هر که نامخت از گذشت روزگار / نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
فلسفه گرایش انسان به زندگی اجتماعی بدین خاطر است که در «شادی و غم» دیگران شریک باشد و عواطف خود را با دیگران تقسیم نماید. وقتی تعداد مراودات و تنوع نیازهای انسان در زندگی اجتماعی رو به فزونی می گذارد، به ناچار سازمان ها پا به عرصه وجود می گذارند.
سازمان موقعیتی است که، عده ای با هم برای رسیدن به هدفی مشترک کار میکنند. در سازمانها، افراد از توانایی و تخصص خود برای پیشبرد اهداف استفاده میکنند و مهارتهای خود را ارتقا می دهند.
سازمان ها بر دو نوع است:
اساس پيدايش و فلسفه وجودی تولد سازمان های عمومی (دولتی) ايجاد رفاه و خشنودی و رضایت اجتماعی است و از آنجایی که این سازمان ها از بودجه کل کشور (پول مردم) مصرف می نمایند ميزان رضايت مندی اجتماع از اين سازمان ها منفعت و سود محسوب می شود.
در مقابل سازمان های دولتی، سازمان هايیغير انتفاعی قرار دارند كه تکلیف شان مشخص است و به دنبال سودآوری هستند.
آنچه در هر دو نوع سازمان بطور مشترك وجود دارد، اين است كه آنها به دنبال بهره وری هستند و از آنجايی كه كاركنان و مديران در سازمان های غير انتفاعی تا حدودی در سود سازمان سهيم می باشند در نتيجه ضرر سازمان را ضرر خودشان می دانند. بر عكس در سازمان های دولتی حضور كاركنان و مديران در محيط كار دليلی بر دريافت حقوق ماهيانه است و اگر هم دريك سازمان دولتی حركتی بر خلاف وضعيت فعلی مشاهده شود آن حركت خود جوش و وجدان کاری اشخاص می باشد.
سوال اساسی
آیا با وجود سازمان های متعدد و متنوع در سطح کشور، وجود این تعداد مساله طبیعی است؟
سازمان ها و اشخاص شاغل در آنها چه سهمی در حل مساله دارند؟
رمز موفقيت هر سازمان در درك صحيح و عمل اقتضایي به طرحی است که به آن طرح جامع یا Master Plan گویند، می باشد. (نمونه طرح در سایت نویسنده موجود است)
- هماهنگی واحدها و ايفای نقش تك تك اعضای سـازمان در اين طرح به خوبی مشخص می گردد.
- تعيين استراتژی توسط مديريت ارشد و تبيين آن براي همه اعضای با تصويری روشن.
- نهادينه كردن يادگيری با آموزش-تعليم -مهارت براي تمامی ذينفعان درسراسر سازمان .
- بهبود بهره وری با بكارگيری مهارتهـای فراگرفته شده توسط همه اعضای سازمان.
از جمله مواردی است که در طرح جامع یا Master Plan تدوین و مطابق زمانبندی اجرا می شود.
کلاغ موذی بر پشت گوسفندی لمیده و آفتاب گرفته بود. گوسفند پس از ساعتها به خود جرات داده و مودبانه گفت:
«کلاغ جان میدانی اگر بر پشت سگی مینشستی یک لقمه چرب او میشدی؟»
کلاغ تمسخری کرد و گفت:
«ساکت گوسفند، من اگر عمر دویست ساله دارم به این خاطر است که میدانم بر پشت چه کسی سوار شده و از چه کسی بگریزم»
پایان