رضا قاسمی لسکوکلایه
رضا قاسمی لسکوکلایه
خواندن ۶ دقیقه·۶ ماه پیش

طایفه دزدان

آیا می دانید چرا چند سال اخیر وضعیت کسب و کار در سراسر کشور بی رمق و کم رونق شده است؟

از یک مغازه کوچک تا یک شرکت بزرگ، حتی بخش دولتی از رونق افتاده است.

همه می گویند تورم وجود دارد و گرانی است. ولی شرایط تورمی نیست، پول و نقدینگی دست عموم مردم نیست!

حقوق کارکنان بخش دولتی و خصوصی هر سال افزایش می یابد، ولی این افراد قادر به مدیریت دخل و خرج خود نیستند!

سایت نویسنده

سایت مقاله

شگرد وام دادن بانک ها، بدهکار کردن مردم، به عبارتی استسمارکردن در شرایطی که رونق اقتصادی نیست و همه از گوشت و پوست و استخوان خود می خوردند، شده چاره کار مردم ما!

بانک سرمایه گذاری های عمده را قبضه کرده و دست خُرده فروشان را کوتاه کرده است. یعنی بازار مکاره را کساد کرده است.

بانک با ایجاد انواع «سرا ی فلان و بهمان» و فروش همه نوع کالا، دست فروشنده گان کوچک را بسته و این یعنی «انحصار» و حذف «رقابت کامل».

بانک از حوزه بانکداری خارج شده و وارد خرید فروش املاک و شرکت و کارخانه گردیده و ...

انحصار = monopoly
رقابت کامل = Full competition

برگردیم به سوال بالا ...

پاسخ همه ی این اوضاع در یک واژه نهفته است.

«تربیت»

اگر طی سال های اخیر نیروی انسانی متخصص و متعهد تربیت می نمودیم و عنان کار را به آنها می سپردیم، قطعا وضعیت این نبود که الان است!

در مهندسی صنایع تکنیکی به نام «نمودار استخوان ماهی» وجود دارد که به مولفه های اثرگذار در پیشرفت می پردازد.

نمودار استخوان ماهی = « Fishbone diagram

عمده این مولفه ها عبارتند از: منابع انسانی، مدیریت، روش، اعتبارات، تجهیزات، مواد و ملزومات.

اگر نیروی انسانی متخصص و متعهد تربیت می نمودیم،

  • اول اینکه، مولفه های پیشرفت به خوبی هدایت می شد.
  • دوم، رویش ها جای ریزش ها را می گرفت.

به طور مثال نیروی انسانی تربیت شده قانون مدار می شد و اصل 44 قانون اساسی کشور که معماری اقتصادی کشور در بخش دولتی، خصوصی و تعاونی است را با درایت به پیش می برد.

جالب اینکه قانونی که در دی ماه سال 1386 برای اجرای اصل 44 نوشته شده است در ماده 52 آن آمده است «هرگونه کمک و اعطای امتیاز دولتی (ریالی، ارزی، اعتباری، معافیت، تخفیف، ترجیح، اطلاعات یا مشابه آن) ، به صورت تبعیض آمیز به یک یا چند بنگاه یا شرکت که موجب تسلط در بازار یا اخلال در رقابت شود، ممنوع است»

اکنون تصور کنید با توجه به اتلاف منابع ملت که از رسانه های مختلف اخبار آن را می شنوید، صرفا با مدیریت و اجرای صحیح «ماده 52 قانون اجرای سیاست‌های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی» چه انقلابی در زندگی مردم به وجود می آمد؟

اگر منابع ملت را اتلاف نمی کردیم،

اگر ارز کشور را به بهانه های مختلف به نیمایی، ترجیحی و ... طبقه بندی نمی کردیم،

اگر از شرکت های خاصی حمایت نمی کردیم و هزاران اگرهای دیگر.

#رضا قاسمی_لسکوکلایه
#رضا قاسمی_لسکوکلایه

حکایت سعدی

طایفهٔ دزدانِ عرب بر سرِ کوهی نشسته بودند و منفذِ کاروان بسته، و رعیّتِ بُلْدان از مَکایدِ ایشان مرعوب و لشکرِ سلطان مغلوب. به‌حکمِ آنکه مَلاذی مَنیع از قلّهٔ کوهی گرفته بودند و مَلجأ و مأوای خود ساخته. مدبّرانِ ممالک آن طرف در دفعِ مضرّت ایشان مشاورت همی‌کردند که اگر این طایفه هم برین نَسَق روزگاری مداومت نمایند مقاومت ممتنع گردد.

