«راج جانا» در «Entrepreneur» مینویسد:
طبق برآوردها بیش از ۴۴ میلیون آمریکایی دارای شغل دوم هستند. علت این امر هم مشخص است؛ یک شغل دوم روشی با ریسک پائین برای کسب درآمد از کاری است که افراد به آن علاقه دارند و البته همیشه این احتمال وجود دارد که این شغل بدل به یک کار تمام وقت شود.
من شغل دوم خودم را در ۲۰۱۵ و در کنار کار تمام وقتم به عنوان یک مهندس نفت راهاندازی کردم. در آن ایام، یک بدهی بابت وام دانشجویی به ارزش ۵۰ هزار دلار، رابطهای عاشقانه ولی از راه دور و پدر و مادری نیازمند حمایتهای خود داشتم. به دنبال آزادی و پول بیشتری بودم و میخواستم کنترل زندگیم را در دست بگیرم. به همین علت، چند دوره آموزشی را خریداری کردم و به صورت خودآموز یادگرفتم که چطور میتوان یک محصول را به صورت آنلاین فروخت.
با گذشت یازده ماه زمان، شغل دوم من به درآمدزایی بیش از ۲۵۰ هزار دلار در ماه رسیده بود. جولای گذشته کارمندی را ترک کردم، فاصلهای که بین من و دوستدخترم وجود داشت را از میان برداشتم و بدل به یک کارآفرین تمام وقت شدم. بخشی از این موفقیت ناشی از انتخاب محصول مناسب در یک بازار پر جنب و جوش بود. اما بخش بزرگتری از آن حاصل عادات، ذهینتها، نظم و اصولی بود که در طول این مدت آنها را پذیرفته و خودم را با آنها وفق دادم.
در ادامه به چهار اصلی خواهم پرداخت که به من کمک کردند بسیار سریع یک کسب و کار موفق را در کنار کار تمام وقتم راهاندازی کنم. شما هم میتوانید از آنها بهره بگیرید تا شانس موفقیت و رشد کار دوم خود را بالا ببرید.
۱. عضله تمرکز خود را ایجاد کنید
وقتی در پی ایجاد یک کار دوم از سر علاقهمندی هستید، زمان بزرگترین مانع شما است. با صرف روزی هشت الی نه ساعت روی یک کار تمام وقت، ایجاد یک کسب و کار به عنوان شغل دوم احتمالاً غیر ممکن به نظر خواهد رسید، هرچند که اینگونه نیست. در عوض تصور «وقت ندارم»، از طریق بهرهوری زمان محدود خود را بدل به یک مزیت بزرگ و مفید کنید.
تمرکز یک مهارت است که میتوانید مانند هر چیز دیگری در زندگی آن را از طریق تمرین کسب کرده و توسعه دهید. تمرکز را با اولویتبندی ترکیب کنید تا بیش از هر زمان دیگری موثر باشید. به این شکل، بالاخره در یک ساعت بیش از چیزی به دست خواهید آورد که در یک روز به دست میآوردهاید. برای به وقوع پیوستن چنین اتفاقی میتوانید اینکارها را انجام دهید:
نخست، برای فردا از امروز برنامهریزی کنید. شما یک منبع محدود از تمرکز و اراده در اختیار دارید پس باید از این منبع هوشمندانه استفاده کنید. تصمیمگیری در لحظه و اینکه در ابتدای هر روز فکر کرد چه کارهایی باید در آن روز انجام داد به معنی هدر رفت زمان بسیار با ارزش شما است. برنامه داشتن از شب قبل، به این معنی است که در شروع روز میتوانید بلافاصله آغاز کنید و بیشترین بهرهوری را داشته باشید.
سپس، ابتدا انتخاب کنید تنها یک کار مهم را به سرانجام برسانید و بعد مطمئن شوید که تنها روی همان یک امر مهم تمرکز دارید و با هدف رسیدن به آن فعالیت میکنید. وقتی روی انجام تنها یک کار مهم تمرکز میکنید سایر مسائل و کارهای کوچک، کم اهمیت میشوند. ارزش زمان خود را با اهرم اولویت افزایش دهید.
