در دنیای امروز، بورس طلا و جواهر آلات و سکه، برای خیلی ها اشتغال است و برای خیلی ها سرگرمی و برای خیلی ها، لذت و عشق است.... لذا اگر بر علیه این صنف بخواهیم حرفی بزنیم، مسلم است که مقابله به مثل خواهند کرد و نمیگذارند نانشان آجر شود. حتی آنانی که مباحث جواهر آلات، برایشان بحث عشق است و نه تجارت، آنها هم با شما مقابله خواهند کرد و نمی گذارند که عشقشان به دست عقاید شما، تکه و پاره و نابود شود.
در جامعه کنونی، متاسفانه، سر یک ذره طلا، چه دعواها و دادگاه هایی که برگزار نمی شود. زمانی که سکه گران شد، خیلی از خانمهای محترم، هوس کردند مهریه به اجرا بگذارند. صدا و سیما هم به شکلی پلید، بدین ایده ی شیطانی، صحه می گذاشت. حاصلش شد، پاشیده شدن نظام خیلی از خانواده ها و بورس شدن طلاق و پشت بند آن، بورس شدن جشن طلاق و این قبیل امور خلاف شرع! حالا اینکه چه کسی قرار است جلوی این افسار گسیختگی صدا و سیما را بگیرید، بحث دیگر است...
راستی زینت بودن طلا، آیا واقعا حقیقتی معنوی و شرعی و عقلی است و اگر هست، آیا همین زینتی که هم اکنون رایج است، این همان زینت است که عقل و شرع بدانها حکم کرده و می کند؟ تا چه مقداری روی این قبیل مسائل، اندیشه و خرد به خرج داده ایم؟
به عبارت دیگر: چنانچه اصل خوب بودن امر زینت، چه زینت به طلا و چه به سایر جواهر آلات، اثبات شود، این سوال جدی پیش می آید که آیا این زینت رایج، یعنی النگو دست کردن و سینه ریز انداختن و گوشواره به گوش کردن، آیا این همان زینت معقول و مشروع است؟
ما اگر بخواهیم هر آنچه آباء و اجدادمان گفتند و برای ما نقل شده، سند قرار بدهیم، زمانی هم که اسلام آمد و پیامبر صلوات الله علیه و علی آله اجمعین، آن را بر مردم ارائه فرمودند، خیلی ها گفتند که ما چنین حرفهایی را که تو می گویی از آباء و اجدادمان نشنیده ایم. به راستی آیا فعل و قول آباء و اجداد ما، صرف اینکه آباء و اجداد ما هستند، سند است؟ یا باید روی اقوالشان اندیشید؟
قول و فعل، خدای منان مهم تر است یا قول و فعل، آباء و اجداد؟ خدای مهربان، می فرماید که روی کلام من تدبر کنید (آیه 82 سوره نساء – و آیات مکرر دیگر در قرآن کریم) و نیز در آیه 73 سوره فرقان نهی نموده است چشم و گوش بسته بودن در مقابل آیات قرآن را و خواسته از جمیع مردم که در کلام الهی، به دیده پژوهش و تفکر و تعقل و تعمق، بنگرند. در آیه 73 سوره فرقان: خدای مهربان فرموده که یکی از اوصاف عباد الرحمن (یعنی بندگان خوب و کامل خدای رحمن)، این است که چون آیات ما بدانها تذکر داده می شود، آنها را چشم و گوش بسته، نمی پذیرند. یعنی مطلوب خدای حکیم این است که بندگان خوبش، حتی کلام نورانی و وحیانی آن حضرت را هم بی تعمق و تفکر و اندیشه قبول نکنند و گردن ننهند. این آیه و آیاتی از این قبیل به ما می فهماند که اسلام ناب، از ما تفکر و اندیشه و خرد را می خواهد و نه کورکورانه و بی دلیل و منطق و عقل، کار کردن را!
