برای تعداد فزاینده ای از کاربران و متخصصان سلامت روان ، اینستاگرام با تمام تاکیدش بر روی ترویج سبک زندگی عالی و بی عیب و نقص، یک مساله است.
آیا به راستس باید اسکرول کردن این اپ را متوقف کنیم ؟
وقتی اسکارلت دیکسون ، یک فشن بلاگر ۲۴ ساله یک روز صبح در حالیکه روی تختی که در کنارش بادکنک های هلیومی قلب دار نصب شده بود عکس از خود در اینستاگرام در حال صبحانه خودرن منتشر کرد و زیرش نوشت :" بهترین روزها با لبخند و افکار مثبت و یک لیوان چای و پنکیک توت فرنگی شروع میشود " ، اینترنت روی نامهربان و زمختش را به او نشان داد.
این پست فوراً در توییتر بازنشر شد . یه نفر نوشت :"گمشو بابا ، صبح صبحه دیگه !" و در ادامه نوشت " اینستاگرام یک کارخانه دروغگویی مضحک است که برای ایجاد احساس بی کفایتی در همه ما ساخته شده است".توییت اون شخص که بیش از 111000 لایک (22 برابر نسخه اصلی دیکسون) و تقریباً 25000 بازتوییت به دست آورده است، موجی از انتقادات و کامنت های منفی را نسبت به عکس برانگیخت .از نظرهایی چون "زندگی دروغین " تا "زن فریبکار " یا "بیایید بادکنک هاشو بترکونیم " و نظرات این چنینی.
این نوع خصومت ، در توییتر دور از انتظار نیست.
این شبکه اجتماعی ، کانون بدنام غریبههای آزارگر است که با سایر غریبههای بدرفتار، دعوا و کشمکش دارند و آنها همگی گرد هم میآیند تا مثلن به یک سلبریتی در اینترنت به خاطر برخی شکستهای جزئی اش ، مانند زن بودن در یک فیلم جنگ ستارگان،حمله کنند. در مقابل، اینستاگرام دوستانه ترین شبکه اجتماعی قابل تصور به نظر می رسد. این یک جامعه دیداری و بصری است که در آن روش اصلی تعامل ، دوبار ضربه زدن به یک تصویر برای لایک کردن آن است.جایی که پست ها و مطالبی که وایرال میشن بیشتر به خاطر مثبت بودنشان است تا جنجالی بودنشان و محبوب ترین پیج ها گاهاً متعلق به سگ ها و گربه هاست.
اما ، برای تعداد فزاینده ای از کاربران - و کارشناسان سلامت روان - مثبت بودن اینستاگرام دقیقاً مشکل است. این سایت کاربران خود را تشویق میکند تا تصویری خوشبینانه و جذاب ارائه دهند که دیگران ممکن است آن را در بهترین حالت گمراهکننده و در بدترین حالت حتی مضر بدانند. اگر فیس بوک نشان می دهد که همه خسته کننده هستند و توییتر ثابت می کند که همه افتضاح هستند، اینستاگرام شما را نگران می کند که همه کامل هستند بجز خود شما!.
دیکسون ، در روزهای پس از انتشار پست اولیهاش در اینستاگرام به طنز اشاره کرد که این ترس - که غیرواقعی بودن رسانههای اجتماعی به مردم آسیب میزند - خود برای توجیه هزاران نفری که به او حمله میکنند استفاده میشود.
او در پست بعدی اینستاگرام خود، همراه با تصویری از خود در ونیز در حالیکه یه بستنی هم توی دستش بود نوشت: "هر بار که صفحه خود را به روز می کنم، صدها پیام ناخوشایند جدید به اینستاگرام، توییتر و یوتیوب من سرازیر می شود که برخی از آنها حاوی تهدیدهای به مرگ هستند."
او افزود: «پیج من جای واقعیت نیست. «منظورم این است که چه کسی وقت خود را در چنین شهر زیبایی می گذراند، روی طاقچه نشسته، بستنی در دست دارد و لبخندی دائمی روی صورتش چسبانده است؟ " و در ادامه نوشت : "بچه ها این عکس صحنه سازی شده است."
من شخصاً فکر نمیکنم محتوای من برای دختران جوان مضر باشد، اما موافقم که اینستاگرام میتواند توقعات نادرستی و غلطی را برای مردم ایجاد کند.
