ویرگول
ورودثبت نام
دکتر رضا قویدل
دکتر رضا قویدلرضا قویدل | پزشک و جستجوگر ذهن سال‌ها برای خودم می‌نوشتم. امروز فقط تصمیم گرفتم نوشته‌هایم را در یک‌جا جمع کنم. نیازی به خوانده‌شدن ندارم؛ نوشتن برای من راهی‌ست برای دیدنِ خود.
دکتر رضا قویدل
دکتر رضا قویدل
خواندن ۶ دقیقه·۱۹ روز پیش

تله ی انتخاب های رشدی


تحلیلی روان‌کاوانه از یکی از پنهان‌ترین دام‌های مسیر رشد انسان

همه‌ی ما در طول زندگی انتخاب‌هایی می‌کنیم که فکر می‌کنیم ما را جلو می‌برند
انتخاب‌هایی که از بیرون، شجاعانه، حساب‌شده یا حتی ضروری به نظر می‌رسند:
قبول یک شغل جدید
گرفتن یک وام سنگین برای سرمایه‌گذاری
ازدواج
مهاجرت
شروع یک مسیر علمی یا معنوی
راه‌اندازی یک بیزینس
یا حتی تصمیم به تغییر سبک زندگی.

اما نکته‌ی عجیب اینجاست:
بعضی از همین انتخاب‌های رشدی، همان‌هایی که قرار است ما را بالا بکشند
ناگهان تبدیل می‌شوند به قیدی که ما را به زمین میخکوب می‌کند.

در روان‌کاوی به این وضعیت می‌گویند:
«تله‌ی انتخاب‌های رشدی»
Trap of Growth Decisions

این مقاله یک تلاش عمیق است برای فهم این پدیده
اینکه چطور بهترین انتخاب‌های زندگی ما
می‌توانند به ابزار فشار روانی، فرسودگی، فقدان آزادی و حس گیر‌افتادگی تبدیل شوند
و از همه مهم‌تر
چطور می‌توانیم از این تله عبور کنیم
بدون اینکه انتخاب‌هایمان را انکار کنیم
یا از رشد بترسیم.

این نوشته برای هر کسی است که
درگیر بدهی، مسئولیت، رابطه، شغل، مسیر علمی یا معنوی است
و گاهی با خودش زمزمه می‌کند:

«من این مسیر را انتخاب کردم…
اما چرا احساس می‌کنم همین انتخاب‌ها دارند مرا می‌بلعند؟»

بیایید لایه به لایه وارد این تله شویم.


۱) رشد واقعی همیشه از بیرون شبیه آزادی است

اما در درون شبیه سنگین شدن

تنها در ذهن کودکی و خیال‌پردازی است که رشد یعنی سبک‌تر شدن
وقتی بزرگ می‌شویم
رشد یعنی سنگین‌تر شدن
مسئولیت بیشتر
تعهد بیشتر
پیامدهای بزرگ‌تر.

مشکل از اینجا شروع می‌شود که ذهن ما
هنوز رشد را مثل همان تصویر کودکانه می‌بیند:
یک افق باز
یک پرواز رو به جلو
یک حس رهایی.

ولی واقعیت روانی کاملاً برعکس است:
هر قدم رشدی، یک تکه از آزادی را گرو می‌گیرد.
مثلاً:

* هر وامی که برای رشد می‌گیری
  آینده‌ات را گرو می‌گذاری.

* هر سرمایه‌گذاری‌ای که می‌کنی
  بخشی از ذهن آزاد و بی‌خیالت را از دست می‌دهی.

* هر پله‌ای که در حرفه‌ات بالا می‌روی
  حساسیتت به سقوط بیشتر می‌شود.

* هر رابطه‌ای که عمیق‌تر می‌شود
  ترس از از دست دادن هم بزرگ‌تر می‌شود.

رشد، آزادی نمی‌آورد
بلکه معنا می‌آورد
و «معنا» همیشه سنگین است.

این همان حقه‌ی اول تله است:
ما فکر می‌کنیم در مسیر آزادی قدم گذاشته‌ایم
اما در واقع، وارد منطقه‌ی سنگینی شده‌ایم
و ذهن ما برای این سنگینی آماده نیست.



۲) تله دقیقاً از همان‌جا شروع می‌شود که نیتت پاک بوده

انتخاب‌های رشدی همیشه نیت خوب دارند:
می‌خواهم زندگی‌ام بهتر شود
می‌خواهم برای آینده‌ام بسازم
می‌خواهم درآمدم را زیاد کنم
می‌خواهم خودم را پیدا کنم
می‌خواهم از این مرحله عبور کنم.

