
قزاقستان در حالی از پیوستن به پیمان ابراهیم سخن میگوید که منطقه در تبوتاب بازآرایی قدرتهای جهانی پس از جنگ طوفانالاقصی است. اقدامی که در ظاهر یک تصمیم دیپلماتیک و اقتصادی جلوه میکند، اما در عمق خود نشانهای از ورود تدریجی غرب به حیاطخلوت چین و روسیه و گشایش جبههای تازه در پیرامون ایران است. قزاقستان که سالها کوشیده بین روسیه، چین و آمریکا موازنه برقرار کند، اکنون گامی برداشته که ممکن است در آینده، استقلال ژئوپلیتیکیاش را با خطر جدی روبهرو سازد.
پیوستن قزاقستان به پیمان ابراهیم در عمل به معنای نزدیک شدن به محور عبری–غربی است محوری که پس از ناکامی در ازبین بردن محور مقاومت در غرب آسیا در پی انتقال فشار به شرق آسیا و ایجاد زنجیره جدیدی از پایگاههای اطلاعاتی و امنیتی در پیرامون ایران، روسیه و چین است. این روند اگرچه هنوز در سطح نمادین باقی مانده اما در منطق راهبردی آمریکا معنایی جز آغاز بازگشت به آسیای میانه ندارد همان جغرافیایی که آمریکا پس از خروج از افغانستان از دست داده بود و امروز میکوشد با ابزار «عادیسازی» و پیمان ابراهیم دوباره در آن نفوذ یابد.
این تحول برای ایران و محور مقاومت نیز حامل پیام روشنی است، جبهه مقابله با نظام سلطه تنها از غرب و مدیترانه نمیآید بلکه شرق و آسیای مرکزی نیز به صحنه رقابت ژئوپلیتیکی جدید بدل میشود. در چنین شرایطی، حفظ عمق راهبردی، توسعه پیوندهای اقتصادی و امنیتی با کشورهای منطقه و هشدار به پیامدهای حضور نیروهای بیگانه در آسیای میانه باید بهعنوان بخشی از راهبرد کلان ملی دنبال شود.
در نهایت قزاقستان باید بداند ورود به پیمانهایی که هویت جهان اسلام را به ابزاری در خدمت اسرائیل و غرب تقلیل میدهد، شاید در کوتاهمدت منافع اقتصادی بههمراه آورد اما در بلندمدت هزینهی سنگینی برای استقلال سیاسی و امنیت ملی آن کشور خواهد داشت. تجربه نشان داده است هرگاه دولتی به جای تکیه بر هویت منطقهای و تاریخی خود بر میز بازی قدرتهای فرامنطقهای تکیه زده دیر یا زود به مهرهای مصرفشده در نقشه دیگران بدل خواهد شد.