اما چه پست های دیکسون مضر باشند چه مضر نباشند ، حمایت فزاینده ای از این ایده وجود دارد که اینستاگرام برای سلامت روانی کاربرانش اون قدرها هم عالی و مطلوب نیست.
در سال 2017، انجمن سلطنتی بهداشت عمومی (RSPH)، که یک موسسه خیریه مستقل که به دنبال بهبود رفاه مردم است، یک نظرسنجی در سراسر بریتانیا از جوانان 14 تا 24 ساله انجام داد و از آنها در مورد پنج پلتفرم بزرگ رسانه اجتماعی پرسید: توییتر. ، فیس بوک، یوتیوب، اسنپ چت و اینستاگرام. کاربران رتبهبندی کردند که چگونه استفاده از پلتفرمها بر همه چیز، از کیفیت خواب تا فومو آنها تأثیر میگذارد – فومو ترسِ از دست دادن یا به دست نیاوردن و محروم شدن از فرصت ها و امتیازاتی است که دیگران دارند و از آنها لذت میبرند و شما در پی آنها هستید است.
در این رتبه بندی ، اینستاگرام در رتبه آخر قرار گرفت(یعنی بدترین تاثیر ) و به طور خاص به دلیل تأثیرات منفی اش بر خواب و تصویر بدن و فومو امتیاز بدی گرفت. از میان همه اپلیکیشن های دیگر از لحاظ مضر بودن ، اسنپ چت در رتبه بعدی و نزدیک به اینستاگرام قرار گرفت آن هم به خاطر این که اندک تاثیر مثبتی بر روابط واقعی افراد دارد نگاه مثبت تری نسبت به اینستاگرام کسب کرد ؛ در حالیکه یوتیوب تقریبا در همه ملاک ها و معیارها امتیاز مثبت گرفت بجز تاثیر منفی آن بر سیستم خواب افراد که در بین امه پلتفرم ها بدترین تاثیر را داشت.
نیام مک دید از RSPH میگوید: در ظاهر امر ، اینستاگرام میتواند بسیار دوستانه به نظر برسد. اما این پیمایش و کاوش بی پایانِ بدون تعاملِ زیاد، واقعاً به تأثیر مثبت زیادی بر سلامت و رفاه روانی منجر نمی شود. شما همچنین واقعاً کنترلی بر آنچه که می بینید ندارید. و اغلب تصاویری را می بینید که ادعا می کنند واقعیت را به شما نشان می دهند، اما اینطور نیست. این به ویژه برای مردان و زنان جوان مضر است.
خطر ایجاد یک تصویر منفی و ناسالم از خود ، اغلب در این پلتفرم برجسته می شود، اما مک دید تأکید می کند که این فقط یک جنبه است. برخی از مردم ممکن است به پست های پر از اتومبیل نگاه کنند و این باعث اضطراب و افسردگی آنها می شود زیرا توانایی خرید آنها را ندارند.
برای استفن، یک جوان 24 ساله از لندن، این واقعیت غیرواقعی او را به سمت ایجاد رفتارهای ناسالم در فضای مجازی سوق داد.او میگوید در ان زمان بسیار اندوهگین و ناراحت بودم و هر تجربه ای از دیدن نام همسر سابقم مرا نابود میکرد. و دریافتم که عمدتا از اینستاگرام یا برای نگاه کردن به عکس های همسر سابقم و عذاب دادن خودم استفاده میکنم و یا از مرورگر اینستاگرام برای غرق شدن در پست های بیشمار و پرت کردن حواس خودم از دنیای واقعی استفاده میکنم. بعد از مدتی خودم را در وضعیتی دیدم که زیادی دارم به زنهای جذابی که در مرورگر اینستاگرامم ظاهر میشوند نگاه میکنم و همین باعث مواجه شدن بیشتر و بیشتر من با پست های این چنینی میشد . من داشتم به نقطهای میرسیدم که یک عادت ناسالم را تغذیه میکردم [تشکیل دیدگاهی نادرست نسبت به زنان] و حالم را بدتر میکردم.» .
استفن سپس یک سال این اپلیکیشن را کنار گذاشت و در طی آن پایان نامه ای درباره اثرات مضر آن بر سلامتی و رضایت بدن را نوشت.