حال باید دید که استعمال جواهر آلات، البته برای زنان، چون برای مردن که از قسم طلایش، کلا حرام است و از اجناس دیگرش هم به شرطها و شروطها دارد، وجه شرعی دارد یا ندارد؟ معقول هست یا نه؟
جالب است که در همان سوره نساء به معنای زنان، آیه 119، آمده که فلیغیرن خلق الله... بر اساس این آیه هر گونه ترکیب به هم زدنی در عالم خلقت، کم عقلی و گناه است. کسانی که تتو می کنند، باید بدانند که آنچه خدا آفریده است، بسیار زیبا تر از سلیقه آنان است.
نگویند بدن خودمان است و هر کاری خواستیم می کنیم... که این بدن به امانت در نزد ماست. اگر این طوری باشد کسی هم که خودکشی می کند، می گوید بدن خودم است، جان خودم است، می خواهم فیصله اش دهم...
این بدن عاریت است. در اوج زیبایی هم خلق شده، به ما چه که بخواهیم در آن تغییری بدهیم؟ لذا هر گونه دخل و تصرف در آنچه خدای خالق و مدبر، ایجاد کرده است، هم فضولی کردن و دخالت در مشیات الهی است و هم منجر به شرک و غرور و خود بینی به جای خدانگری می شود. خودیتی وجود نداشت اگر اراده ی الهی نمی بود. کل عالم ما سوی الله، قطره و ذره هم نیست رد مقابل حضرت اله العالمین. پس چه خودیت و عرضه ی اندامی؟
ما باید، بایدها و نبایدهایمان را از درون احادیث و روایات و آیات و فعل و قول معصومین علیهم السلام بکشیم بیرون و هر آنچه که نفس و باطن و ضمیر و هوای نفس به ما می گوید را له کنیم و به هیچ وجه بدانها وقعی ننهیم. که اگر بی این سیره و روش عمل کنیم، قطعا به قهقرا و ضلالت رفته ایم.
بر این اساس، سوراخ کردن گوش دختران معصوم هیچ وجهی ندارد. این گوش را خدای علیم، بدون سوراخ بر روی نرمی تحتانی گوش، خلق کرده است. پس از چه روی ما تشخیص می دهیم که بخواهیم آن را سوراخ کرده و زینت آلاتی را به آن آویزان کنیم؟
خود زینت آلات، می شود منبع تفاخر و چشم و هم چشم بینی و یک سری گناهان عدیده و بی شمار دیگر... چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟ اصلا چه کسی گفته که این زینت است؟ اگر هست، چرا با سوراخ کردن گوش؟ در این دور و زمان که گوشواره های چسبان و آویزان کردنی هست، چه دلیلی دارد که گوش به این زیبایی را و خلقت بی عیب و نقص خدای مهربان را دستکاری کنیم؟
اصلا می دانید که فلسفه گوشواره چیست؟ گوشواره علامت بردگان در قدیم بوده است و چون نظام سلوکی اربابان فتن و طغات روزگار قدیم، ایجاب می کرده که زنان در نظام زندگی شان، حکم برده و فرمانبردار را داشته باشند، گوشواره انداختند به گوشش که حواسش باشد همیشه مطاع و سر به راه باشد. اصلا قدیمی ها که می دیدند یک دختر حرف گوش نمی دهد، تا متوجه می شدند که گوشش را هنوز والدینش سوراخ نکرده بودند، می گفتند که علتش همین است گوشش را سوراخ کنید از این به بعد حرف شنو می شود. همین کار را هم می کردند و جالب است که تا زمان کنونی ما یعنی حتی در این قرون مثلا مدرنیته هم، همین شیوه حتی در غرب مثلا پیشرفته هم اثر داشته و دارد.