اما روان‌کاوی یک اصل مهم دارد:

«نیت خوب، تضمین‌کننده‌ی پیامد خوب نیست.
مهم، سطح بلوغی است که با آن انتخاب می‌کنی.»

در بسیاری مواقع، ما انتخاب بزرگ را با هویت کوچک انجام می‌دهیم.
یعنی:

* ظرفیت روانی‌مان کمتر از بزرگی تصمیم است
* سازوکارهای دفاعی‌مان هنوز کودکانه‌اند
* تصویرمان از خودمان بیش از حد ایده‌آلیستی است
* و مهم‌تر از همه
  میل‌مان به رشد از ترس می‌آید، نه از آگاهی.

وقتی این اتفاق می‌افتد
انتخاب رشدی تبدیل می‌شود به قیدی که هنوز آمادگی حملش را نداشتیم.

درواقع
ما انتخاب رشدی کردیم
اما خودِ رشدی هنوز ساخته نشده بود.



۳) نقطه‌ی انفجار: «اضطراب پس از انتخاب»

این مرحله زمانی شروع می‌شود که مسئولیت انتخاب به دوش آدم می‌افتد
و سیستم عصبی تازه می‌فهمد:

این انتخاب شوخی نیست
پیامد دارد
باید پس بدهی
باید تحمل کنی
باید بری جلو
و دیگر امکان برگشت وجود ندارد.

اینجا همان نقطه‌ای است که خیلی‌ها نامش را می‌گذارند:

* پشیمانی
* اشتباه
* لعنت به این تصمیم
* ای کاش واردش نمی‌شدم
*یا آن درد عمیق: «گرفتار شدم…»

اما این‌ها نشانه‌ی اشتباه بودن تصمیم نیست
نشانه‌ی شروع رشد واقعی است.

اضطراب پس از انتخاب
درد تبدیل شدن است
نه درد شکست


۴) چرا انتخاب‌های رشدی به‌جای پله، تبدیل به قید می‌شوند؟

۴ علت اصلی دارد:

1)هویت قدیم هنوز زنده است

درون هر آدم دو نسخه وجود دارد:

۱- نسخه‌ای که تصمیم بزرگ را گرفته
۲- نسخه‌ای که هنوز عادت دارد سبک زندگی قبلی را ادامه دهد

وقتی نسخه‌ی جدید از تو انتظار سنگین دارد
و نسخه‌ی قدیم دنبال آزادی، فرار، راحتی یا بی‌خیالی است
درونت یک جنگ شروع می‌شود.

این جنگ ظاهرش بدهی، فشار، خستگی یا بی‌انگیزگی است
اما در عمقش جنگ بین دو هویت است.
۴-۲) سیستم عصبی انسان برای تغییر ساخته نشده

مغز انسان برای بقا ساخته شده، نه رشد
برای حفظ وضعیت فعلی
نه عبور از آن.

به همین دلیل هر تغییر بزرگ—even if positive—برای مغز یک تهدید است.
پیشانی‌مان روشن فکر می‌کند
اما آمیگدال (مرکز ترس) می‌گوید:

«برگرد… خطرناک است…»

و همین می‌شود حس گیر افتادن.

۴-۳) رشد بدون ساختار یعنی فرسودگی

خیلی وقت‌ها آدم انتخاب رشدی می‌کند
اما:

* برنامه ندارد
* پیش‌بینی ندارد
* روتین ندارد
* ظرفیتش را تنظیم نکرده
* استراحت و ریکاوری ندارد
* پشتیبانی عاطفی ندارد.

نتیجه؟
انتخاب رشدی، تبدیل به سنگ آسیاب می‌شود.

۴-۴) انتخاب رشد، اغلب از زخمی پنهان ساخته می‌شود

گاهی ما انتخاب بزرگ می‌کنیم
نه از آگاهی
بلکه از:

* ترس از جا ماندن
* ترس از مقایسه
* ترس از بی‌ارزشی
* اضطراب وجودی
* نیاز به اثبات خود
* یا فرار از هویت قدیم.

هر انتخابی که از زخم می‌آید
اولش ظاهر رشد دارد
اما در ادامه تبدیل می‌شود به درد.


۵) تله چگونه خودش را نشان می‌دهد؟

اگر این نشانه‌ها را داری
احتمالاً در تله‌ی انتخاب‌های رشدی گیر افتاده‌ای:

* حس می‌کنی در مسیر خودت گیر کرده‌ای
* اتفاقاتی که برای رشد انتخاب کردی، حالا تو را سنگین کرده
* نمی‌توانی عقب‌گرد کنی
* نمی‌توانی راحت جلو بروی
* هر روز حس می‌کنی باید بیشتر بدوی
* بدهی، تعهد، شغل یا رابطه تبدیل شده به وزنه‌ای بر پای تو
* تمرکزت کم شده
* شب‌ها بیشتر فکر می‌کنی
* ذهن خسته است اما نمی‌گذارد بخوابی
* احساس می‌کنی «کار درست را انجام داده‌ام… اما چرا هنوز رنج هست؟»

این تله، رنج تولید می‌کند
اما رنجش معنی‌دار است
چون رنجِ تولد دوباره است
نه رنج شکست.



