در دنیای طراحی محصول، ما همیشه بین چند لبه تیز حرکت میکنیم: خواستههای کاربران، اهداف کسبوکار، ظرفیتهای فنی، و البته... نظر افراد مختلف. حالا تصور کن که به جای اینکه این نیروها با هم همراستا بشن، هر کدوم بخوان مسیر خودشون رو به طراحی دیکته کنن.
اینجاست که با پدیدهای به نام Design by Committee روبهرو میشیم؛ وضعیتی که طراحی دیگه حاصل تحقیق، تجربه یا حتی خلاقیت نیست، بلکه تبدیل شده به مجموعهای از مصالحهها که در نهایت نه کار میکنه، نه یادآور چیزی میشه، نه کسی مسئولشه.

در اینجا Design by Committee یا «طراحی بهدست کمیته» به حالتی اشاره داره که تصمیمگیریهای طراحی بهجای هدایت شدن توسط یک دیدگاه منسجم، توسط نظرات پراکنده و گاه متضاد اعضای مختلف تیم (یا حتی ذینفعان بیرونی) شکل میگیره.
در ظاهر ممکنه فکر کنیم: "دموکراسی خوبه! همه مشارکت کنن!"
ولی در عمل، این مدل طراحی اغلب منجر به محصولاتی میشه که:
1. تصمیمگیری بر اساس سلیقه بهجای داده
وقتی هرکسی، صرفاً بر اساس سلیقه خودش وارد بحث طراحی میشه (مثلاً چون قبلاً توی یه پروژه مشابه کار کرده، یا چون حس خوبی به رنگ خاصی داره)، مسیر تصمیمگیری از «مسئلهمحوری» به «سلیقهمحوری» منحرف میشه. تجربه کاربر مهم نیست؛ سلیقه مدیر فلان تیم مهمه!
2. حذف ویژگیهای جسورانه و نوآورانه
در فرآیندهای مبتنی بر کمیته، چون همه دنبال یک حد وسط امن هستن، طراحیهای جسورانه و خلاقانه بهراحتی حذف میشن. چیزی که باقی میمونه، یه طرح رقیق و بیمزهست.
"یک شتر، اسبیه که با کمیته طراحی شده!" — نقل قول معروفی که دقیقاً همین رو نشون میده.
3. از بین رفتن تمرکز و جهتگیری
وقتی همه نظر میدن ولی کسی لید تصمیمگیری نیست، تمرکز تیم از بین میره. طراحی به جای اینکه حول یک چشمانداز مشخص شکل بگیره، تبدیل میشه به کشمکش بین سلایق متضاد. نتیجه؟ تصمیمهایی مبهم و محصولاتی گمگشته.
4. اتلاف زمان، انرژی و انگیزه
تصور کن طراح تجربه کاربری هستی. کلی تحقیق کردی، وایرفریم زدی، تست کردی. بعد همه با نظرات شخصی میان میگن اینو عوض کن، اون رنگ رو نزن، اینو اضافه کن. هی تغییر، هی بازطراحی... و در نهایت حس بیارزشی و خستگی روانی.
اینجا یه نکته مهمه: مشورت با تیم چیز بدی نیست. اتفاقاً طراحی خوب، نیاز به تعامل بینتیمی داره.
اما وقتی اون تعامل به دخالت بیجهت و دستکاریهای بیمسئولیت تبدیل بشه، دیگه اسمش همکاری نیست؛ اسمش Design by Committee هست.
ما باید یاد بگیریم که:
۱. ساختار تصمیمگیری تعریف کن
از اول پروژه مشخص کن چه کسی تصمیمگیر نهاییه. طراح اصلی؟ مدیر محصول؟ لید UX؟
اگه این مشخص نباشه، پروژه بهراحتی وارد حالت آشوب میشه.
۲. تصمیمها رو مستند و شفاف کن
وقتی تصمیمی گرفتی، مستندش کن: چرا این انتخاب شد؟ به چه دادههایی استناد کردی؟ این باعث میشه در آینده راحتتر ازش دفاع کنی و کمتر کسی بخواد بدون منطق چیزی رو تغییر بده.
۳. تحقیق رو محور کن، نه سلیقه رو
اگه تست کاربری داری، دیتا داری، نقشه سفر کاربر داری، همه تصمیمها رو بر اساس اونها بگیر. اینطوری نظرات سلیقهای توجیهی ندارن.
۴. طراحی رو مرحلهبهمرحله نشون بده
بهجای اینکه یه نسخه نهایی طراحی رو بریزی روی میز و منتظر نقد باشی، فرآیند رو شفاف کن. از وایرفریم شروع کن، توضیح بده چرا هر انتخاب انجام شده. این باعث میشه اعضای تیم با تو همجهت بشن، نه مقابلت.
۵. ظرفیت «نه گفتن» رو بالا ببر
گاهی لازم میشی با احترام و منطق بگی: «متوجه نظرت هستم، ولی بر اساس تحقیق و اهداف پروژه، این تصمیم درستتره.» این مهارت حیاتی برای حفظ سلامت تجربه کاربریه.
پس Design by Committee فقط یه خطای کاری نیست، یه سم پنهانه که تجربه رو نابود میکنه.
محصولاتی که با دخالت بیرویه شکل میگیرن، معمولاً نه به دل کاربر میچسبن، نه از نظر تجاری موفق میشن.
پس اگه دغدغه تجربه واقعی داری، همیشه یادت باشه:
"همهچیز از تجربه میگذره. نه از اجماع."