در آخر اجازه ندهید کمالگرایی عاملی برای امروز و فردا کردن و پشت گوش انداختن کارها شود. وقتی احساس کردید در یک مرحله ۹۰ درصد پیشرفت داشتهاید برای مرحله بعدی گام بردارید؛ ۹۰ درصد کمتر از صد در صد نیست.
۲. رشد دادن آداب و رسومِ ثبات
اینکه در شغل دوم خود با چه سرعتی و چقدر پیشرفت دارید، به عادات شما و تواناییتان روی تمرکز بر مسائل مهم بستگی دارد.
اگر هر روز سی دقیقه روی کار دوم خود به فعالیت بپردازید، به مراتب بهتر از آن است که همه کارها را به آخر هفته موکول کنید. هر روز اندکی زمان گذاشتن، سبب حرکت مداومتان خواهد شد و باعث میشود مهارت شما در امری معین مرتباً بیشتر و بهتر شود. زمانی که من در حال ایجاد و بسط دادن شغل دومم بودم، برای خود دو روز کاری تعریف کرده بودم، یکی بین ۹ صبح الی ۵ بعدازظهر و دیگری بین ۶ الی ۸ بعدازظهر؛ همواره نیز روز کاریم دوم خود را بسیار جدی میگرفتم و به آن به اندازه شغل اصلی یا همان روز کاری اولم اهمیت میدادم. در طول زمان، ذهن من فرا گرفت که باید بعدازظهرها نیز روی کار با دقت و جدیت متمرکز باشد. کمی بعد، مقدار خروجی من در این بازه زمانی شروع به رشد کرد.
تداوم در یک امر، سبب میشود نتیجه رقم بخورد. از خود بپرسید: آیا به انجام کارهای روزانهای متعهد هستید، که همسو با آنچه باشند که میخواهید به آن دست یابید؟ به آسانی میتوانید خود را توجیه کنید که چرا قادر نیستید روی شغل دومتان زمان بگذارید، اما وقتی کار و فعالیتی بدل به یک آئین یا مراسم روزانه شود، میتوانید اطمینان داشته باشید که گذر زمان شما را به سمت رسیدن به اهدافتان خواهد برد.
۳. ناخودآگاه خود را شستشوی مغزی دهید
وقتی من شغل دوم خودم را شروع کردم، ابداً ایدهای نداشتم که آیا این کار میتواند به موفقیت برسد یا خیر. اشتیاق و انگیزه فراوانی داشتم، اما در امر تجارت بیتجربه بودم و اعتقاد نداشتم که میتوانم هنجارها و باورهای رایج اجتماعی را درهم بشکنم.
من یک کارآفرین به دنیا نیامده بودم، پس باید خودم را شستشوی مغزی میدادم تا باور کنم که میتوانم یک کارآفرین بشوم. تو باید یک کارآفرین بشوی؛ چون جهان با اشتیاق قانعت میکند که نمیتوانی. در دنیا آنقدر نشانههای منفی وجود دارد که اگر به خودت آموزش ندهی بزرگتر فکر کنی و جایگاه بهتری را از نقطه حال حاضرت متصور باشی، هرگز به آن دست نخواهی یافت. علاوه بر خواندن کتاب، تلاش برای داشتن عادتهای منظم صبحگاهی به منظور شروع صحیح روز و فعالیت مداوم روی اولویتهایم، خانهام را با چسباندن عناوین اهدافم، نقل قولهای مثبت و تصاویری از چیزهایی که میخواستم داشته باشم به دیوارها، بدل به ابزاری کردم که همواره این موارد را به من یادآوری میکرد. با اینکار تلاش داشتم تا آنها دائماً توسط ناخودآگاهم به یاد من آورده شوند.
در اوقاتی که نا امید بودم و در طول سفرهای درون شهری خود به پادکستهای انگیزشی گوش میکردم. فید شبکههای اجتماعیم را به گونهای تنظیم کرده بودم که در آنها تنها محتوای الهام بخش و ایجاد کننده انگیزه ببینم. حتی کمکم به دیگران به جای اینکه بگویم یک مهندس هستم، میگفتم من یک کارآفرینم؛ موضوعی که سبب شد به مرور طرز فکر و نحوه رفتارم نیز تغییر کند.
خروج از ذهنیت کارمندی آسان نخواهد بود، مگر اینکه یک سیستم باور به کارآفرین بودن را پایهریزی کنید. بدون چنین سیستمی، برای پذیرش ریسکها و پا گذاشتن بیرون از منطقه راحتی خود در عذاب خواهید بود. وقتی به موفقیت هم برسید اگر فاقد ذهنیت لازم باشید، حفظ موفقیت و توسعه دادن آن غیر ممکن خواهد شد. شتشو دادن مغزی خودم و خوراندن این باور به ضمیرم که من یک کارآفرین هستم، موثرترین کاتالیزور رسیدن من به موفقیت بود.
۴. یادگیری خود را شتاب دهید
در اولین گامهای راهاندازی یک کسب و کار در قالب شغل دوم، سعی نکنید به تنهایی راهحل همه مشکلات را پیدا کنید و یا پیچ و خمهای مسیر را از همان ابتدا تا آخرین مرحله ترسیم کنید. چنین شیوهای زمان زیادی را از شما خواهد گرفت، سبب میشود متحمل هزینه بیشتری شوید و البته اگر شکست بخورید احتمالاً دیگر توان یا میلی برای تلاش مجدد نخواهید داشت؛ زیرا آنقدر که باید از کسب و کار خود اندوخته و پسانداز به دست نیاوردهاید که در برابر شکست انعطافپذیر باشید و بتوانید از عهده آن بر بیایید. روشهای اثبات شدهای وجود دارند که میتوانند به شما کمک کنند تا به اولین فروش خود دست پیدا کنید. برای آگاهی از این روشها، قرار گرفتن در مسیر درست و طی کردن این مسیر با سرعت بالا، برای خود یک یا چند منتور مناسب پیدا کنید و از توصیههای آنها پیروی کنید.
ما در دوره و زمانه کم نظیری زندگی میکنیم و دسترسی کم سابقهای به منتورها، دورههای آموزشی، مدرسین و مربیان و ... داریم. مثلاً من از یک دوره آموزشی آنلاین یاد گرفتم که چگونه میتوانم محصولاتم را روی اینترنت بفروشم. سرعت یادگیری با این دورهها به شدت بالا بود، بنابراین در طی مدت کوتاهی به اندازه چندین سال آموختم. در نهایت پس از اینکه به ارزش و قدرت یادگیری از مربیان مناسب پیبردم، از پسانداز کردن برای بازنشستگی خود دست کشیدم و تصمیم گرفتم آنچه پسانداز کرده بودم را بابت هزینه منتور و موارد دیگری از این دست خرج کنم تا مسیر حرکت به سمت موفقیت را سریعتر طی کنم.
وقتی با راهنماییها و آموزشهای یک نفر دیگر به موفقیت دست پیدا میکنی، هیجانزده میشوی که دیگر چه کارهایی میتوانی بکنی؟ به همین خاطر از سرمایهگذاری روی خودت و یادگیری دست نخواهی کشید.
بدل کردن یک شغل دوم به یک کسب و کار موفق به مسئلهای فراتر از پول ختم میشود
به لطف تجاربی که در حین بدل کردن یک شغل دوم به یک کسب و کار موفق به دست خواهید آورد، رشد فردی که در این فرایند برای شما رقم خواهد خورد و البته آزادیهایی که پس از موفقیت برایتان به ارمغان خواهد آمد، زندگی شما متحول خواهد شد. بیشک، ایجاد چنین کسب و کاری در کنار یک کار تمام وقت به شدت سخت است و شما را از همه جهات به چالش خواهد کشید، اما به لطف موانعی که باید از آنها با تلاش دو چندان گذر کنید، پاداشی که عاقبت به آن دست خواهید یافت بیش از هر چیز دیگری لذت بخش خواهد بود.
از همین رو اگر فکر میکنید که آماده هستید تا یک کسب و کار جانبی راهاندازی کنید، درنگ نکنید. زمان و انرژی خود را روی اصول پایهای که گفته شد صرف کنید و از شغل و درآمد فعلی خود به عنوان وسیله نقلیهای بهره بگیرید که میتواند شما را به زندگی دلخواهتان و آنچه در ذهن دارید برساند.