خدمت به مردم؛ جمله ایست که مدام از دهان مسولین شنیده می شود. این مساله فقط به ایران نیز مربوط نیست و در برخی نقاط دیگر جهان هم ورد کلام مسولین است. ایا حقیقتی در این کلام نهفته است یا این یک بازی با احساسات مردم است. بیایید اینگونه مساله را بررسی کنیم که در مشاغلی که نیاز به رای مردم دارد؛ رقابت انتخابانی سخت و توام با هزینه و گاه توهین و رشوه و مانند ان را شاهد هستیم. پس نمی توان انتظار داشت که شخصی به قصد خدمت به مردم؛ به اینگونه رفتارها بعضا فساد انگیز دست بزند. در مشاغل غیر رقابتی هم معمولا وابستگی افراد به بکدیگر دیده می شود چه در خارج که احزاب وجود دارد و چه در داخل کشور ما که گروههایی با اهداف مشترک تشکیل می گردد؛ با تغییر سازمانی در راس و یا رده های میانی ؛ همه چیز عوض می شود. پس در اینجا هم نمی توان انتظار داشت که فردی صرفا برای خدمت پا وسط گذاشته باشد چون با اطرافیانش را به کار می گیرد که قوی تر شود و یا انتخاب می شود تا در خدمت مافوق باشد. حالت سوم هم سایر مشاغل است که در ان فرد را معمولا به راحتی نمی توان از میز و دفترش جدا کرد. افراد برای تمام خدماتشات دستمزد می گیرند و حتی مراتب سازمانی را طی می کنند. بیشتر فعالیت ها هر چه هست چند برابرش صرف تبلیغات و تعریف و تمجید از ان می شود. لذا به طور قطع می توان خدمت به مردم را بهانه ای برای ارضا قدرت طلبی و رشد شخصی و گاه ثروت اندوزی دانست و از انجا که نمی توان مستقیما این اهداف را کسب نمود لذا باید جمله ای مناسب ان یافت که شاید خدمت را توجیه کند. بدیهی است این قانون کلی نیست و انسان هایی وجود داشته اند که برای جامعه مفید بوده اند اما در مقام مقایسه تعداد انها بسیار کم و احتمالا در دنیای سیاست هم ناچیز است.