درختی که اکنون گرفته ست پای / به نیرویِ شخصی برآید ز جای

و گر همچنان روزگاری هِلی / به گردونش از بیخ، بر نگسلی

سرِ چشمه شایَد گرفتن به بیل / چو پُر شد نشاید گذشتن به پیل

سخن بر این مقرّر شد که یکی به تجسّسِ ایشان برگماشتند و فرصت نگاه می‌داشتند تا وقتی که بر سر قومی رانده بودند و مقام خالی مانده. تنی چند مردان واقعه‌دیدهٔ جنگ‌آزموده را بفرستادند تا در شِعْبِ جبل پنهان شدند. شبانگاهی که دزدان باز آمدند، سفرکرده و غارت‌آورده، سلاح از تن بگشادند و رخت و غنیمت بنهادند. نخستین دشمنی که بر سر ایشان تاختن آورد خواب بود. چندان که پاسی از شب در گذشت،

قرصِ خورشید در سیاهی شد / یونس اندر دهانِ ماهی شد

مردانِ دلاور از کمین به در جستند و دستِ یکان‌یکان بر کِتف بستند و بامدادان به درگاه ملک حاضر آوردند. همه را به کشتن اشارت فرمود. اتفاقاً در آن میان جوانی بود میوهٔ عنفوانِ شبابش نورسیده و سبزهٔ گلستانِ عذارش نودمیده. یکی از وزرا پایِ تختِ ملک را بوسه داد و رویِ شفاعت بر زمین نهاد و گفت: این پسر هنوز از باغِ زندگانی بر نخورده و از رَیَعانِ جوانی تمتع نیافته. توقّع به کرم و اخلاق خداوندی ست که به بخشیدنِ خون او بر بنده منّت نهد.

ملک روی از این سخن در هم کشید و موافقِ رایِ بلندش نیامد و گفت:

پرتوِ نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است / تربیت نااهل را چون گِردِکان بر گنبد است

نسلِ فسادِ اینان منقطع کردن اولی‌تر است و بیخِ تبارِ ایشان بر آوردن، که آتش نشاندن و اَخگَر گذاشتن و افعی کشتن و بچه نگهداشتن کارِ خردمندان نیست.

ابر اگر آبِ زندگی بارد / هرگز از شاخِ بید بَر نخوری

با فرومایه روزگار مبر / کز نیِ بوریا شِکَر نخوری

وزیر این سخن بشنید. طُوْعاً و کرهاً بپسندید و بر حسنِ رایِ ملک آفرین خواند و گفت: آنچه خداوند، دامَ مُلکُهُ، فرمود عینِ حقیقت است که اگر در صحبتِ آن بدان تربیت یافتی طبیعتِ ایشان گرفتی و یکی از ایشان شدی، امّا بنده امیدوار است که در صحبتِ صالحان تربیت پذیرد و خویِ خردمندان گیرد که هنوز طفل است و سیرت بَغْی و عِناد در نهادِ او متمکّن نشده و در خبر است: کُلُّ مولودٍ یُولَدُ عَلَی الْفِطْرَةِ فَأبَواهُ یُهَوِّدانِهِ و یُنَصِّرانِهِ و یُمَجِّسانِهِ.

ترجمه: «هر کودکی بر اساس خلق و خوی طبیعی خود به دنیا می آید و والدینش او را یهودی می کنند، مسیحی می کنند و تقدیسش می کنند»

با بدان یار گشت همسرِ لوط / خاندان نبوّتش گم شد

سگِ اصحابِ کهف روزی چند / پیِ نیکان گرفت و مردم شد

این بگفت و طایفه‌ای از ندمایِ ملک با وی به شفاعت یار شدند تا ملک از سرِ خونِ او درگذشت و گفت: بخشیدم، اگرچه مصلحت ندیدم.

دانی که چه گفت زال با رستمِ گرد؟ / دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد

دیدیم بسی، که آبِ سرچشمهٔ خرد / چون بیشتر آمد شتر و بار ببرد

فی‌الجمله، پسر را به ناز و نعمت بر آوردند و استادان به تربیتِ او نصب کردند تا حسنِ خِطاب و ردِّ جواب و آدابِ خدمتِ ملوکش در آموختند و در نظرِ همگِنان پسندیده آمد. باری، وزیر از شمایلِ او در حضرتِ ملک شمّه‌ای می‌گفت که تربیتِ عاقلان در او اثر کرده است و جهلِ قدیم از جِبِلّتِ او به در برده. ملک را تبسّم آمد و گفت:

عاقبت گرگ‌زاده گرگ شود / گرچه با آدمی بزرگ شود

سالی دو بر این بر آمد. طایفهٔ اوباشِ محلّت بدو پیوستند و عقدِ موافقت بستند تا به وقتِ فرصت وزیر و هر دو پسرش را بکشت و نعمت بی‌قیاس برداشت و در مَغارهٔ دزدان به جایِ پدر بنشست و عاصی شد. ملک دستِ تحیّر به دندان گزیدن گرفت و گفت:

شمشیرِ نیک از آهنِ بد چون کند کسی؟ / ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس

باران که در لطافتِ طبعش خِلاف نیست / در باغ لاله روید و در شوره‌بوم خَس

زمینِ شوره سنبل بر نیارد / در او تخم و عمل ضایع مگردان

نکویی با بَدان کردن چنان است / که بَد کردن به جایِ نیک‌مردان

تربیتمهندسی صنایعحل مسالهآزاد اندیشی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید