مدتها پیش از اختراع کاغذ، انسانها روی سطوح اطراف خود از جمله دیوارهی غارها، علامتهای میکشیدند. هدف از ثبت این علائم و نشانهها، انتقال اطلاعات به صورت دیداری بود. امروزه میدانیم که این نشانهها به شکلی آهسته، تبدیل به پیام و زبانی مشترکی میان افراد در آن دوران شده بود. با ذکر این مقدمه میتوان «گرافیک دیزاین محیطی» را که شیوهای از انتقال اطلاعات در محیطهای امروزی است، میراثدار قدیمیترین شیوه ارتباط در تاریخ بشر دانست.
با دانستن تاریخچهای کوتاه از طراحی گرافیک محیطی، میتوان به موضوع اصلی پرداخت. ممکن است پیش از این درباره «هویت بصری» و ارتباط آن با «برند»ها خوانده باشید. بخشی از هویت یک کسب و کار یا نام تجاری که آن را میبینم و در واقع حافظه تصویری ما نسبت به آن، هویت دیداری (بصری) آن مجموعه است. هر برند نیز سعی دارد با طی فرایندی زمانبر تحت عنوان «برندینگ» (که طراحی هویت بصری بخشی از آن است) سهم بیشتری از ذهن (Share of Mind) مخاطبان گروه هدف خود را تصاحب کند و در این رقابت پیروز باشد.
پس تا اینجا میدانید که برندها هویت دارند، همانند انسانها؛ هویت دیداری (بصری)، هویت شنیداری، هویت چشایی، حتی بویایی و لامسه! تمامی این حواس در افراد میتوانند توسط برندها درگیر شده و شناسهای مختص به آن برند را در ذهنشان ثبت کنند. اما آنچه که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده، مفهومی است تحت عنوان «طراحی هویت محیطی» یا «Environmental Identity Design»؛ موضوعی که عموم مردم، روزانه بارها با آن برخورد کرده اما درباره اهمیت و پروسه خلق آن کمتر میدانند.
هویت دیداری برای یک محیط (ساختمان محل زندگیتان، برجهای مسکونی، تجاری، اداری یا اماکن عمومی مانند پاساژها، موزهها و…) در معنای خاص خود، تمام آن چیزی است که در ارتباط و تعامل با آن محیط یا ساختمان میبینید، درک میکنید؛ نشانه تمایز آن است و چه بسا در برخی موارد، تنها روش ارتباطی شما با آن محیط باشد.
طراحی گرافیک محیطی زمانی که منجر به ایجاد فضایی شود که تصویر و تجربهای متناسب با اهداف موسسه یا مکانی خاص را ارائه دهد، به وضوح با ایده «برندینگ» پیوند خورده است. «Tom Geismar»
از ابتدای ظهور تکنولوژیهای مدرن و اینترنت، گمانهزنیهایی درباره اینکه این نوآوریها پایانی برای علائم و نشانههای محیطی خواهند بود، زده شد؛ اما خیلی زود مشخص شد، شیوههای نوین، هیچگاه (حداقل در آینده نزدیک) قرار نیست جایگزینی برای گرافیک محیطی (به شکل فیزیکی آن) باشد. دلایل زیادی برای اثبات این مدعا وجود دارد که مهمترین آن هزینه ساخت و نیز عدم نیازمندی اقلام چاپی به انرژی الکتریکی، است که برتری بزرگی نیز محسوب میشود. در حقیقت نشانههای فیزیکی باقی خواهند ماند در حالیکه تکنولوژیهای جدید فرصتهای شگفتانگیزی برای تقویت عملکردشان و نیز تسهیل ارتباط انسانها با این علائم، فراهم خواهد کرد.
به طور کلی، هویت بصری محیطی در شکل کامل خود، به سه عرصه مختلف (که همپوشانیهایی نیز میان آنها وجود دارد) تقسیم شده و قابل بررسی است:
علائم و تابلوهایی که در یک ساختمان یا منطقه پر رفت و آمد برای راهنمایی و مسیریابی افراد تعبیه شده، بخشی از هویت آن مجموعه (و یکی از اصلیترین تاچپوینتهای آن) است؛ اما تمام آن نیست. به طور کلی اجزای سازنده هویت یک مجموعه شامل بخشهای گوناگونی است. برخی از آنها عبارتند از:
بعضا هر یک از این موارد نیز میتواند شامل انواع و اقسام گوناگون باشد. برای مثال در مورد تابلوها و علائم، آنها را میتوان به ۴ دسته تقسیم کرد:
نکتهای که مهم است، این است که دیزاینر باید در کنار تسلط به اصولی مانند فرم، رنگ، ترکیببندی و امثال آن، شناخت خوبی نیز نسبت به روانشناسی افراد یک جامعه و نحوه تعامل آنها با محیط و مسائل مختلف داشته باشد تا بتواند از تمامی تکنولوژیها و امکانات موجود بهره برده و تجربهای مناسب و بهیادماندنی را برای آنها رقم بزند. تجربهای که علاوه بر جلب رضایت مخاطبان پروژه، گاها منافع پدیدآورندگان و گردانندگان آن مجموعه را نیز از طریق افزایش فروش یا نرخ بازگشت افراد، تامین میکند.
برای مثال تنها در بخش جمعآوری داده و آنالیز مسئله، طراح باید با دهها یا حتی صدها شخص مختلف مصاحبه کرده و از دغدغهها و انتظارات آنها در تعامل با محیطی که طراحی هویت آن به او سپرده شدهاست، پرس و جو کند. طراح باید به اطلاعاتی کامل و دقیق نسبت به، نقاط و مسیرهای پر رفت و آمد، سریعترین راه دسترسی به هر یک از بخشها، تصویری که از هر بخش یا کل آن محیط در ذهن افراد ثبت شده یا حتی مسیرهای گیجکننده و سختی که وجود دارند، دست پیدا کند.
اساسا در پروژههای ساختمانی و اماکن عمومی ما در ایران، تا چه میزان شاهد هویت سازی و توجه به ارتباط مخاطب با محیط هستیم؟ چه تعداد از این محیطها در ذهن مخاطب هویتی مستقل و منحصربهفرد داشته و توانستهاند به خوبی با او ارتباط برقرار کنند؟ آیا مالها (مراکز تجاری بزرگ)، موزهها و یا حتی برجهای اداری/مسکونی دیتای مشخصی از شیوه تعامل یا حتی نظر مخاطب در ارتباط با محیطی که ساختهاند دارند؟
شخصا، تعداد اماکن ایرانی که هویت دیداری مناسبی داشته و پاسخ درخوری به سوالات فوق داشته باشند را کمتر از انگشتان دو دست و بجز چند پروژه معدود تجاری و اداری، توجه به این مقوله مهم را بسیار کمتر از پتانسیلی که وجود دارد میبینم.
در میان تمامی پروژههایی که در این حوزه به اجرا رسیدهاند، شخصا عملکرد و خروجی دیزاین ژاپنیها را با اختلاف پیشتاز و خیرهکننده میبینم. اگر دنبال منبعی الهام بخش برای مطالعه پروژههای اینچنینی هستید، جستجوی میان کارهای طراحان ژاپنی را قویا توصیه میکنم.
شرح اقدامات و گامهایی که دیزاینر در مراحل مختلف یک پروژه دیزاین هویت محیطی طی میکند، به قدری گسترده و وسیع است که احتمالا شرح کامل آن نیازمند دهها مقاله یا خواندن چند کتاب باشد. از سوی دیگر هدف این مقاله آموزش کامل طراحی هویت محیطی نیست؛ بلکه توضیحی کلی برای آشنایی بیشتر شماست. ممکن است در آینده با مقالات دیگری به شرح و توضیح آنچه که در این حوزه رخ میدهد و حائز اهمیت است بپردازم. اگر ادامه انتشار چنین مطالبی میتواند برای شما مفید باشد و به آن علاقهمندید، در قسمت نظرات با من در میان بگذارید.