آیا این نگاه به زنان، نگاهی انسانی و الهی است؟ آیا زنان می پذیرند این نگاه را؟ حالا زن گوشواره بندازد به گوشش که چه؟ که مردها لذا ببرند؟ این درستش است؟
مثال دیگر سینه ریز است. الحق و الانصاف، هم مردها نظر بدهند و هم زنها، بفرمایید که سینه ی یک زن، به آن قشنگی و لطافتی که خدا آفریده است، این زیبا تر است یا سینه ای که روی آن سینه ریزی از جنس طلا و برلیان و کذا و کذا باشد؟ اگر هم عده ای بگویند سینه ی با سینه ریز قشنگ تر است، این به خاطر نوع نگاهی است که در قرون اخیر به ما تلقین شده است. اگر اینطور است که هر جایی تخت باشد باید یه طلایی به آن آویزان باشد، کمر زن تخت تر است، چرا به کمرش چیزی آویزان نمی کنند؟
این قضیه ی سینه ریز هم مثل همان قضیه ی گوشواره از علائمی بوده که برای بردگان می گذاشتند. علائم چند دسته بوده، یا به بدن شخص بوده یا خارج از بدن... لکن علائمی که خارج از بدن بود، خارج کردنی نبوده است. مثلا گوشواره را در قدیم برای نشانه، طوری به گوش بردگان فلک زده، آویزان می کردند که امکان جدا کردن از تن را نداشت و اینطوری هر کجا که می رفت برده بودنش معلوم بود و نمی توانست فرار کند. البته جنس علائم از طلا نبوده لاجرم، ولی بعضا برای تفاخر هم که شده، از جنس طلا می گذاردند که بگویند: دارندگی و برازندگی...
یعنی ته هر قضیه ای به عجب و غرور و تفاخر و چشم و هم چشمی و گناه و گناه می رسد. با این اوصاف، منطقی است که سیستم حمل و استعمال جواهر آلات توسط زنان را صحه بگذاریم و کماکان به سیره ی آباء و اجدای مان عمل کنیم؟
دست مهربان و لطیف یک زن، خودش خیلی قشنگ است. النگوها به خصوص اگر زیاد باشد، اساسا باعث می شود که آن همه زیبایی تحت الشعاع قرار بگیرد. کجای این کار منطقی است که دست به این زیبایی را با قطاری از النگوهای کذایی پوشش بدهیم؟
یکی از مسائل مهم در قرون اخیر، تهاجم های وحشیانه به زنان است که خیلی هایش به خاطر ربودن طلا و جواهرات آنان بوده است. زنانی را دیده ام به چشم خودم که 20 النگو به هر دست داشته با قیمت هایی سر به فلک کشیده، آنگاه برای چشم نخوردن و برای صیانت از دزد و غیره، یک جفت جوراب زنانه مشکل را به دست می کند که سرش را سوراخ کرده و دستش را از سرش بیرون می کند. بعضی ها هم ساق دستی سایز بزرگ می گیرند و همان را دست می کنند. البته ترجیحا به رنگ مشکی می گیرند ظاهرا...
عجیب است: اگر این جواهر را استعمال می کنید که خلائق ببینند، از زیر جوراب و ساق دستی که هرگز دیده نمی شوند. اگر برای شوهر است، چرا مجرها هم استفاده می کنند و چرا متاهل ها فقط وقتی در نزد شوهرشان هستند استعمال نمی کنند؟ و اگر رعایت می کنند و تنها در نزد شوهرانشان مصرف می کنند و نه در عروسی ها و برای خوب افتادن در فیلم و عکس، این سوال مطرح می شود که مگر تن و بدن زیبای زن، خودش چه عیب و ایرادی دارد که باید نقایصش با طلا و جواهر، جبران شود. اینطوری هر کس نداشته باشد، سر خورده می شود و دادش را حداقل در درون و باطنش به هوا می کشد که ای وای و ای هوار: بیجاره شدم از نداری و ضعف... ای داد و ای هوار: خدایا چه کنم از نداری و فقر که امروز پوشش خوبی ندارم و آبرویم می رود و چه و چه....
سبک زندگی هایمان اشکالات و ایراداتی اساسی دارد. یکی از آنها همین بحث جواهر آلات است که در موضع مثبتش استفاده نمی شود. یک سری منابع پزشکی هم اثبات کرده اند که مصرف طلا برای خون و چند جای دیگر خانم ها، خوب است و برای آقایان مضر است. به فرض که این تحقیق علمی درست باشد، این تحقیق نمی گوید گوشواره باشد یا سینه ریز یا به صورت سکه در جیب خانم ها باشد. بلکه مطلق استعمال را می گوید. بحث من هم همین است که شیوه استعمال طلا و جواهر آلات در بدن زنان، ایراد دارد و نه اصلا استفاده کردن از طلا و جواهر آلات... چرا که چه بسا اصل این قضیه به طرق مختلف روایی و قرآنی ثابت شود. حداقلش این است که نهی شرعی و روایی و قرآنی نسبت به این موضوع نداشته ایم.
