دوست دارم برگردم به دوران مدرسه!
عطر کتابهای نو، بوی مغازلهی کاغذ و چاپ!
مداد گلی که چهرهی دفترم را بوسه میدهد و دفتر از شرم، سرخ فام میشود چون گل رُز.
گچ سفید که نقش دانایی میزند بر صفحهی تختهی سیاه!
اما در این برگشت، خواهشی دارم از معلم و مدرسه!
مرا به اینکه بدانم نهاد و گزاره چیست، نیازی نیست!
لطفا"رسم جوانمردی شاهنامه را در رگهای اشتیاقم جاری سازید.
گیرم که ندانم زمان فعل کدام است.عطر غزلهای حافظ را به زندگیام هدیه کنید تا عاشقانه بودن را یاد بگیرم.
چه اهمیتی دارد بدانم مولوی در چه قرنی زندگی میکرد.چگونه زیستنش مهم است.
گرامر انگلیسی به چه کارم میآید؟! چند کلمهای سخن گفتن بیاموزیدم تا با مردمان جهان پیوند یابم و غم و شادیشان را حس کنم.
به جای دانستن انواع واکنشهای شیمایی و فیزیکی، یادم دهید تا محیط زیستم را بشناسم و قدرش بدانم.
دوست دارم برگردم و اینبار مدرسه؛ مهارت زیستن را به من بیاموزد.
✍️به قلم: رضا شاهپسند 22 فروردین ماه ۱۴۰۰