بر خلاف بسیاری که معتقدند میشود خاطرات بد گذشته را پاک رد و انواع اقسام تکنیکها را معرفی میکنند من معتقدم باید گذشته را با خود حل کرد و از آن درس گرفت و تازهکار در اینجا تمام نمیشود باید از درسهایی که گرفتهایم در موقعیتهای حال و آیندهمان استفاده کنیم و گر نه عملاً آن درس و تجربه هیچ نمیارزد.
در این نوشته میخواهم یکی از درسهای زندگیام را بهرایگان در اختیار شما عزیز خواننده بگذارم و میخواهم وقت بگذارید و تا پایان این نوشته با من باشید.
چندی پیش مطلبی را اینترنت میخواندم که برایم بسیار جالب بود بر سر قبر یک کشیش مسیحی نوشته شده بود که وقتی کودک بودم میخواستم دنیا را تغییر بدهم کمی که بزرگتر شدم فهمیدم دنیا بزرگ است و باید کشورم را تغییر دهم رفتهرفته که بزرگتر شدم احساس کردم کشورم هم بزرگ است و باید شهرم را تغییر دهم؛ اما خیلی زود فهمیدم در شهرم نمیتوانم کاری کنم و باید سراغ محلهام بروم زمان گذشت و در میانسالی فهمیدم کاری در محله هم نمیتوان پیش ببرم و باید روی خانوادهام کار کنم و الان که در بستر مرگ هستم به این نتیجه رسیدهام که باید خودم را تغییر میدادم و در این صورت بود که میتوانستم خانوادهام را تغییر دهم و با کمک خانوادهام محله را، با کمک محله شهر را، با کمک شهر کشور را، و با کمک کشورم میتوانستم دنیا را تغییر دهم.
اما درسی که از این داستان میگیریم این است که نقطه شروع همه چیز خودمان هستیم و خودمان.
این موضوع را بیتعارف میگویم ما در ابتدا باید به فکر خودمان باشیم و خودمان را قوی کنیم در طوفانهای زندگی و در شرایط بد باید کلاهخودمان را بچسبیم تا باد نبرد.
اما چند سؤال پیش میآید؟
یعنی به دیگران کمک نکنیم؟ انسانیت چه میشود؟ آیا باید چشمانمان را به روی مشکلات و مسائل اطرافیانمان ببندیم؟
اما پاسخی که من به شما میدهم؟
همه میدانیم که انسان یک موجود اجتماعی است پس حتماً باید حواسمان به یکدیگر باشد و به هم کمک کنیم؛ اما یک تبصره وجود دارد شما زمانی میتوانید به دیگران کمک مفید و مؤثر بکنید که خودتان قوی باشید خودتان دغدغه نداشته باشید. زندگی خودتان در خطر نباشد.
بگذارید با یک مثال موضوع را کمی باز کنم.
فرض کنید شخصی در حال غرقشدن در دریاست و شما شاهد این موضوع هستید در دیدگاه اول دوراه متصور است.
1- خودتان را به آب بزنید و برای نجات آن فرد اقدام کنید که در این صورت بهاحتمال زیاد خودتان هم در کنار آن فرد غرق خواهید شد. علاوه بر اینکه نتوانستهاید کمکی به آن فرد بکنید زندگی خودتان را هم به خطر انداختهاید.
اما یک راهکار عاقلانه هم وجود دارد.
2- سریعاً به دنبال یک نجاتغریق یا یک فرد ماهر باشید تا بتواند به او کمک کند هر کاری به جز اینکه خود را به آب بزنید؛ چون وضعیت را بدتر خواهد کرد و اگر تمام تلاشتان را کردید هر اتفاقی افتاد وجدانتان راحت باشد؛ چون شما تمام کاری را که میشد انجام دادهاید.
البته این یک مثال بود در زندگی واقعی بسیار میبینیم که دوستان و آشنایان ما با ما درد و دل میکنند و از مسائل و مشکلاتشان میگویند و اغلب موارد ما بدون آنکه تخصصی در حوزه روانشناسی و مشاوره خانواده داشته باشیم درگیر مشکلات آن فرد شده و شروع به نصیحتکردن میکنیم و قطعاً این کار نهتنها کمکی به آن فرد نخواهد کرد؛ بلکه مسئله را پیچیدهتر میکند.
اما شاید بپرسید آقای نویسنده خب! راهکارت چیست؟
در اینگونه موارد ما میتوانیم از آن فرد بخواهیم به یک مشاور و یا روانشناس مراجعه کرده و مسئلهاش را مطرح نماید و اگر خیلی دلسوز آن فرد هستید هزینه جلسه اول مشاوره را شما پرداخت کنید در این صورت خیالتان از دو جنبه راحت است 1- به آن فرد درست کمک کردهاید و 2- آن فرد با مراجعه به یک متخصص به بهترین شکل مساله اش را حل خواهد کرد و اگر او برای مراجعه به روانشناس بهانه آورد شما دیگر مسئولیتی ندارید و به بهترین شکل ممکن به آن فرد کمک کردهاید بدون اینکه خودتان آسیبی ببینید.