روایاتی هم که راجع به برخی مخدرات از اهل بیت معصومین نقل شده دال بر داشتن گوشواره بر گوشهای آن بزرگواران، به نظر می رسد که اگر رد نقلی و سندی نباشند، رد عقلی هستند. چرا که امام معصوم علیه السلام که خودش منادی ندای وحی و توحید است نمی آید و در خانه و خانواده اش خلافش را ببیند و اصلاح نکند. مگر آنکه قضیه حداقل در آن زمان، آنقدر مهم نبوده که بخواهند حضرات معصومین علیهم السلام بدانها بپردازند. مثلا قضیه بستن دست در نماز که اهل سنت به تبعیت از غاصب دومی، اینگونه نماز می خوانند و از دید شیعه شیوه غلطی را برای نماز خواندن اتخاذ نموده اند. لکن حضرت امیر المومنین علی علیه السلام، در آن 5 سال خلافت و زعامتی که داشتند، اصلا روی این موضوع کار نکردند و هیچ نقلی از ایشان در این رابطه نیست. چرا که مارقین و ناکثین و قاسطین، شده بودند همه گرفتاری و وقت علی علیه السلام... حضرت مولی الموحدین علی علیه السلام در آن برهه از تاریخ که زعامت مسلمین را اتفاقا و حدوثا بر عهده داشتند، اهم و مهم نموده و کارهای مهم تر و اساسی تر را در اولویت خود گذاردند زمان برای رسیدگی به این قضیه بسته بودن دست در نماز نبوده است. نه این که قضیه مهمی نبوده، نه... بلکه به خاطر اینکه قضایای بسیار مهمتری بوده که بهتر بوده ایشان بدانها رسیدگی می فرمودند...
خلاصه استعمال جواهر آلات به شیوه کنونی و رایج و نیز تتو کردن و خالکوبی و هر گونه دخل و تصرف در خلقت بشری، شرعا جایز نیست. حال این سوال پیش می آید که مو کوتاه کردن و ناخن گرفتن و ختنه کردن هم از این قبیل مصادیق هست یا نه؟ یعنی ناخن را آیا نباید بگیریم یا باید بگیریم؟ چون این هم از همان مصادیق دست بردن در خلقت بشری است...
جواب این سوال این است که در قضیه ختنه و اصلاح ناخن و مو، ما از خود اهل بیت و نبی مکرم اسلام صلوات الله علیهم دستور و امر داریم و این مساله کاملا منفک از مساله گوشواره و سینه ریز و النگو می باشد. چرا که برای آنها هیچ روایت تاکیدی و غیر تاکیدی نداریم...
البته روایاتی در زمینه استحباب سوراخ کردن گوش هست که من اول خود روایات را عینا می آورم و بعد، ان قلت هایی که به این روایتها وارد است را مطرح می کنم. نتیجه گیری و قضاوت هم با شما... ابتدا اصلا روایات مطروحه در این زمینه:
عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ ثَقْبَ أُذُنِ الْغُلَامِ مِنَ السُّنَّةِ وَ خِتَانَهُ لِسَبْعَةِ أَيَّامٍ مِنَ السُّنَّةِ
راوی می گوید: امام صادق علیه السلام فرمودند: سوراخ کردن گوش بچه از سنت است و ختنه کردن او در روز هفتم ولادت هم از سنت است.
منها: ِ عَنِ السَّكُونِيِّ قَالَ: «قَالَ النَّبِيُّ ص يَا فَاطِمَةُ اثْقُبِي أُذُنَيِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع خِلَافاً لِلْيَهُود
راوی می گوید: پیامبر فرمودند: ای فاطمه دو گوش امام حسن و امام حسین را سوراخ کن، به خلاف یهود که این کار را نمی کردند.
و روایات دیگری که به این مضمون است.
در بعضی از روایات آمده است که جبرئیل به پیامبر عرض کرد که به حضرت زهرا بگو که دو گوش حسنین را سوراخ کند به این ترتیب:
امر جبرئیل رسول الله ص بثقب شمحة اذن الیمنی من الحسنین علیهما لاسلام و علی اذنهما الْيُسْرَى فِي أَعْلَى الْأُذُنِ فَالْقُرْطُ فِي الْيُمْنَى وَ الشَّنْفُ فِي الْيُسْرَى
جبرئیل به پیامبر عرض کرد که دستور بدهید هر دو گوش حسنین را سوراخ کنند، در گوش راست، پایین گوش سوراخ شود و در گوش چپ بالای گوش سوراخ شود و بعد از سوراخ شدن، در گوش راست چیزی به نام قرط قرار دهند و در گوش چپ، شنف قرار دهند.
لسان العرب این گونه معنا می کند: الشنف: حلی یلبس فی اعلی الاذن، و الذی یلبس فی اسفلها، القرط.
شنف چیزی است که در بالای گوش آویزان می شود و زیوری که در پایین گوش آویخته می شود، قرط نام دارد.
پس یکی از مستحبات روز هفتم، سوراخ کردن گوش فرزند است.
مختار ما این است که سوراخ کردن گوش دختر و پسر مستحب است.
اما برخی علمای عظام هم در کتابهایشان اینچنین آورده اند:
و أما ثقب الأذن فلا خلاف أجده في استحبابه، بل الإجماع بقسميه عليه مضافا إلى السيرة المستمرة و إلى النصوص... و أما ثقب الأذن فلا خلاف أجده في استحبابه، بل الإجماع بقسميه عليه مضافا إلى السيرة المستمرة و إلى النصوص
یعنی: نسبت به سوراخ کردن گوش، علمای شیعه با آن مخالف نکرده اند بلکه هم اجماع محصل و منقول بر این مطلب داریم، همچنین سیره مستمره هم این کار بوده است و همچنین روایات دال بر این است. و اشکال عامه که می گویند بچه اذیت می شود، اجتهاد در مقابل نص است.
لکن این روایتها همگی رد است. به دلیل متن خود روایت... یکی از راههای رد روایت، معقول و متشرع نبودن روایت با اصول مذهب و عقل سلیم بشری است. فقط بررسی رجال روایت ها نیست که مستند بودنش را قطعی می کند.
اگر دقت کنید در این روایت ها بحث سوراخ کردن گوش حسن و حسین و غلام است و اساسا از مبحث ما خارج است. بحث ما سوراخ کردن گوش دختر است نه پسر... پسر را که علما اساسا حرام می دانند و هیچکدام از علماء هم، نه گوش خودشان و نه گوش فرزندان ذکورشان را سوراخ ننموده اند.
همچنین سیره اهل بیت حاکی از این است که هیچکدامشان گوش پسرانشان را سوراخ ننموده اند. پس این روایات به دلیل خلط و خطایی که خود متن است رد می شود.
همچنین در دلیل این سنت فرموده تا که بر خلاف یهود باشد. آخر این هم شد دلیلی شرعی و منطقی و الهی و معقول؟
روایتی هم هست درباره خوردن نیم خورده گربه که امام صادق علیه السلام تاکید به خوردنش نموده اند. ولی این روایت به دلیل عدم تطابق با عقل و طبع سلیم و نیز به دلیل نص آیات کریمه قرآنی رد است. قرآن فرموده کلوا من طیبات... و نیم خورده گربه در نزد هیچ طبع سلیمی، طیب و پاک و گوارا نیست....
روایات سوراخ کردن گوش هم، به دلیل آیه 119 سوره مبارکه نساء، رد است و دقیقا خلاف نص آیه می باشد.
دشمنان حقایق و حقوق و مسائل اصولی بشری، کم نیستند. شیاطین، همیشه در سنگرهای خود مشغول عمل به قسم خودشان در نزد پروردگار عالم هستند. شیاطین جنی و انسی، بیکار نمی نشینند. بلکه برای تغییر مسیر و سبک زندگی ما، به خصوص شیعیان که بر مذهب حقه هم هستند، یک ثانیه و یک مجال کوچک را هم هدر نمی دهند...
بیدار باشیم و به هوش...