او میگوید: «مشکل اینستاگرام این است که شما، تقریباً به طور انحصاری، محتوایی را به اشتراک میگذارید که بهمنظور انعکاس بازخورد مثبت در درونِ خودتان باشد. هی ببینید زندگی من چقدر عالیه !...در حالیکه در فیسبوک و تویتتر محتواها اینگونه نیستند.
و در این هیاهو هر کاربر به شعله های این آتش، سوخت اضافه می کند. حتی زمانی که به خاطر زندگی های غیرواقعی که دنبال می کنیم بدبخت می شویم، نسخه ای غیر واقعی از زندگی خود را به اشتراک می گذاریم.
عدنان، یک سوری 25 ساله که در کیپ تاون زندگی می کند، می گوید: «از سال 2013 در اینستاگرام بودم و در ابتدا از آن لذت می بردم. اما، با گذشت سال ها، از یک محیط دوستانه، که در آن بیشتر مردم تصاویر غذا را منتشر می کردند، به یک پلتفرم اجتماعی رقابتی تبدیل شد که در آن همه زندگی خود را فیلتر می کنند تا زندگی ای را نشان دهند که وجود ندارد. هیچ کس همیشه خوب به نظر نمی رسد، هیچ کس همیشه خوشحال نیست. وقتی همه چیز سخت می شود، وقتی می بینم دیگران زندگی «عالی» دارند، واقعاً ناراحت می شوم.» با این حال، عدنان میگوید: «من هم مقصرم که سعی کردم بهترین جنبه زندگیم را به مردم نشان بدهم.
اینستاگرام همیشه به دنبال بی عیب و نقص به نظر رسیدن بوده است. چه چیزی برای ایجاد چنین واکنش پس زننده ای تغییر کرده است؟ در میان کاربرانی که با آنها صحبت کردم، بارها به یک رویداد اشاره شد: معرفی جدول زمانی الگوریتمی اینستاگرام در اواسط سال 2016. این یکی از بزرگترین تغییرات اینستاگرام از زمانی بود که توسط فیس بوک در سال 2012 خریداری شد. اینستاگرام ، به جای اینکه به کاربران در هر لحظه اطلاعاتی درباره آنچه که افرادِ دنبال شده انجام میدهند ارائه دهد ، شروع به پر کردن فضا با پستهای جالب توجه و پربازدید از آن حسابها، که اغلب به روزها یا حتی هفتهها پیش برمیگردند کرد تا محتوایی بهویژه جذاب تر ارائه بدهد. در واقع، این سرویس شروع به پروموت کردن و گسترش دادنِ تصنعی و مدیریتشده و غیرواقعی از یک محتوای تصنعی تر و غیرواقعی تر کرد.
تالیا استون یک وبلاگ نویس است . او میگوید: «برای مدت طولانی، اینستاگرام یکی از تنها مکانهایی بود که در آن تعامل، واقعی بود تا این که الگوریتم آمد و آن را بالکل درب و داغان کرد. تمام هدف این پلتفرمهای اجتماعی این است که قرار است ارتباط اجتماعی را تقویت کنند – با این حال، به طرز عجیبی، آنها بر اساس الگوریتمی هستند که به نظر میرسد برخلاف این تصور عمل میکند.
ویکتوریا هوی یک وبلاگ نویس سبک زندگی هم میگوید : مشکل دیگری وجود دارد که کاربران «حرفهای» اینستاگرام را تحت تأثیر قرار میدهد – کسانی که از تبلیغات و حمایت مالی امرار معاش میکنند . الگوریتم جدید یک رقابتِ محبوبیت بین سازندگان ایجاد می کند، به طوری که آنها به تصمیمات تجاری غیراخلاقی متوسل می شوند تا خود را در بالای زنجیره غذایی نگه دارند.
آن دسته از تولید کنندگان محتوا با زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی ، شروع به خرید فالوور، لایک و کامنت کردند تا الگوریتم را فریب دهند. هوی میگوید همانطور که اینستاگرام این موضوع را محدود کرد، این کاربران هر پست را با یکدیگر به اشتراک میگذارند تا تعامل واقعی و فوری ایجاد کنند.
