طبق اعلام رسمی مجری طرح برقرسانی روستایی، تا پایان سال 1399 به بیش از 99.7 درصد روستاهای کشور برقرسانی شده است. این درحالیست که میانگین برقرسانی به روستاها در دنیا چیزی حدود 75 درصد است. حال سوال مهمی که مطرح خواهد شد این است که آیا باید به این آمار و ارقام افتخار کرد یا لازم است کمی بیشتر به جزئیات آن فکر کنیم؟ برای پاسخ به این سوال، از منظر جمعیتی، میزان برقرسانی و همچنین هزینههای لازم برای این کار، مختصری بررسی انجام میدهیم.
طبق آمار وبسایت Worldmeters جمعیت ایران در سال 2020 (1399) چیزی در حدود 83.99 میلیون نفر بوده است. همچنین طبق آمارهای رسمی داخلی، در سال 1399 چیزی حدود 21.1 میلیون نفر از این جمعیت ساکن مناطق روستایی و مابقی، یعنی حدود 62.89 میلیون نفر، ساکن مناطق شهری ایران بودهاند. این یعنی در سال 1399 حدود 25.12 درصد از جمعیت کل کشور ساکن مناطق روستایی بودهاند. این آمار در شکل 1 نیز قابل مشاهده است.
نکته دیگری که بررسی آن بسیار حائز اهمیت است، تغییرات جمعیت در مناطق شهری و روستایی طی سالهای گذشته بوده است. طبق آمارهای منتشرشده توسط مرکز ملی آمار ایران، روند تغییرات جمعیت مناطق شهری و روستایی کشور از سال 1335 تا 1399 در شکل 2 نشان داده شده است.
همانطور که در شکل 2 مشخص است، جمعیت روستاها از سال 1365 به بعد تقریباً روندی کاهشی به خود گرفته است. این کاهش جمعیت میتواند ناشی از مهاجرت از روستاها به دلایل مختلف و همچنین افزایش سن ساکنین مناطق روستایی و به مرور، فوت آنان باشد. در هر صورت و به هر دلیلی که این روند کاهش در جمعیت مناطق روستایی صورت گرفته باشد، حتماً لازم است این نکتهی بسیار مهم در برنامهریزیهای آتی و کلان، برقرسانی، آبرسانی، گازرسانی، احداث جاده و ... در نظر گرفته شود.
طبق اعلام مجری طرح برقرسانی روستایی کشور، بیش از 99.7 درصد روستاهای کشور تا پایان سال 1399 برقدار شدهاند و در حال حاضر تمرکز اصلی برقرسانی روی روستاهای با جمعیت کمتر از 10 خانوار است! همچنین طبق آمار منتشرشده توسط شرکت توانیر تحت عنوان «آمار برق روستایی در سال 1399»، تا پایان سال 1399، طول شبکه فشار متوسط روستایی موجود در کشور به 146،744 کیلومتر (معادل 32.8 درصد از کل شبکه فشار متوسط کشور) و طول شبکه فشار ضعیف روستایی موجود در کشور به 100،468 کیلومتر (معادل 26.4 درصد از کل شبکه فشار ضعیف کشور) رسیده است. نمودارهای مربوطه در شکل 3 نشان داده شدهاند.
نکته حائز اهمیت آن است که با اجرای طرحهای مربوطه و احداث خطوط فشار متوسط، تا پایان سال 1399، حدود 32.8 درصد از کل خطوط فشار متوسط و حدود 26.4 درصد از کل خطوط فشار ضعیف احداثشده در کشور در اختیار 25.12 درصد از جمعیت کل کشور قرار گرفته است. این موضوع از منظر سرانه خطوط فشار متوسط به ازای جمعیت نیز قابل بررسی است.
به عبارت دیگر، سرانه خطوط فشار متوسط احداثشده تا پایان سال 1399 در کل کشور برابر 5.33 کیلومتر به ازای هر هزار نفر جمعیت، در مناطق شهری برابر 4.78 کیلومتر به ازای هر هزار نفر جمعیت و در مناطق روستایی 6.95 کیلومتر به ازای هر هزار نفر جمعیت است. همچنین سرانه خطوط فشار ضعیف احداثشده تا پایان سال 1399 در کل کشور برابر 4.53 کیلومتر به ازای هر هزار نفر جمعیت، در مناطق شهری برابر 4.45 کیلومتر به ازای هر هزار نفر جمعیت و در مناطق روستایی برابر 4.76 کیلومتر به ازای هر هزار نفر جمعیت است. این نمودارها در شکل 4 قابل مشاهده هستند.
از بررسی آمارها و شاخصهای فوق مشخص میشود که حدود 25 درصد از جمعیت کشور که ساکن مناطق روستایی هستند و این جمعیت طبق روند 35 سال اخیر رو به کاهش نیز هست، بیش از باقی 75 درصد جمعیت ساکن در مناطق شهری از برق بهره میبرند!
حال بررسی کنیم که به عنوان مثال فقط در سال 1399 چه میزان سرمایهگذاری برای احداث شبکه خطوط فشار متوسط برای مناطق روستایی شده است، تا ببینیم این اقدام واقعاً «سرمایهگذاری» به حساب میآید یا «سرمایهسوزی پوپولیستی»؟
طبق اعداد و ارقام منتشرشده در «آمار برق روستایی در سال 1399» توسط شرکت توانیر، فقط در سال 1399 تعداد 335 روستا با جمعیت 4440 خانوار (به عبارتی متوسط جمعیت هر روستا 13.25 خانوار!) برقدار شدهاند. برای برقدهی به این روستاها، 572 کیلومتر خط فشار متوسط و 163 کیلومتر خط فشار ضعیف احداثشده و 408 دستگاه ترانسفورماتور با مجموع ظرفیت 17 مگاولتآمپر نیز مورد استفاده قرار گرفته است.