6) تله‌ی انتخاب رشدی چگونه شکوفه می‌دهد؟

اینجا نقطه‌ی مهم مقاله است.

وقتی آدم انتخاب بزرگ می‌کند
و زیر بارش می‌افتد
دو احتمال دارد:

۱) زیر فشار خرد می‌شود
۲) زیر فشار، ساخته می‌شود

تفاوت در چیست؟
در اینکه آیا فرد می‌پذیرد که:

انتخاب رشدی بدون بازسازی هویت، ممکن نیست.

آدمی که انتخاب رشدی کرده
باید نسخه‌ی جدید خودش را بسازد
نه اینکه با نسخه‌ی قدیمی ادامه دهد.

اگر این اتفاق نیفتد
فشار تصمیم او را له می‌کند
اما اگر این اتفاق بیفتد
همان فشار، او را تبدیل می‌کند به موجودی جدید
با ظرفیت بیشتر
تمرکز بیشتر
فهم عمیق‌تر
و قدرت روانی بالاتر.


7) چگونه از تله خارج شویم؟

خروج از تله سه مرحله دارد:



مرحله‌ی اول: پذیرش اینکه این رنج طبیعی است

تو اشتباه نکردی
فقط داری هزینه‌ی تبدیل شدن را می‌دهی.

در روان‌کاوی می‌گویند:
"Transformation feels like loss before it feels like growth."

همیشه اولش حس باخت دارد
چون تو داری نسخه‌ی قدیمی را دفن می‌کنی
قبل از اینکه نسخه‌ی جدیدت متولد شود.


مرحله دوم: بازسازی ساختار روانی

باید ساختارهایی بسازی که انتخابت را قابل حمل کنند:

* نظم
* برنامه‌ی دقیق
* روتین
* مدیریت انرژی
* مدیریت مالی
* مدیریت تمرکز
* خواب
* تغذیه
* نظم محیطی
* و مهم‌تر از همه: نظم ذهنی.

بدون ساختار
هر انتخاب رشدی
به مصیبت تبدیل می‌شود.


مرحله سوم: هماهنگ کردن هویت جدید

باید از نسخه‌ی قبلی خودت عبور کنی
و نسخه‌ی جدید را بسازی.

این یعنی:

* مهارت‌های جدید
* عادت‌های جدید
* باورهای جدید
* نگاه جدید به خود
* نگاه جدید به مسئولیت
* و پذیرش اینکه رشد همیشه با هزینه می‌آید.

وقتی هویت جدید شکل گرفت
دیگر فشار انتخاب تو را خرد نمی‌کند
آن فشار تبدیل می‌شود به سوخت.



۸) پایان:

نتخاب‌های رشدی، دشمن ما نیستند

فقط از ما می‌خواهند بزرگ شویم

تله‌ی انتخاب‌های رشدی
تله‌ی بد بودن انتخاب نیست
تله‌ی ناپختگی است
تله‌ی ناهماهنگی بین تصمیم بزرگ و ظرفیت روانی کوچک.

اما خبر خوب این است:

این تله، دروازه‌ی عبور است.
آدمی که از این تله عبور می‌کند
نسخه‌ای می‌شود که حتی خودش هم از دیدنش حیرت خواهد کرد:

متمرکزتر
قوی‌تر
با هوش هیجانی بیشتر
با عمق معنوی بیشتر
با استقلال بیشتر
و با اعتمادبه‌نفس واقعی
نه ساختگی.

در پایان
می‌شود گفت:

ما در بدهی، مسئولیت یا فشار گیر نمی‌کنیم
ما در نسخه‌ی قبلی خودمان گیر می‌کنیم
و انتخاب‌های رشدی آمده‌اند که این نسخه را بشکنند
تا نسخه‌ی جدیدمان متولد شود.

🖋️دکتر رضا قویدل جستجوگر ذهن

🖋️دکتر رضا قویدل جستجوگر ذهن

نوروساینسخودشناسیروانشناسی
۱۱
۰
دکتر رضا قویدل
دکتر رضا قویدل
رضا قویدل | پزشک و جستجوگر ذهن سال‌ها برای خودم می‌نوشتم. امروز فقط تصمیم گرفتم نوشته‌هایم را در یک‌جا جمع کنم. نیازی به خوانده‌شدن ندارم؛ نوشتن برای من راهی‌ست برای دیدنِ خود.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید