مردم اروپا همگی خود را با هویت مذهبیشان یعنی بهعنوان مردمان مسیحی کاتولیک شناخته میشدند و دارای هویتی واحد بودند و فردیت و داشتن یک شخصیت متفاوت از سایرین، هیچ معنایی نداشت، به همین دلیل دو کشور انگلستان و فرانسه که بنیانگذاران اندیشهی لیبرالیستی در جهان بهصورت عملی و تئوری بودند، در جنگهای مذهبی اروپا بیشترین نقش را ایفا نمودند و مذهب جدیدی در اروپا بنیان نهادند تحت عنوان پروتستان که در مقابل مذهب سنتی کاتولیک بود.
تفاوت مذهب جدید با مذهب سنتی در این بود که مذهب جدید نیازی به پاپ (به عنوان یک قدرت فراسرزمینی) نداشت و متولیان کلیساها دستورات مذهبی را از پادشاهان دریافت میکردند، بههمین دلیل، این دوره را سرآغاز بوجود آمدن دولت-ملتها نامیدند.
دوگین جنگ دوم لیبرالیسم را که مهمترین جنگ این نوع تفکر بود را با فاشیسم و کمونیسم (جنگ جهانی دوم و جنگ سرد) میداند، که با سقوط کمونیسم در سال ۱۹۹۱لیبرالیسم توانست خود را بهعنوان تنها تفکر جهانی اعلام نماید و فرانسیس فکویاما در کتاب «پایان تاریخ» گریز از لیبرالیسم را غیرممکن خواند.
به باور دوگین پس از پیروزی لیبرالیسم بر هویت مذهبی و کمونیسم و فاشیسم، تنها دو هویت جمعی دیگر در مقابل لیبرالیسم بود؛ یک هویت جنسی( آزادسازی فرد از هویت جنسی) دو هویت انسانی (آزادسازی فرد از هویت انسانی.
دوگین برنامه لیبرالیسم برای آزادسازی فرد از هویت جنسی را در قالب پروژهٔ تراجنسیتیها یا چیزی که تحت عنوان ال. جی. بی. تی. کیو شناخته میشود، تعریف میکند. بدینگونه که ما دیگر تنها محصور در دو هویت مرد و زن نیستیم و میتوانیم هر نوع هویت جنسی که خواهیم را برای خودمان انتخاب کنیم و وارد دورهٔ هویت جنسی شویم که خودمان انتخاب کردهایم. دوگین معتقد است موضوع تراجنسیتی انحراف جریان لیبرال نبوده، بلکه خود بخشی از پروژهٔ لیبرالیسم بوده که در جهان پیاده گردیده.
این فیلسوف سیاسی آخرین پروژه و برنامهٔ لیبرالیسم را که هنوز در مراحل ابتدایی قرار دارد را آزادی انسان از هویت انسانی خود میداند. هویت انسانی یعنی هویتی که انسان را از سایر موجودات متمایز میکند. دوگین معتقد است آخرین پروژه لیبرالیسم این است که انسان بودن را انتخابی نماید. پدیدهای که هرچند اکنون دارای طرفداران زیادی در دنیانیست ولی کم و بیش میتوان افرادی را دید که با تغییر هویت انسانی خود، خود را شبیه به سایر حیوانات میکنند یا افرادی که با حیوانات اردواج میکنند، که نشان از ورود به آخرین مرحله لیبرالیسم است که آن را به تراانسانیت یا پست انسانیت تعریف میکند.
دوگین معتقد است لیبرالیسم در این مسیری که پیموده، در هر مرحله، تلاش نموده ارتباط خود با گذشته را قطع نماید، بهگونهای که در مرحلهی اول خود ارتباط خود با مذهب رسمی و سنتی(کاتولیک) را قطع کرد؛ در مرحله بعدی ارتباط خود با پروتستان را قطع کرد و به آتئیسم گروید و در ادامه نیز با قطع ارتباط از همه چیز به ماتریالیسم روی آورد.