فرض میکنیم از یک هادی مرسوم و نه چندان گرانقیمت با میزان تلفات قابل قبول به ازای هر کیلومتر و همچنین مناسب از نظر حداکثر جریان قابل تحمل و نیز میزان دیماند موردنیاز برای این 335 روستا، مانند هادی Fox، در خطوط فشار متوسط احداثشده استفاده شده باشد. همچنین فرض میشود قرار است امسال نیز همین تعداد روستا با همین میزان خطوط فشار متوسط، برقرسانی شوند.
با توجه به وزن آلومینیوم و آهن مورد استفاده در این هادی و با توجه به قیمتهای روز آلومینیوم و آهن در تاریخ 25 ژوئن 2022، قیمت تقریبی هر کیلومتر هادی مفروض، 418 دلار خواهد بود. با فرض داشتن 572 کیلومتر خط فشار متوسط، این هزینه جمعاً به 239،096 دلار خواهد رسید. لازم به ذکر است که برای داشتن این میزان خط فشار متوسط، حدود 13 تن به ازای هر کیلومتر دکل نیز مورد نیاز است. هزینه تهیه دکلهای مناسب برای این هادیها نیز با قیمتهای روز، چیزی حدود 29،221 دلار به ازای هر کیلومتر و 16،831،296 دلار در مجموع 572 کیلومتر، خواهد بود. ضمناً هزینههای مربوط به هادیها و دکل تنها حدود 55 درصد هزینههای لازم برای احداث خطوط فشار متوسط است و هزینههایی همچون ساخت فوندانسیون برای دکلها، مقرهها و یراق، سیم محافظ، تست و راهاندازی، احداث مسیر، کابلگذاری، سیستم ارت، مونتاژ و نصب دکل، مدیریت پروژه، نیروی انسانی و ... مابقی 45 درصد هزینههای کل پروژه را تشکیل میدهند. بنابراین هزینه احداث 572 کیلومتر خط فشار متوسط در یک منطقه معمولی (و نه برخی مناطق صعبالعبور روستایی با وضعیت آب و هوایی غیرعادی) حدود 31،037،076 دلار خواهد بود. اگر نرخ تسعیر ارز را برابر 32،000 تومان به ازای هر دلار در نظر بگیریم، 993،186،443،636 تومان (یعنی حدود 1،000 میلیارد تومان) هزینهی احداث تنها 572 کیلومتر شبکه فشار متوسط برای 335 روستا با جمعیت متوسط 13.25 خانوار خواهد بود!
البته که اگر هزینهی احداث 163 کیلومتر خطوط فشار ضعیف، 408 دستگاه ترانسفورماتور با مجموع ظرفیت 17 مگاولتآمپر، احداث پستها، راهسازیهای احتمالی موردنیاز برای انتقال ترانسفورماتورها به مناطق صعبالعبور، حمل و نقل تجهیزات و ... را نیز در نظر بگیریم، حتماً با چندین برابر 1،000 میلیارد تومان هزینه مواجه میشویم. این درحالیست که اینجا فقط در مورد مرحله «احداث تا بهرهبرداری» صحبت شد و اگر به مرحله بهرهبرداری برسیم، هزینههایی همچون نیروی انسانی تعمیراتی و خدماتی و نیروی انسانی مستقر در پستها، هزینهی تعمیر و نگهداری خطوط، ترانسفورماتورها و سایر تجهیزات همراه، تلفات فنی و غیرفنی همراه و ناگزیر در صورت برقکشی و استفاده از خطوط و ... نیز مطمئناً قابل توجه خواهند بود. همچنین این مقاله فقط در مورد بخشی از هزینههای لازم برای برقرسانی روستایی بود و اگر هزینههایی همچون مخابرات (سیار و ثابت)، آبرسانی، گازرسانی، فاضلاب و ... نیز به آن اضافه شود، آن زمان معلوم خواهد شد که هر ساله باید چه میزان برای برخی روستاها که در حال حاضر به طور متوسط 13 خانوار دارند و مشخص هم نیست تا چند سال آینده به طور کامل خالی از سکنه خواهند بود، هزینه شده و میشود!
با توجه به موارد فوقالذکر، به نظر میرسد بدون توجه به مسائل جمعیتی و آمایش سرزمینی، صرف چنین هزینههایی صرفاً اقداماتی پوپولیستی هستند و در نهایت منافع عمومی یک کشور را تحتالشعاع قرار خواهند داد. این نکته که متوسط نرخ برقرسانی روستایی در دنیا حدود 75 درصد است و در ایران بیش از 99.7 درصد روستاها برقدار شدهاند، حرفهای نهفته و واضح بسیاری در خود دارد مبنی بر اینکه شاید مسیری که طی این سالها در ایران اتخاذ شده، مسیر چندان درستی نبوده و نیست. شاید اقدامات دیگری همچون اعطای تسهیلات به برخی روستاییان ساکن در روستاهای با جمعیت کمتر برای مهاجرت به مناطق روستایی با جمعیت بیشتر یا به شهرها و شهرستانهای دارای امکانات بیشتر، بسیار منطقیتر و کمهزینهتر به نظر برسد.