در حالی که اینفلوئنسرهایی مانند دیکسون معمولاً سهم بزرگی از سرزنش غیرواقعی بودن در اینستاگرام را به عهده میگیرند، اما این مساله به همان اندازه که در میان «سلبریتیهای اینستا» رایج است، در میان مردم کوچه و خیابان خم رایج است.
من از اوایل سال جاری استفاده از برنامه را متوقف کردم، زمانی که متوجه شدم پس از باز کردن آن نسبت به قبل از شروع، احساس بدتری داشتم. اما اینستاگرام من - یک حساب کاربری قفل شده، با تنها چند صد دنبال کننده و پست - تقریباً منحصراً برای برقراری ارتباط با افرادی است که از راه های دیگر با آنها آشنا شدم. نزدیکترین چیزی که من به اینفلوئنسرها دنبال می کنم، ستاره پاپ کارلی رائه جپسن و یک هاسکی معروف در اینستاگرام است. با این حال، هر بار که برنامه را باز می کنم، با فید بی پایانی از دوستان و خانواده ام روبرو می شوم که کارهای باورنکردنی انجام می دهند و اوقات فوق العاده ای را بدون من انجام می دهند.
دوستی دارم که من به عروسی او دعوت نشده بودم و من از طریق اینستاگرام متوجه شدم که عروسی اوست . یا دوست دیگری دارم که بعد از هر تمرینی فوق العاده به نظر می رسد و به همه ما اطلاع می دهد. و دوستی که در نیویورک زندگی می کند و ظاهراً برای آخر هفته در لندن اقامت دارد بدون اینکه به من اطلاع دهد.
در همین حال، من هیچ چیز قابل توجهی به جز آنلاین بودن در اینستاگرام انجام نمیدهم. ولی حداقل من از تبلیغات رنج نمی برم. به دلیل یک نقص در تنظیمات حریم خصوصی اینستاگرام من، اینستاگرام معتقد است که من یک نوجوان در بانکوک هستم و چیزی جز تبلیغاتی که به زبان تایلندی برای درمان آکنه است به من ارائه نمی دهد. این یک شوخی نیست.
وقتی به دوستانم درباره نارضایتی خود از برنامه می گویم، پاسخ های آنها متفاوت است. برخیشان یک باور عمومی و کلیشه را ذکر میکنند و به من میگویند که اینفلوئنسرهایی را که با یک الزام تجاری برای فروش یک زندگی عالی به افراد تلاش میکنند را آنفالو کنم و برنامه را برای همگام شدن با دوستان و اطرافیانی که برایم مهم هستند اختصاص دهم. برای مثال، راب "کمتر از 100 نفر، همه خانواده و دوستان" را دنبال می کند.
اما من هیچ اینفلوئنسری را دنبال نمیکنم، و دوستانی که بیشتر به آنها اهمیت میدهم، کسانی هستند که احتمالاً آن درد آشنای فومو را در من ایجاد میکنند.
دیگران دقیقاً توصیه مخالفی را ارائه می دهند و استدلال می کنند که مشکل من پیروی نکردن از اینفلوئنسرها است. من باید کمتر رو افرادی که برایم مهم هستند و این که چه کار می کنند نمرکز کنم و بیشتر روی استفاده از آن به عنوان منبع اطلاعات و الهام گرفتن تمرکز کنم.
این واقعیت درست است که یک دنیای کامل از اطلاعات وجود دارد که به بهترین وجه در یک رسانه بصری به مخاطب مخابره می شود در حالی که برخی از پیج های متمرکز بر تناسب اندام ، به شما احساس یک لکه چربی پلاستیکی می دهند یا برخی دیگر منابع توصیه های مفیدی هستند که گویی شما را با لیزر هدف نکات پند آموزشان قرار میدهند اما به عقیده من آنها هم یک لایه سطحی ای از تعامل را ارائه میدهند . حتی فیس بوک، مالک اینستاگرام، نسبت به استفاده از محصولات خود در این راه هشدار می دهد. این شرکت در سال گذشته در وبلاگ شرکتی خود نوشت: «به طور کلی، زمانی که مردم زمان زیادی را صرف مصرف منفعلانه اطلاعات می کنند – مطالعه می کنند اما با مردم تعامل نمی کنند – پس از آن احساس بدتری را گزارش می دهند.